قسمت پنجم از فصل هفتم سریال Game of Thrones با نام «دیده‌بان شرقی» یک‌شنبه شب هفته گذشته بر روی آنتن رفت و ما طبق سنت همیشگی قصد داریم در این مطلب تمامی ایستر اگ‌ها و نکات مخفی که ممکن است از دست داده باشید را برای شما آشکار کنیم.

توجهاگر تا به حال موفق به تماشای قسمت پنجم از فصل هفتم سریال نشدهاید از خواندن ادامه متن خودداری کنید.

دیده‌بان شرقی نقش یک آرامش قبل از طوفان را در سریال Game of Thrones بازی می‌کند. پس از نبرد حماسی قسمت گذشته، لازم بود تا در این قسمت اندکی عقب‌نشینی کنیم و وقایعی که اتفاق افتادند را هضم کنیم، اما اشتباه نکنید، شاید این قسمت از لحاظ صحنه‌های اکشن نسبت به «غنائم جنگ» پس‌رفت داشته باشد، اما در عوض با قسمتی مواجه شدیم که سرشار از اطلاعات در مورد آینده و گذشته شخصیت‌های این مجموعه بود.

در این قسمت توانستیم یکی از شخصیت‌هایی که مدت‌ها منتظر بازگشتش بودیم را زیارت کنیم، خواهران استارکی به مخالفت با یکدیگر پرداختند و زمینه جنگ داخلی را آغاز کردند، سرسی لنیستر به جیمی اطلاع داد که از او باردار است، جان اسنو و همراهانش راهی آن سوی دیوار شدند و دیگر مواردی از این قبیل که در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت.

  1. خاطرات دنریس در خانه نامیراها

هر زمان که احساس کردید در دنیای نغمه یخ و آتش غرق شده‌اید و نمی‌دانید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، بد نیست که به سراغ پیش‌گویی‌ها و خاطرات شخصیت‌های این مجموعه بروید. یکی از این پیشگویی‌ها به رویای دنریس در خانه نامیراها که در فصل دوم اتفاق افتاد، مربوط می‎‌شود. تئوری‌ پردازان مدت‌هاست که در حال شخم زدن خاطرات دنریس (به خصوص خانه نامیراها) هستند تا سرنخی را از  وقایع احتمالی و آینده سریال کشف کنند. خوشبختانه در دیده‌بان شرقی سرنخ‌های زیادی در این رابطه برای بینندگان آشکار شد.

اگر به خاطر داشته باشید، دنریس در خانه نامیراها خودش را در سرسرای بزرگ و ویرانه‌ای دید که تخت آهنین نیز جلوی رویش قرار داشت و همه جا پوشیده از برف بود. او وقتی که دستش را دراز کرد تا تخت آهنین را لمس کند، اژدهایان او ظاهر می‌شوند و او را به عقب می‌رانند. سپس او خودش را در آن سوی دیوار پیدا کرد که در حال قدم زدن است و در نهایت به همسرش، کال دروگو، و پسرش (که هر دو مرده‌اند) ملحق می‌شود. گفته می‌شود که بر اساس این رویا، زمانی که دنریس به تصاحب تخت آهنین نزدیک می‌شود، اژدها (نماد خاندان تارگرین و احتمالا جان اسنو) باعث می‌شود تا از تخت آهنین دور شده و توجه‌اش به آن سوی دیوار که وایت واکرها و ارتش مردگان قرار دارند، جلب شود. در دیده‌بان شرقی دقیقا شاهد همین اتفاق بودیم.

دنریس در غنائم جنگ ارتش لنیسترها را تقریبا نابود کرده بود و می‌توانست به آسانی به بارانداز پادشاه حمله کند و بر روی تخت آهنین بنشیند، اما او را متقاعد کردند تا از این کار دست بکشد و بر روی دشمن واقعی (وایت واکرها و ارتش مردگان) تمرکز کند. چه کسی او را متقاعد به چنین کاری کرد؟ جواب کسی نیست جز جان اسنو. احتمالا اکنون دیگر قانع شده‌اید که جان اسنو در واقع فرزند ریگار تارگرین و لیانا استارک محسوب می‌شود. بنابراین، او یک تارگرین (اژدها) و وارث بر حق تخت آهنین است. او بود که دنریس را از تخت آهنین دور ساخت، درست همانند چیزی که دنریس در خاطرات دیده بود.

جالب است بدانید که کاربران ساید رددیت به این مورد بسنده نکرده‌اند و سعی دارند معنای و مفهوم بیشتری را از خاطرات دنریس استخراج کنند. برخی از کاربران این سایت معتقد هستند که دنریس هیچ‌گاه تخت آهنین را تصاحب نخواهد کرد و در مسیر خود برای تبدیل شدن به ملکه هفت پادشاهی جانش را از دست خواهد داد. همانطور که پیش‌تر اشاره کردیم، در رویای دنریس تنها چیزی که بر روی تخت آهنین قرار داشت، برف (اسنو) بود. در دیده‌بان شرقی «گیلی» (Gilly) اشاره غیر مستقیمی به تارگرین بودن جان اسنو داشت (در ادامه این مطلب به تفصیل آن را شرح خواهیم داد). اگر بخواهیم به صورت ساده توضیح دهیم، از آن‌جایی که جان اسنو فرزند مشروع ریگار تارگیرن بوده و ریگار نیز جانشین پدرش (شاه دیوانه) بود، بین دنریس و جان، این جان است که حق بیشتری برای نشستن بر روی تخت آهنین دارد.

فارق از این قضیه، دنریس در ادامه رویای خود مشاهده کرد که با همسر و بچه مرده خود همراه شده است؛ آیا باید اینطور برداشت کنیم که او در نبردهای پیش رو با وایت واکرها کشته می‌شود و در آن دنیا به خانواده‌اش می‌پیوندد؟ زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد.

  1. گیلی هویت واقعی جان اسنو را آشکار کرد

در قسمت پنجم از فصل هفتم سریال Game of Thrones، گیلی یکی از رازه‌های قدیمی مجموعه نغمه یخ و آتش را برملا ساخت، اما سم آن را نادیده گرفت. نیمه دوم دیده‌بان شرقی سم و گیلی را نشان داد که در سیتادل هستند و از کتاب‌های قدیمی یادداشت برداری می‌کنند. گیلی نوشته‌های داخل کتاب را بلند برای سم می‌خواند و می‌گوید: ریگار تارگرین به صورت قانونی از همسرش، الیا مارتل، طلاق گرفت و در خفا با زن دیگری ازدواج کرد. آن زن دیگر مطمئنا لیانا استارک است که در اختتامیه فصل گذشته شاهدش بودیم. شاید در حال حاضر همه متقاعد شده باشند که جان اسنو فرزند ریگار تارگرین و لیانا استارک است، اما نکته جدید و شوکه کننده‌ای که در صحبت‌های گیلی وجود داشت، این بود که ریگار با لیانا ازدواج کرده بود؛ بنابراین، جان اسنو دیگر یک حرامزاده به شمار نمی‌رود و فرزند مشروع ریگار تارگرین و در نتیجه جانشین بر حق او است. با ترکیب کردن این اطلاعات با نوشته‌های شماره قبل، می‌توانید آینده سریال Game of Thrones را پیش‌بینی کنید!

با توجه به اینکه سریال Game of Thrones از منبع اقتباس خود جلو افتاده است، نمی‌توانیم مطمئن باشیم که نوشته‌های مارتین نیز به همین سمت و سو روانه خواهند شد، اما خود جورج آر.آر. مارتین قبلا اعلام کرده بود که پایان داستان را برای تهیه کنندگان سریال تعریف کرده است؛ به این ترتیب، احتمال زیادی وجود دارد که کلیات داستان در کتاب‌ها و سریال تفاوت خاصی نداشته باشند. امیدواریم که سم و گیلی این کتاب را در سیتادل فراموش نکنند چرا که برای اثبات تارگرین بودن جان، به آن احتیاج خواهند داشت.

  1. سم دیگر نمی‌خواهد در مورد مردان برتر مطالعه کند!

در قسمت پنجم مشاهده کردیم که سم پس از دزدیدن دست نوشته‌ها و کتاب‌های قدیمی از سیتادل، تصمیم گرفت تا آرزوی استاد شدن خودش را فراموش کند و از اولد تاون خارج شود. او در این صحنه می‌گوید:

من دیگر از خواندن دست آوردهای مردان برتر خسته شده‌ام.

آیا این جمله برای شما آشنا بود؟ بله. این همان جمله‌ای است که رندل تارلی (پدر سم) در فصل گذشته به او گفته بود. اگر به خاطر داشته باشید، سم در فصل ششم به همراه گیلی و بچه‌اش به سرزمین پدری خود سفر می‌کند و در آن‌جا پدرش به او می‌گوید:

تو هنوز چاقی و نرمی خود را حفظ کرده‌ای. سرت دائما در کتاب‌ها است و تمام عمر خود را می‌خواهی با مطالعه درمورد دست آوردهای مردان برتر تلف کنی.

شاید سم همچنان سرش در کتاب‌ها باشد، اما این همان کاری است که او در آن مهارت دارد و به عقیده بسیاری از طرفداران سریال Game of Thrones او با همین کارهایش در نهایت به دست آورد و موفقیت بزرگی می‌رسد که ممکن است تاریخ وستروس را تغییر دهد و یا حداقل نقش پررنگی را در این جریان ایفا کند و نامش در کتاب‌ها ثبت شود.

  1. نامه سانسا به راب

نامه‌ای که آریا در دیده‌بان شرقی پیدا کرد چه بود؟ اگر به خاطر داشته باشید، در اواخر فصل اول سریال Game of Thrones، سرسی لنیستر سانسا را مجبور کرد تا در نامه‌ای برای راب (که در آن زمان به عنوان پادشاه شمال تاج گذاری کرده بود) توضیح دهد که پدرشان (ند استارک) یک خیانت‌کار است و لنیسترها حق دارند تا او را مجازات کنند.

لیتل‌فینگر در قسمت‌های اولیه از فصل هفتم متوجه شد که استاد لویین تمامی نامه‌هایی که به وینترفل فرستاده شده بود را در اتاقش نگه داشته است؛ به همین دلیل از استاد جدید قلعه می‌خواهد تا نامه مربوط به سانسا را پیدا کند. او پس از پیدا کردن نامه کاری می‌کند تا آریا به او مشکوک شود و درنهایت نامه را بخواند. لیتل‌فینگر شخصیت بسیار زیرکی است و با این کار خود قصد دارد میان آریا و سانسا بی‌اعتمادی به وجود بیاورد و بر وینترفل (که اکنون سانسا مسئول اداره آن است) حکومت کند. آیا سانسا و آریا در دام لیتل‌فیگر می‌افتند و با یکدیگر به مخالفت می‌پردازند؟ آیا نقشه لیتل‌فینگر لو می‌رود و سانسا از او فاصله می‌گیرد؟

  1. جندری راه پدرش را ادامه می‌دهد

پس از مدت‌ها سرانجام توانستیم باری دیگر جندری را در سریال Game of Thrones زیارت کنیم. او اکنون به جوان نیرومندی تبدیل شده که در بارانداز پادشاه مشغول آهنگری است. اگر کتاب‌های نغمه یخ و آتش را مطالعه کرده باشید، حتما اطلاع دارید که پادشاه رابرت براتیون (پدر جندری) یک جنگجوی بزرگ بود و توسط پتک جنگی خود افراد سرشناس بسیار زیادی (از جمله ریگار تارگرین، پدر جان اسنو) را مغلوب کرده است. حال آنکه جای تعجبی وجود ندارد که سلاح مورد علاقه جندری در سریال نیز پتک جنگی معرفی شود. این مورد در واقع می‌خواهد به بینندگان یادآور شود که جندری فرزند نامشروع رابرت براتیون بوده و خصوصیات زیادی را از او به ارث برده است.

  1. پدران جندری و جان با یکدیگر دشمن بودند

 

لازم به ذکر بوده که جندری و جان اسنو یکدیگر را حرامزاده‌هایی به حساب می‌آورند که پدرانشان با یکدیگر دوستان صمیمی بوده‌اند و آن‌ها نیز می‌خواهند این رابطه را با یکدیگر حفظ کنند، اما بینندگان مطلع هستند که حقیقت چیز دیگری است. پدران جندری و جان با یکدیگر دشمنان قسم خورده و خونینی بودند. داستان از این قرار است که پس از دزدیده شدن لیانا استارک (نامزد رابرت براتیون) توسط ریگار تارگرین، رابرت شورشی را بر علیه سلطنت تارگرین‌ها آغاز می‌کند و قسم می‌خورد تا وقتی که زنده است، خون تک تک تارگرین‌ها را بریزد.

در جنگ ترایدنت، رابرت براتیون و ریگار تارگرین با یکدیگر روبه رو می‌شوند و رابرت در نهایت با پتک جنگی معروفش، سینه ریگار را له می‌کند و او را شکست می‎‌دهد. حال تصور همه در وستروس این است که جان اسنو فرزند نامشروع ادارد استارک است نه فرزند مشروع ریگار تارگرین! پس آیا با برملا شدن هویت واقعی جان اسنو، رابطه میان او و جندری شکر آب می‌شود؟

  1. احیا شدگان در برابر یکدیگر

مطمئنا با ما هم عقیده خواهید بود که تیم جان اسنو در پایان قسمت دیده‌بان شرقی، یکی از قوی‌ترین و مهیج‌ترین گروه‌ها را در تاریخ وستروس شکل داده بود. جان اسنو، جورا مورمونت، تورموند غول‌کش، توروس اهل میر، بریک دنداریون، جندری، تازی و دیگر اعضای برادران بدون پرچم در این گروه قرار داشتند که هرکدام از آن‌ها راه بسیار طولانی را برای رسیدن به این نقطه پشت سر گذاشته‌اند. نکته دیگری که در رابطه با این گروه وجود دارد، این است که تقریبا همه آن‌ها مرگ را دیده‌ و یا تجربه‌ای نزدیک به مرگ داشته‌اند و اکنون قصد دارند با ارتش مردگان و وایت واکرها بجنگند.

جان اسنو و بریک دنداریون هر دو مرده‌اند و توسط ارباب روشنایی (به کمک ملیساندرا و توروس) به زندگی‌ بازگشته‌اند. جورا مورمونت از بیماری لاعلاج گری اسکیل رنج می‌برد و با نوشتن وصیت خود، آماده خودکشی بود، اما سم در لحظات آخر به درمان او شتافت و او را معالجه کرد، جندری و تازی برای مدت‌های طولانی مرده محسوب می‌شدند و کسی نمی‌دانست به سریال بازمی‌گردند یا خیر، تورموند غول‌کش نیز در فصل گذشته نزدیک بود جانش را از دست دهد و… بنایراین؛ مشاهده می‌کنیم که احیا شدگان در حال پیش‌روی به سمت ارتش مردگان هستند که خود آن‌ها هم توسط وایت واکرها به زندگی بازگشته‌اند.

نمادهای ادبی سریال و کتاب به اینجا ختم نمی‌شوند و یکی از کاربران سایت رددیت نکته جالب دیگری در مورد این گروه کشف کرده است. تاکنون  بارها نغمه یخ و آتش را در طول سریال و مجموعه کتاب‌های اصلی دیده‌ایم. به عنوان مثال هویت واقعی جان اسنو (تارگرین+ استارک)، ملاقات دنریس (آتش) و جان اسنو (برف). حال نمونه دیگری از این تضاد ادبی را شاهد هستیم. تقریبا همه افراد گروه جان اسنو با آتش ارتباط دارند. احیا شدن جان و بریک توسط ملیساندر و توروس (راهبان سرخ و پیرو خدای روشنایی و آتش)، خدمت کردن جورا به مادر اژدهایان، سوختن صورت تازی توسط آتش، آهنگر بودن جندری و کار با کوره، قرمر بودن موی تورموند که وحشی‌ها آن را بوسه آتش می‌نامند. از سوی دیگر ارتش مردگان و وایت واکرها قرار دارند که نماد یخ، برف، سیاهی، مرگ و غیره هستند. به این ترتیب، در قسمت ششم از فصل هفتم سریال Game of Thrones باز هم نسخه‌ای دیگر از تقابل یخ و آتش را شاهد خواهیم بود.

  1. آیا او ند است؟

یکی از طرفداران تیزبین سریال Game of Thrones متوجه شده است، سرباز لنیستری که در دیده‌بان شرقی سر داووس را مورد بازجویی قرار می‌دهد، در حقیقت همان شخصی است که در فصل گذشته نقش ند استارک را در گروه تئاتر براووس بازی می‌کرد. این ادعا واقعیت دارد. «کوین الدون» (Kevin Eldon)، بازیگر نقش‌های کمدی اهل بریتانیا، در قسمت ششم از فصل هفتم به عنوان ردا طلایی در بارانداز پادشاه انتخاب شده است. او در گذشته نقش ند استارک را نیز در گروه تئاتر براووس (که آریا در کنار آموزش‌هایش برای هیچ‌کس شدن، از آن دیدن کرد) بازی کرده بود. کسی چه می‌داند، شاید این گروه تئاتر از براووس نقل مکان کرده و به بارانداز پادشاه آمده است!

  1. آرزوی موفقیت برای دیگران، بدبختی به بار می‌آورد!

پیش از این، بارها اشاره کرده بویدم که دیوید بنیاف و دنیل بی. وایس هیچ‌وقت جمله‌ و یا دیالوگی را بدون دلیل در سریال به کار نمی‌برند، مگر آنکه معنای دیگری پشت آن‌ها نهفته باشد. در این سری از مقالات نیز چنین دیالوگ‌هایی را زیاد مطالعه کرده‌اید. در این شماره به یکی دیگر از دیالوگ‌هایی می‌پردازیم که قبلا توسط شخصیت‌های دیگر سریال Game of Thrones شنیده شده است.

برایت در جنگ‌های پیش رو آرزوی موفقیت می‌کنم.

جان این جمله را قبل از اینکه سوار قایق شود و به دیوار سفر کند، به دنریس می‌گوید. شاید با خود بگویید که این یک جمله عادی مانند «روز خوبی داشته باشید» است که همه به یکدیگر می‌گویند، اما این جمله در دنیای نغمه یخ و آتش دارای بار منفی است. در سریال Game of Thrones افرادی که این جمله را بیان کرده‌اند، پس از مدت کوتاهی مرده‌اند!

منس ریدر در فصل پنجم این جمله را به جان اسنو گفت و حاضر نشد زانو بزند و به دستور استنیس براتیون در آتش سوخت. در فصل ششم نیز آرتور دین این جمله را به ند استارک جوان گفت و در همان صحنه به شکل غیرمنصفانه‌ای کشته شد. حال جان اسنو این جمله را تکرار کرده است. آیا اتفاق بدی قرار است برای او بیفتد؟ با توجه به اینکه او در قسمت آینده قرار است با ارتش مردگان وارد جنگ شود، این مورد اصلا بعید نیست اما امیدواریم که پیش‌بینی‌ها غلط از آب دربیایند.

  1. نظر استادها در مورد پیش‌گویی

پس از آنکه نامه برن درمورد پیش‌روی وایت واکرها و ارتش مرگان به سمت دیوار به دست استادان سیتادل می‌رسد، آن‌ها با یکدیگر شروع به خندیدن می‌کنند و محتویات نامه را جدی نمی‌گیرند. یکی از استادان در حین خنده می‌گوید نوشته‌های نامه، او را به باید صحبت‌های «جینی اولداستونز» (Jenny of Oldstones) می‌اندازد که ادعا می‌کرد فرزندان جنگل وجود دارند و تا حدودی می‌توانند آینده را پیش‌بینی کنند.

برای کسانی که اطلاع ندارند، نام شخصیت جینی اولداستونز چندین بار در مجموعه کتاب‌های اصلی ذکر شده است. او زن فقیری بود که شاهزاده «دانکن تارگرین» (Duncan Targaryen) بر خلاف رضایت پدرش با او ازدواج کرد. نکته جالب در مورد این شخصیت، به دوستی او با یکی از جادوگرهای فرزندان جنگل به نام روح های‌هارت مربوط می‌شود. روح های‌هارت پیش‌بینی کرده بود که شاهزاده موعود یا همان آزورآهای از خون پادشاه اریس دوم (شاه دیوانه) و خواهرش «رایلا» (Rhaella) خواهد بود. این قضیه برای کسانی که باور دارند دنریس و یا حتی جان اسنو (با توجه به هویت پدر واقعی‌اش) آزورآهای هستند، بسیار مهم و ارزشمند است. البته که استادان سیتادل این پیش‌گویی‌ها را قبول ندارند و حتی وایت واکرها و ارتش مردگان را نیز داستان‌های خیالی تصور می‌کنند.

در یکی دیگر از گفت و گوهای میان استادان، با تمسخر به پیش‌گویی «لودوس» (Lodos) اشاره می‌شود. لودوس مدعی بود که در آینده مردی خود را کراکن (هشت‌پای غول‌پیکر در افسانه‌های قدیمی) و پسر خدای غرق شده معرفی خواهد کرد و به سلطنت اگان فاتح خاتمه خواهد داد. هرچند این مورد اتفاق نیفتاد و رابرت براتیون کسی بود که سلطنت تارگرین‌ها را نابود کرد، اما با توجه به قدرت گرفتن یورون گریجوی (با نشان خانوادگی کراکن و معتقد به خدای مغروق) و دشمن بودنش با دنریس تارگرین (هم خون اگان فاتح) این احتمال وجود دارد که پیش‌بینی لودوس که در حال حاضر مضحک به نظر می‌رسد، به واقعیت تبدیل شود.

  1. اضافه شدن دیده‌بان شرقی به تیتراژ سریال Game of Thrones

پیدا کردن نکات جدید در تیتراژ ابتدایی سریال Game of Thrones همواره یکی از سرگرمی‌های طرفداران بوده است. تا به این جای کار در فصل هفتم شاهد 3 نکته جدید در تیتراژ ابتدایی بودیم که عبارت‌اند از: اضافه شدن شهر اولدتاون به نقشه، یخ زدن آب‎‌های اطراف دیوار در نقشه و اضافه شدن دیده‌بان شرقی (بخش شرقی دیوار) در تیتراژ ابتدایی.

اگر تئوری‌هایی که در مورد عبور وایت واکرها و ارتش مردگان از آب‌های یخ زده کنار دیده‌بان شرقی واقعیت داشته باشند، این بخش از دیوار مطمئنا اهمیت بسیار بیشتری را برای شخصیت‌های سریال پیدا خواهد کرد.

  1. کوه نوک‌تیز در رویای تازی

در افتتاحیه فصل هفتم سریال Game of Thrones، توروس از تازی خواست تا به شعله‌های آتش نگاه کند و به او بگوید که چه می‌بیند. تازی با نگاه کردن به آتش گفت: دیوار را می‌بیند که به دریا ختم شده است (دیده‌بان شرقی). او به یک کوه نوک‌تیز که قله‌ای همانند سر تیر دارد نیز اشاره کرد. در مطلب جداگانه‌ای فلسفه این کوه و تاریخی که در خود دارد را به تفصیل توضیح داده‌ایم، اما در این مطلب می‌خواهیم به شکل مختصر، اهمیت این کوه آن را بازگو کنیم.

در فصل گذشته دیدیم که برن با استفاده از قدرت خود به گذشته سفر کرد و نحوه به وجود آمدن وایت واکرها را دید. وایت واکرها در واقع انسان‌ بودند و فرزندان جنگل برای شکست دادن انسان‌های اولیه، آن‌ها را دستگیر می‌کردند و با فرو بردن شیشه اژدها در قلب زندانی‌ها، طی یک مراسم مذهبی آن‌ها را به وایت واکر تبدیل می‌کردند. جالب اینجاست که همه این اتفاقات در کنار همین کوه نوک‌تیز رخ داده است.

با دقت کردن به زاویه کوه در پیش‌نمایش قسمت ششم از فصل هفتم سریال Game of Thrones متوجه می‌شویم که همراهان جان اسنو در نزدیکی همان کوه با ارتش مردگان به نبرد خواهند پرداخت. آیا وایت واکرها و ارتش مردگان در زمین خود می‌‌توانند گروه جان اسنو را شکست دهند؟

گیم شات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *