استیون پاول جابز (به انگلیسی: Steven Paul Jobs)‏ (زادهٔ ۲۴ فوریهٔ ۱۹۵۵ در سان‌فرانسیسکو — درگذشتهٔ ۵ اکتبر ۲۰۱۱ در پالوآلتو) کارآفرین، مخترع، بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی شرکت رایانه‌ای اپل و یکی از چهره‌های پیشرو در صنعت رایانه بود.

زادروز: ۲۴ فوریه ۱۹۵۵

درگذشت: ۵ اکتبر ۲۰۱۱ (۵۶ سال)

محل زندگی: سانفرانسیسکو، کالیفرنیا

ملیت: آمریکایی

سال‌های فعالیت: ۱۹۷۴-۲۰۱۱

نقش برجسته: مدیرعامل و رییس هیئت مدیرهٔ اپل

دین: بودایی

 

در سال ۱۹۷۶، جابز ۲۱ ساله به همراه دوستش استیو وزنیاک ۲۶ ساله، شرکت اپل را تأسیس کردند. اولین رایانهٔ شخصی‌ای که شرکت اپل به بازار معرفی کرد، اپل I نام داشت و پس از آن در سال ۱۹۷۷ اپل II را راهی بازار کرد. در سال ۱۹۸۵ طی یک اختلاف مدیریتی، جابز اپل را ترک کرد و در همان سال شرکت نکست را تأسیس کرد. از مهمترین محصولات شرکت نکست می‌توان به نکست کامپیوتر اشاره کرد که اولین مرورگر وب بر روی آن ساخته‌شد. در سال ۱۹۹۶ شرکت اپل، شرکت نکست را به مبلغ ۴۲۹ میلیون دلار خرید. طی این معامله استیو جابز، مجدداً به اپل بازگشت. از اتفاقات مهم پس از این مسئله در اپل می‌توان به معرفی آی‌پاد در سال ۲۰۰۱، پرده‌برداری از آی‌تیونزاستور در سال ۲۰۰۳، معرفی آی‌فون در سال ۲۰۰۷ و آی‌پد در سال ۲۰۱۰ اشاره کرد. جابز در سال ۱۹۸۶ یک گروه گرافیکی (که توسط جابز پیکسار نامیده‌شد) را از بخش گرافیک کامپیوتر لوکاس فیلم خرید. این شرکت توانست فیلم‌های پویانمایی موفقی بسازد. در سال ۲۰۰۶ شرکت والت دیزنی، شرکت پیکسار را خرید. پس از این معامله جابز به سهام‌دار اصلی والت دیزنی تبدیل شد و به عضویت هیئت مدیرهٔ آن درآمد. در اکتبر ۲۰۰۳ سرطان جابز تشخیص داده شد و در اوت ۲۰۱۱ از سمت مدیرعاملی اپل استعفا داد. تیم کوک، از مدیران ارشد اپل، مدیرعامل شد و جابز به عنوان رئیس هیئت مدیره انتخاب شد. استیو جابز در نهایت بر اثر عوارض ناشی از سرطان لوزالمعده، در تاریخ چهارشنبه ۵ اکتبر ۲۰۱۱ در سن ۵۶ سالگی درگذشت.

 

سال‌های آغازین زندگی

استیو جابز در ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۵ در سان‌فرانسیسکو از مادری به نام خوان کارول شیبل که یک آلمانی-سوییسی بود و پدری سوری و مسلمان به نام عبدالفتاح جان جندلی که هردو دانشجو بودند زاده شد. گاهی از جابز به واسطهٔ سوری‌بودن پدرش به عنوان یک آمریکایی عرب یاد می‌شود. کارول و عبدالفتاح در آن زمان هنوز با هم ازدواج نکرده‌بودند. هنگامی که استیو به دنیا آمد جندلی و دوستش خوان شیبل که هر دو ۲۳ ساله بودند نمی‌توانستند فرزندشان را بزرگ کنند. خوان که از یک خانواده مسیحی محافظه‌کار بود، نمی‌توانست خانواده‌اش را متقاعد کند که با یک عرب مسلمان ازدواج کند.

در نهایت استیو توسط پل رینهولد جابز(تولد: ۱۹۲۲، مرگ: ۱۹۹۳) و کلارا هاگوپیان(تولد: ۱۹۲۴، مرگ: ۱۹۸۶) به فرزندی پذیرفته شد.هنگامی که از «پدر و مادر خواندهٔ» او سوال شد، جابز با پافشاری پاسخ داد که «پل و کلارا جابز پدر و مادر من بودند». او بعدها در زندگی نامهٔ خود اظهار داشته که «۱٬۰۰۰ درصد آنها پدر و مادر من بودند.»هنگامی که استیو ۵ ساله بود، خانوادهٔ جابز از سان‌فرانسیسکو به مانتین ویو در کالیفرنیا نقل مکان کردند. مانتین ویو در درهٔ سیلیکون قرار داشت. استیو فرزند دره بود و روح و انرژی درهٔ سیلیکون بر اعماق وجود استیو تأثیر گذاشت. بعدها، پل و کلارا دختری به نام پتی را به فرزندخواندگی پذیرفتند. پل جابز که یک مکانیک ماهر کارخانهٔ ساخت لیزر بود، مقدمات ابتدایی الکترونیک و طریقهٔ کار با دست‌ها را به پسرش آموزش داد. کلارا جابز یک حسابدار بود و به استیو خواندن را پیش از رفتن به مدرسه آموخت.

جابز در سال ۱۹۹۵ در پاسخ به این سؤال که می‌خواهد چه چیزهایی را به فرزندانش منتقل کند، چنین گفت: «تنها می‌خواهم برای آنها به همان خوبی باشم که پدرم برای من بود و در تمام مدت زندگی‌ام نیز به این مسئله فکر می‌کنم.»

پدر و مادر بیولوژیکی جابز، در ژوئن ۱۹۵۷ صاحب فرزند دیگری به نام مونا (مونا سیمپسون) شدند.جابز برای اولین بار مونا را در سن ۲۷ سالگی ملاقات کرد.

 

یادگیری

دوران ابتدایی برای استیو خسته‌کننده بود. معلم کلاس چهارم در موفقیت‌های بعدی او نقش زیادی داشت. وی بود که او را با توانایی‌هایش آشنا کرد، جابز بعدها از او به عنوان یک قدیس یاد می‌کرد. او باعث شد که استیو کلاس پنجم را به صورت جهشی طی کند و دورهٔ ابتدایی را یک سال زودتر به اتمام برساند. استیو همیشه در سخنرانی‌های اچ‌پی در پالو آلتو شرکت می‌کرد و بعدها به استخدام همان‌جا درآمد و به عنوان کارمندان تابستانی همراه استیو وزنیاک کار می‌کردند.استیو در سال ۱۹۷۲، از «دبیرستان هومستد» در شهر کوپرتینو در کالیفرنیا فارغ‌التحصیل شد و در کالج رید در شهر شهر پورتلند ایالت اورگن ثبت نام کرد،اما بعد از یک نیم‌سال تحصیلی انصراف داد.کالج رید، یک کالج هنرهای لیبرال است و پیدایش فردی چون استیو جابز حاکی از پراهمیت بودن این علوم است.

استیو پس از انصرافش، در بعضی از کلاس‌های کالج از جمله خوشنویسی شرکت می‌کرد. این هنر در شغل آیندهٔ استیو تاثیر به‌سزایی داشت. این هنر به استیو ایدهٔ سبک حروف چندگانه را بخشید، که در کامپیوتر مکینتاش دیده می‌شود. جابز می‌گوید: «اگر در کالج وارد آن کلاس (خوشنویسی) نمی‌شدم، مکینتاش هرگز چندین طرح حروف یا فونت‌های فاصله‌دار مناسب را نداشت. و از آنجایی که ویندوز دقیقاً مکینتاش را کپی کرده‌است، کامپیوتر هیچ کسی این فونت‌ها و طرح‌ها را نداشت.»در زمستان ۱۹۷۴، او به کالیفرنیا بازگشت و به همراه استیو وزنیاک، حضور در جلسات باشگاه کامپیوتر هوم‌برو را آغاز کرد. در همین زمان جابز شغلی به عنوان یک تکنسین در شرکت آتاری، سازندهٔ رایانه و دستگاه بازی رایانه‌ای که آن روزها محبوب بود، یافت.

 

سفر معنوی

استیو دوست نزدیکی به نام دانیل کوتکی در کالج رید داشت. جابز و دانیل هر دو به ذن، دیلن و ال‌اس‌دی علاقه داشتند. دانیل از طبقهٔ مرفه نیویورک بود و به مکتب بودا علاقه داشت. استیو بیشتر وقتش را با دانیل و الیزابت هولمز (دیگر دوست استیو در کالج) می‌گذراند. جابز هرگز به عرفان‌های شرقی، به ویژه مذهب بودایی ذن به دید یک تفریح خیالی و زودگذر متعلق به دوران جوانی نگاه نکرد. او عمق این علاقه‌مندی را لمس کرده‌بود. ذن بر شخصیتش تاثیر گذاشته‌بود. کاتکی در مورد جابز می‌گفت: «استیو خود ذن بود. واقعاً رویش تأثیر گذاشته‌بود. می‌شد آن را در رویکرد مشتاقانه‌اش به زیبایی شناسی غیرتجملی و تمرکز فوق‌العاده‌اش دید.» به خصوص این که او تحت تأثیر شهودگراییِ مذاهب بودایی قرار گرفته بود، طوری که بعدها گفت: «کم کم پی بردم که درک و آگاهیِ بصری، مهم تر از تفکر انتزاعی و تحلیل منطقی است.» با این حال، جنون و دیوانگی او، مانع از رسیدن به آرامش درون و محبت در روابطش بود.

استیو در سال ۱۹۷۴ به هند سفر کرد تا با نیم کارولی بابا (یک گوروی هندی، درگذشت: ۱۹۷۳) از نزدیک دیدار کند. او همراه دوستش دانیل در جستجوی روشنفکری معنوی بود.اما هنگامی که که به هند رسیدند متوجه شدند که او درگذشته‌است.وی پس از یک سفر معنوی هفت ماهه، با سری تراشیده و جامهٔ سنتی هندی بر تن، به آمریکا بازگشت.استیو در طول این مدت از ال‌اس‌دی استفاده می‌کرد که به گفتهٔ خودش از بهترین کارهای عمرش و دلیل اصلی موفقیت‌هایش بوده‌است.

 

شغل ابتدایی

جابز پس از بازگشت از هند، به آتاری بازگشت. وظیفهٔ او ساختن یک برد الکترونیکی برای یک بازی شرکت آتاری (به نام Breakout) بود. بر طبق گفتهٔ نولان باشنل جایزه‌ای ۱۰۰ دلاری به ازای هر تراشه‌ای که در فرایند طراحی از دستگاه اصلی حذف می‌شد، داده می‌شد. استیو که علاقه و دانش اندکی در طراحی مدارهای الکترونیکی داشت، با استیو وزنیاک قول و قراری گذاشت که اگر وزنیاک بتواند مداری با حداقل تعداد تراشه‌ها طراحی کند، جایزه‌ای که از آتاری دریافت می‌کنند را بین خودشان تقسیم نمایند. این پروژه انجام شد و با وجود حیرت فراوان مسوولین آتاری، وزنیاک توانست که تعداد تراشه‌های استفاده شده در دستگاه نهایی را ۵۰ عدد کاهش دهد. متأسفانه، وزنیاک طراحی را به حدی فشرده انجام داده بود که تولید دستگاه نهایی بر روی خط مونتاژهای آن دوران ممکن نبود. با وجود این، جابز به وزنیاک گفت که آتاری تنها ۷۰۰ دلار از جایزه را پرداخت کرده‌است (در صورتی که تمامی ۵٬۰۰۰ دلار جایزه پرداخت شده بود) و پیشنهاد کرد که وزنیاک نیمی از آن یعنی ۳۵۰ دلار را برای کاری که انجام داده بود بردارد. پس از اطلاع یافتن از واقعیت، وزنیاک در یک مصاحبه در این‌باره گفت که این یک مساله کوچک است. جابز به این پول نیاز داشت و حقیقت را به من نگفت.

در سال ۱۹۷۱ استیو وزنیاک، تحت تاثیر مقاله‌ای جعبهٔ آبی را ساخت. جعبهٔ آبی سیستمی بود که می‌توانست با تکرار تن‌هایی، سیگنال‌ها را در شبکه AT&T مسیردهی کند و این امکان را فراهم می‌کرد که به شکل رایگان تماس راه دور برقرار شود. وزنیاک در مورد آن می‌گوید: «تا به حال مداری نساخته‌بودم که اینقدر به آن افتخار کنم. هنوز هم فکر می‌کنم که کارم معرکه بود.» استیو جابز هم ایده فروش آن را مطرح کرد. قیمت تمام شده ساخت هر جعبهٔ آبی ۴۰ دلار بود و جابز تصمیم داشت که آن را ۱۵۰ دلار به فروش برساند. جابز می‌گوید حدود ۱۰۰ جعبه آبی ساختیم و تقریباً همه را فروختیم. بعدها جابز گفت: «من ۱۰۰ درصد از این مسئله مطمئنم که اگر آن جعبه‌های آبی نبود، اپلی هم وجود نداشت. من و وزنیاک یاد گرفتیم که چگونه با هم کار کنیم. ما اطمینان پیدا کردیم که می‌توانیم مسایل فنی را حل کرده و واقعاً چیزی تولید کنیم.

 

زندگی شخصی

فرزند اول جابز «لیزا برنان جابز» بود، مادر لیزا، «کریس ان برنان»،نخستین دوست جدی استیو بود. لیزا در حالی در سال ۱۹۷۸ به دنیا آمد که آن‌ها هنوز ازدواج نکرده بودند. جابز تا مدت‌ها پدری لیزا را انکار می‌کرد،اگرچه بعدها آن را پذیرفت.

در ۱۸ مارس ۱۹۹۱، جابز ۳۶ ساله با «لورن پاول» که ۲۷ سال سن داشت و در آن زمان دانشجوی رشتهٔ MBA در دانشگاه استنفورد بود، ازدواج کرد. این زوج صاحب سه فرزند به نام‌های ریدپاول، ارین سینا و اوه به ترتیب در سال‌های ۱۹۹۵،۱۹۹۱ و ۱۹۹۸ شدند.

در زندگی‌نامهٔ غیرمجاز «بازگشت مجدد استیو جابز»، نویسندهٔ این کتاب «آلن دویستچ‌من» دربارهٔ دیدارهای عاشقانهٔ جابز با جون بائِز می‌نویسد. دویستچ‌من با نقل قول آوردن از الیزابت هولمز می‌نویسد: «من اعتقاد داشتم که جابز بیشتر به این دلیل عاشق جون بائز شده که این زن زمانی معشوقهٔ باب دیلن بوده‌است.» در کتاب «اسطوره: استیو جابز» نوشتهٔ «جِفری اس. یانگ» و «ویلیام اِل. سیمون»، نویسندگان به این مسئله اشاره می‌کنند که جابز ممکن بود با جون بائز ازدواج کرده باشد اما سن او در آن زمان نشان می‌دهد که احتمالاً آن زوج نمی‌توانستند بچه دار شوند.

در سال ۱۹۸۲ میلادی، جابز آپارتمانی در سن رموی نیویورک خرید. او با کمک آی. ام. پی، سال‌ها هزینه کرد که این آپارتمان را که در دو طبقهٔ بالایی برج شمالی این مجتمع قرار گرفته، بازسازی کند. اما با تمام این احوال، او و خانواده‌اش هرگز به این آپارتمان نقل‌مکان نکردند و در نهایت آن را به بونو خوانندهٔ گروه یوتو فروخت.

در سال ۱۹۸۴، جابز یک عمارت با معماری مستعمراتی اسپانیایی که ۱٬۶۰۰ متر مربع وسعت و ۱۴ اتاق خواب داشت را خرید. این عمارت که به خانهٔ جکلینگ شهرت داشت، به دست جورج واشنگتن اسمیت طراحی شده‌بود و در وودساید، کالیفرنیا قرار داشت. جابز ده سال در این عمارت در حالت تقریباً بدون اثاث زندگی کرد.

والتر ایزاکسون می‌گوید که جابز در سال ۲۰۰۴ با او تماس گرفت و از او خواست که زندگی‌نامه‌اش را بنویسد. ایزاکسون در ابتدا قبول نکرد و گفت: «یک یا دو دهه دیگر که بازنشست شدید این کار را انجام خواهم‌داد.» اما سرانجام پس از گفتگوهایی که با جابز و همسرش لورن داشت، این مسئولیت را پذیرفت. او می‌گوید: «این زندگی‌نامه حاصل ۴۰ مصاحبه و گفتگو با جابز بود. این گفتگوها گاهی به شکل رسمی، گاهی با قدم‌زدن و گاهی نیز به صورت تلفنی بود. طی این دو سال او شدیداً با من صمیمی شد. در طول این مدت من با بیش از صد نفر از دوستان، خویشاوندان، رقبا و دشمنان او مصاحبه کردم.» پس از مرگ استیو جابز، تصمیم گرفته‌شد این کتاب زودتر از موعدش و در تاریخ ۲۴ اکتبر ۲۰۱۱ منتشر شود.

 

دیدگاه‌ها

استیو جابز یک گیاه‌خوار بودایی بود.به گفته بی‌بی‌سی او یک میلیاردر هیپی بود. او یک دانشجوی مو بلند انصرافی از کالج بود که آرزوهای بی‌نهایت داشت. او به شکلی الهام شده کمال‌طلب بود و روحیهٔ قلدرمآبانه داشت.

جابز به جان اسکالی، مدیرعامل پیشین شرکت اپل، در زمینهٔ کوتاهی عمر گفته بود: «همهٔ ما زمان و فرصت کوتاهی روی زمین داریم. برای همین ما فقط فرصت داریم که یکی دو کار را به انجام برسانیم. هیچ کس نمی‌داند چه قدر زندگی می‌کند. من هم نمی‌دانم. اما احساس می‌کنم باید تا جوانی هست هرچه می‌توانم این فکرها را به انجام برسانم.» او در سال ۲۰۰۵ در سخنان معروفش در دانشگاه استنفورد دیدگاه‌هایش را دربارهٔ مرگ و زندگی و کوتاهی عمر به خوبی روشن کرد:

همین که فکر می‌کنم به زودی می‌میرم، مهم‌ترین ابزاری است که کمکم می‌کند بهترین گزینه‌ها را انتخاب کنم.

بیوگرافی ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *