کارهای خانه یا Household chores کارهایی است که هر روز یا هر هفته باید انجامشان دهید تا خانه خوب و تمیز بماند.

آموزش لغات مخصوص خانه داری + مثال ( قسمت اول )

کارهای خانه همیشه جالب نیستند اما یکی باید انجامشان دهد!

در ادامه می خواهم شما را با ۳۰ عبارت با موضوع کارهای خانه آشنا کنم که در زبان روزمره انگلیسی کاربرد زیادی دارد. هر کلمه یا عبارت را ابتدا برایتان توضیح خواهم داد و سپس مثال ها و جملاتی خواهم آورد که می توانید آنها را به تنهایی یا با یک دوست تمرین کنید.

در انتهای این پست نیز یک کوییز برای خودتان قرار می دهم تا میزان یادگیری تان را تست کنید.

جواب های خود را حتما در قسمت کامنت ها برایمان بگذارید.

۱- Broom

وسیله ای برای جارو زدن زمین. Broom یا همان جاروب شبیه به قلم مویی بزرگ است که با دسته ی آن می توانید گرد و غبار یا دیگر چیزهای خشک را از روی زمین تمیز کنید.

  • Could you get the broom out of the cupboard?

می توانی جاروب را از قفسه بیرون بیاوری؟

  • This broom is getting really old. Let’s buy a new one.

این جاروب واقعا کهنه شده. بیا یکی جدید بخریم.

دیالوگ:

Sarah: Mum, Jason dropped his milk.  Can you help?

سارا: مامان، جیسون شیرش را ریخت. می توانی کمک کنی؟

Mom: Can you ask your brother to clean it up?

مادر: می توانی از برادرت بخواهی که تمیزش کند؟

Sarah: He did. He tried to use a broom to clean it up, but it didn’t work.

سارا: کرد. او تلاش کرد از جاروب برای تمیز کردنش استفاده کند اما جواب نداد.

Mom: You can’t clean up milk with a broom! You need a sponge.

مادر: نمی توانید شیر را با جاروب تمیز کنید! به یک اسفنج نیاز دارید.

۲- Bleach

Bleach یا سفید کننده یک مایع تمیز کننده بسیار قوی است که معمولا با آب ترکیب می شود و در آشپزخانه و دستشویی برای از بین بردن جرم ها مورد استفاده قرار می گیرد.

  • Never use bleach on a carpet unless you want your carpet to be white!

هرگزاز سفید کننده روی فرش استفاده نکن مگر اینکه خواهی فرشت سفید شود!

  • Bleach is dangerous if you drink it. Keep it away from children.

سفید کننده اگر نوشیده شود خطرناک است. آن را از کودکان دور نگه دارید.

دیالوگ:

John: Oh no! I spilled red wine on my white shirt!

جان: آه نه! من روی پیراهن سفیدم شراب قرمز ریختم

Susan: That’s ok. You can get the wine out with a little bleach.

سوزان: اشکالی ندارد. می توانی با کمی سفید کننده شراب را از بین ببری

John: Oh great! How do I do that?

جان: آه عالیه! چگونه این کار را انجام بدهم؟

Susan: Mix one cup of bleach into a bucket of hot water and leave your shirt in it overnight.

سوزان: یک فنجان سفید کننده را داخل یک سطل آب گرم میکس کن و بگذار پیراهنت یک شب در آن بماند.

 John: That’s easy. I’ll try that tonight.

جان: سادس. امشب امتحانش می کنم.

۳- Check the mail

چک کردن صندوق پست.

  • Steve hasn’t checked his mail in weeks.

استیو هفته هاست پستش را چک نکرده.

  • Checking the mail is never fun. It’s only bills and adverts.

چک کردن پست هرگز جالب نیست. فقط قبض و تبلیغات است.

دیالوگ:

Marge: Honey, can you go check the mail, please?

مارج: عزیزم، میشه لطفا پست را چک کنی؟

Homer: I already did, but we have a problem.

هومر: این کار را کردم اما یک مشکلی داریم.

Marge: Why? Did we get a bill in the post?

مارج: چرا؟ در پست قبض دریافت کردیم؟

Homer: I don’t know because the dog ate all the letters!

هومر: نمی دانم چون سگ همه نامه ها رو خورده!

۴- Cleaning spray

Cleaning spray یا اسپری تمیز کننده مایعی است شیمیایی که روی چیزی اسپری می کنید تا میکروب ها را بکشد و گرد، روغن و چیزهای کثیف را از بین ببرد.

  • Windex is one of the most famous cleaning sprays in the world.

ویندکس یکی از معروف ترین اسپری های تمیز کننده در جهان است

  • Could you use the cleaning spray on the sink? It’s getting dirty.

می توانی از اسپری تمیز کننده در سینک استفاده کنی؟ کثیف شده است

دیالوگ:

Jacky: Nick, could you pick up some cleaning spray from the supermarket?

جکی: نیک، می توانی مقداری اسپری تمیز کننده از فروشگاه بگیری؟

Nick: Sure Jacky. Which one would you like?

نیک: البته جکی. کدام یکی را می خواهی؟

Jacky: Please get the spray that smells like Jasmine flowers.

جکی: لطفا اسپریی بردار که بویش مانند گل یاس باشد

۵- Clean off/clear the table

بردن بشقاب ها و دیگر موارد از اتاق غذا خوری بعد از اتمام غذا.

  • If you don’t clean off the table, ants will come and eat your leftovers.

اگر میز را تمیز نکنی، مورچه ها می آیند و باقی غذایت را می خورند.

  • Let’s clear the table so we have space to play poker.

بیایید میز را تمیز کنیم تا فضا برای پوکر بازی کردن داشته باشیم.

دیالوگ:

Mom: I cooked tonight, so can you boys clean up for me?

مادر: من امشب غذا پختم، بنابراین شما پسرها می توانید برایم جمعش کنید؟

Dad: Sure. Timmy and I can do it together.

پدر: البته. تیمی و من می توانیم این کار را با هم انجام دهیم.

Timmy: Ok dad! I’ll start by clearing the table.

تیمی: باشه پدر! من با تمیز کردن میز شروع می کنم.

Mom: Thank you boys. I’m going to go relax.

مادر: مرسی پسرا. من می ورم استراحت کنم.

۶- Clean up ___ room

وقتی clean up  با room می آید به معنای تمیز و مرتب کردن اتاق هست ( یعنی هر دو کار با هم ). این کار شامل مواردی مانند مرتب کردن لباس ها، جارو کشیدن، گردگیری و تمیز کردن نقاط کثیف اتاق است.

  • Every afternoon I spend about two hours cleaning up my kid’s rooms.

هر بعد از ظهر دو ساعت صرف تمیز ومرتب کردن اتاق بچه ها می کنم.

  • John was annoyed at his roommate for never cleaning up his room.

جان از هم اتاقیش برای اینکه هرگز اتاقش را تمیز و مرتب نمی کند دلخور است.

دیالوگ:

Jones: Your room is such a mess! There are clothes and pizza boxes everywhere!

جونز: اتاقت خیلی بهم ریختس! لباس و جعبه پیتزا همه جا هست!

Billy: Yeah, I’m too lazy to clean up the room every time someone comes over.

بیلی: بله، هر بار که کسی می آید تنبلیم می آید که اتاق را تمیز کنم.

Jones: Well, from now on let’s meet at my place. At least it’s clean.

جونز: بسیار خب، از این به بعد بیا جایی که من هستم یکدیگر را ببینیم. حداقل تمیز است.

۷- Detergent

Detergent صابون مایعی است که برای تمیز کردن چیزهای مختلف از آن استفاده می شود. Detergent انواع مختلف با استفاده های متفاوتی دارد: برای مثال dishwashing detergent ( مایع ظرف شویی ) laundry detergent ( پودر لباسشویی ).

  • Could you pick up some laundry detergent from the store?

می توانی مقداری پودر لباس شویی از فروشگاه برداری؟

  • I love the dishwashing detergent that smells like lemon. It makes everything feel clean.

من مایع ظرفشویی را دوست دارم که بویش شبیه به لیمو است. باعث می شود همه چیز احساس تمیزی داشته باشد.

دیالوگ:

Adam: How much laundry detergent should I use?

آدام: چه مقدار پودر لباسشویی باید استفاده کنم؟

Eve: You only need to use one cup. Any more and you’ll fill the house with bubbles!

اِوا: فقط یک فنجان نیاز داری. بیشتر از این مقدار بریز تا همه خانه را با کف پر کنی!

Adam: That actually sounds like fun.

آدام: واقعا سرگرم کننده است

۸- Do ironing

استفاده از اتو را برای از بین بردن چین و چروک لباس های Do ironing می گویند.

  • My dad likes to do his own ironing. There’s a special way he does it.

پدرم دوست دارد خودش اتو بکشد. او روش خاصی برای انجامش دارد.

  • If you work in an office you need to do ironing at least once a week.

اگر در یک اداره کار بکنی حداقل هفته ای یکبار به اتو کشیدن نیاز داری.

دیالوگ:

  • Carla: I have got such much ironing to do.

کارلا: کلی اتو است که باید انجامشان بدهم

  • Ash: Why not bring it to the dry cleaners to do it for you?

اَش: چرا به خشکشویی ها نمی بری که این کار را برایت انجام دهند؟

  • Carla: I can’t afford it. That would cost me more than $100!

کارلا: نمی توانم آن را بپردازم. بیش از ۱۰۰ دلار برایم خرج دارد!

۹- Do laundry

شستن و خشک کردن لباس ها.

  • I need to do laundry. I don’t have any clean socks left.

می خواهم لباس ها را بشویم. جوراب تمیزی برایم نمانده.

  • I’m terrible at doing laundry. I always use too much laundry detergent.

من در لباس شستن افتضاح هستم. همیشه پودر لباس شویی زیادی استفاده می کنم.

دیالوگ:

Tony: My wife is so angry at me right now.

تونی: همسرم خلی از من عصبانی است.

Pete: Really? Why?

پیت: واقعا؟ چرا؟

Tony: I put my red underwear in the laundry with her white clothes. Now everything is pink!

تونی: من لباس زیر قرمزم را همراه لباس های سفیدش داخل لباسشویی گذاشتم. حالا همه چیز صورتی شده!

Pete: Of course she’s angry! She’ll probably never let you do the laundry again.

پیت: باید هم عصبانی باشد! مسلما دیگر به تو اجازه نخواهد داد لباس ها را بشویی.

۱۰- Do the washing up

تمیز کردن بشقاب ها، لیوان ها، کارد و چنگال ها و دیگر لوازمی که برای پخت و پز، خوردن و نوشیدن استفاده می شود.

  • Mom usually cooks and dad does the washing up in our house.

در خانه ما معمولا مادر غذا می پزد و پدرم ظرف ها را می شوید.

  • I don’t use a lot of pots when I cook because I hate doing the washing up afterward.

وقتی آشپزی می کنم از قابلمه های زیادی استفاده نمی کنم چون از ظرف شستن بعدش متنفرم.

دیالوگ:

Noddy: Who does the washing up in your house cliff?

نودی: کلیف چه کسی در خانه شما ظرف ها را می شوید؟

Cliff: Nobody. We have a dishwasher to do it for us.

کلیف: هیچکس. ما ماشین ظرفشویی داریم که برایمان این کار را بکند.

Noddy: Oh I’m jealous. I need to get one too.

نودی: اوه حسودیم شد. باید بروم و یکی بخرم.

۱۱- Dry up

Dry up یعنی خشک کردن بشقاب ها، لیوان ها، کارد و چنگال ها و دیگر لوازمی که برای خوردن یا پختن غذا به کار می رود.

  • You don’t need to do the drying up. Just leave the plates in the rack.

لازم نیست خشک کردن ظرف ها را انجام دهی. فقط ظرف ها را داخل قفسه بگذار.

  • When you have a dishwasher there’s no drying up to do. The machine does it.

وقتی ماشین ظرف شویی داشته باشی دیگر نیازی به خشک کردن نیست. خودِ ماشین انجامش می دهد.

دیالوگ:

Hugh: Jen, could you help me dry up some of these plates please?

هیو: جِن، می توانی به من کمک کنی مقداری از این ظرف ها را خشک کنم لطفا؟

Jennifer: Sure Hugh. Where do you keep your tea towels?

جنیفر: البته هیو. دستمال های خشک کردنت را کجا نگهداری می کنی؟

Hugh: Thanks. They’re just above the oven over there.

هیو: متشکرم. آنجا درست بالا فر هستند.

۱۲- Dust

Dust هم اسم است هم فعل به عنوان فعل to dust یعنی تمیز کردن و از بین بردن گرد و غبار در خانه.Dust پودر خاکستری از غبار است که اگر خانه را تمیز نکنید همه جای آن را خواهد گرفت.

  • Joe, did you know that dust was made mostly from dead skin cells?

جو، آیا می دانستید بیشترِ غبار از سلول های مرده پوست ساخته می شود؟

  • It’s common for many people to have dust

برای بسیاری از مردم غبار داشتن معمول است

دیالوگ:

Chris: My friend just told me that teddy’s and books collect dust. Did you know that?

کریس: پدرم به من گفت تدی و کتاب ها غبار گرفته. تو این را می دانستی؟

Kurt: Really? No wonder my kid’s room collects so much dust even when I dust it weekly.

کورت: واقعا؟ عجیب نیست اتاق بچه های من حتی با اینکه هفتگی گرد گیری می کنم کلی غبار دارد.

۱۳- Fix up the _____ (house/apartment/room/etc)

می تواند دو معنا داشته باشد. ۱٫ تعمیر کردن چیزی. ۲٫ ظاهر چیزی را بهتر کردن.

  • My parents are coming over tonight so we have to fix up the house for them.

پدر و مادر امشب می آیند پس ما باید خانه را برای آنها مرتب کنیم.

  • Fix up this room young man. It looks terrible.

این اتاق را مرتب کن مرد جوان. ظاهرش وحشتناک است.

دیالوگ:

Mel: I would really like to fix up this place when we have some more money.

مل: من واقعا دوست دارم اینجا را وقتی پول بیشتری داشتیم سر و سامان بدهم

Diana: That would be nice. What would you do first?

دیانا: خوب می شود. اول چکار می کنی؟

Mel: I would start with some new paint to make it look fresh.

مل: با چند رنگ جدید شروع می کنم تا تازه اش کنم.

۱۴- Hang the washing

قرار دادن لباس های شسته شده در جایی تا خشک شوند.

  • Don’t hang out the washing yet, it looks like it might rain.

لباس های شسته شده را فعلا پهن نکن، به نظر می آید ممکن است باران ببارد.

  • You can’t hang the washing outside in winter. It will freeze.

نمی توانی لباس ها را زمستان بیرون پهن کنی. یخ خواهند زد.

دیالوگ:

Teacher: Who can tell me the benefit of a clothes dryer?

معلم: چه کسی می تواند مزیت های خشک کن لباس را به من بگوید؟

Student: It dries the washing faster than when you hang it out.

دانش آموز: لباس ها را از زمانی که پهنشان می کنید سریعتر خشک می کند.

Teacher: That’s true. But also when you hang the washing in the sun to dry, the colors fade. The dryer doesn’t make colors fade.

معلم: درست است. اما همچنین وقتی لباس ها را برای خشک شدن بیرون پهن می کنید، رنگ ها محو می شود. خشک کن لباس باعث محو شدن رنگ ها نمی شود.

۱۵- Hang the clothes up

قرار دادن چیزهایی که میپوشید در آویز یا جا لباسی. برای حفظ شکل لباس به کار می رود.

  • A friend of mine would hang up all of his clothes. Even his socks!

یکی از دوستانم تمام لباس هایش را آویزان می کرد. حتی جوراب هایش را!

  • I always separate my clothes by color when hanging them up.

من همیشه وقتی لباس هایم را آویزان می کنم بر اساس رنگ جدایشان می کنم.

دیالوگ:

Mom: Alex! Come here and hang your clothes up. They’re all over the floor.

مادر: الکس! بیا اینجا و لباس هایت را آویزان کن. همه جای زمین پخش هستند.

Alex: Why? I know where they are.

الکس: چرا؟ من می دانم کجا هستند.

Mom: If you don’t hang them up right now, I’ll give them away to someone who will at least take care of them.

مادر: اگر الان آویزانشان نکنی، به کسی خواهم دادشان که حداقل از آنها مراقبت کند.

Alex: Ok. Ok. I’m coming.

باشه. باشه. دارم میام.

bedunim

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *