هر سال مراسم آکادمی اسکار به منظور بزرگداشت صنعت بزرگ سینما برگزار می‌شود و در آن با اهدای تندیس زیبای طلایی در رشته‌های مختلف از دست اندرکاران ساخت فیلم قدردانی می‌شود. گستردگی رشته‌های موجود به قدری است که به طور حتم تمام فیلم‌ها در ژانرهای مختلف، از درام‌های درونگرا تا بلاک باسترهای تابستانی بتوانند در رشته‌های گوناگون حضور داشته‌باشند. به طور مثال سری فیلم‌های «تبدیل شوندگان» شاید در رشته بهترین بازیگر نتوانند جایزه‌ای بدست آورند ولی همیشه می‌توان آنها را در رشته‌های بهترین جلوه‌های ویژه، میکس صدا و سایر رشته‌های تکنیکی رقیب جدی قلمداد کرد. اما وقتی حرف از جایزه بهترین فیلم سال به میان می‌آید، تنها یک فیلم است که خواهد توانست این جایزه را به دست آورد. در این مقاله قصد داریم به بیست فیلم که در سال‌های گذشته این جایزه را به دست آورده‌اند نگاه و آنها را در یک لیست واحد رتبه بندی کنیم. با سینماگیمفا همراه باشید.

  1. Crash «تصادف»

تمام فیلم‌های موجود در این لیست مهم هستند و به طور قطع شایستگی قرار گرفتن در آن را دارا می‌باشند… حتی «تصادف». امروزه بسیاری برنده شدن فیلم «تصادف» در رشته بهترین فیلم را یک اشتباه از طرف آکادمی می‌دانند. صدرنشین قطعی در مراسم اسکار سال ۲۰۰۶ فیلم Brokeback Mountain با پس زمینه وسترین، به کارگردانی انگ لی بود. در آن زمان بسیاری علت موفقیت «تصادف» در مراسم اسکار را محتوای جنجالی و دور از عرف «کوهستان بروک‌بک» می‌دانستند. در دفاع از «تصادف» باید گفت که فیلم را کماکان می‌توان تجربه‌ای جذاب قلمداد کرد، نگاهی عمیق و بی‌واهمه به موضوع نژادپرستی در آمریکا، در قالب روایتی از ملودرام‌های به هم تنیده، با استفاده از بازیگرانی متفاوت. فیلم از همان ابتدا مخاطب را به درون خود کشیده و در انتها به صورت خشن به بیرون می‌راند. درست است که در برخی از مواقع فیلم لحنی به اصطلاح خود بزرگ بینانه را از خود به نمایش می‌گذارد ولی کماکان می‌توان موضوع آن را حتی در سال ۲۰۱۷ قابل لمس دانست. درست است که کارگردان فیلم، پل هاگیس نیز بعدها اعلام کرد که انتظار نداشت فیلم این جایزه را از آن خود کند ولی به هر حال قرار دادن «تصادف» در بین فیلم‌های ضعیف را اشتباهی بزرگ می‌دانیم.

  1. Shakespeare In Love «شکسپیر عاشق»

نامزد بهترین فیلم در مراسم اسکار ۱۹۹۹ که رقبایی بسیار جدی داشت، از جمله: Saving Private Ryan و The Thin Red Line که دو داستان بسیار متفاوت از جنگ جهانی دوم را روایت می‌کردند. Life Is Beautiful، نامزد بعدی داستان پدری را دنبال می‌کند که به همراه پسرش در کمپ اداره شده توسط نازی‌ها گیر افتاده‌است و سعی دارد وحشت موجود پیرامون اتفاقات هولوکاست را از پسرش به دور نگاه دارد. «الیزابت» و «شکسپیر عاشق» نامزدهای بعدی هستند که داستانی به مراتب قدیمی‌تر را در دوره الیزابت اول در انگلستان روایت می‌کنند. شاید به دلیل تشابه فیلم‌های دیگر در ژانر، رای‌ها تقسیم شد و این فیلم به راحتی توانست جایزه بهترین فیلم را به همراه اکثر جوایز در آن سال به دست آورد. «شکسپیر عاشق» در مجموع در ۱۳ رشته نامزد جایزه اسکار شده‌بود و توانست در هفت رشته از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر اصلی و مکمل زن، اسکار را از آن خود کند.

همانند Crash، «شکسپیر عاشق» نیز فیلمی بزرگ است که داستانی زیبا را در دوره الیزابت روایت می‌کند. ولی با این وجود، مابین داستان به مراتب واقعی‌ترِ قهرمانان آمریکایی در فیلم «نجات سرجوخه رایان» و داستان متفاوت از هولوکاست در فیلم «زندگی زیباست»، شاید بتوان «شکسپیر عاشق» را در مقایسه کمی ملایم‌تر تلقی کنیم. آیا این فیلم بهتر از «نجات سرجوخه رایان» و «زندگی زیباست» بود؟ در تمام رقابت‌ها از جمله این لیست می‌توان به موضوع سلیقه و تفکر شخصی رای دهندگان نگاه کرد و پاسخ مذکور را یافت.

  1. American Beauty «زیبای آمریکایی»

در دنیای واقعی یک پلاستیک که در حال حرکت است تنها و تنها زباله به حساب می‌آید. وجود زباله در یک محله نشانه عدم بهداشت و کثیفیِ آن محله است و نیاز است تا خانواده‌هایی که در آن محله زندگی می‌کنند، فکری به حال آن کنند. در «زیبای آمریکایی»، کیسه پلاستیکیِ در حال حرکت نشانه این است که زیبایی در اطراف ما است؟ این پیام قطعا زیبا است اما کارگردان سم مندز از تصویری عجیب برای انتقال این پیام استفاده کرده‌است. همانند «تصادف»، «زیبای آمریکایی» نیز مجموعه‌ای از بازیگران عالی را در اختیار دارد و رقبای آن در لیست نامزدهای بهترین فیلم سال بسیار قوی هستند. فیلم‌هایی مانند The Green Mile و The Insider در رقابت با کوین اسپیسی برای رسیدن به عشق میانسالی‌اش شکست خوردند. در دفاع از آن باید گفت که «زیبایی آمریکایی» فیلمی قدرتمند در تحریک حس عصبانیت است و حتی امروز نیز تنها اشاره به داستان و فضای آن می‌تواند بحث‌هایی طولانی مدت و در برخی موارد خسته‌کننده را به وجود آورد. آکادمی معمولا در انتخاب‌هایش برای بهترین فیلم، از گزینه‌هایی معمولا بدون جنجال استفاده می‌کند و فیلم‌هایی را مد نظر قرار می‌دهد که به نوعی نشان دهنده تایید کردن صنعت خودشان است (فیلم‌هایی مانند «آرگو»، «مرد پرنده‌ای» و «آرتیست») اما «زیبایی آمریکایی» فیلمی است در رسیدن به این افتخار به هیچ وجه از این حمایت بهره نبرد.

  1. A Beautiful Mind «ذهن زیبا»

ساخت فیلم‌هایی با داستان‌های واقعی گاهی اوقات مشکل ساز است چرا که بعضا تاریخ واقعی به منظور بیان داستانی جذاب‌تر تغییر پیدا می‌کند. فیلم «ذهن زیبا» به کارگردانی ران هاوارد که در سال ۲۰۰۲ توانست جایزه بهترین فیلم سال را به دست آورد نیز از این قاعده مستثنی نبود و در بیان داستان زندگی ریاضی دان برجسته، جان نش با بازی راسل کرو، آزادی‌های زیادی را برای تغییر در داستان واقعی اعمال کرد. یکی دیگر از جنجال‌های موجود پیرامون فیلم استفاده از جنیفر کانلی به عنوان همسر جان نش، آلیشا نش بود. در واقعیت همسر نش سفید پوست نبود و اصلیتی السالوادوری داشت.

صرف نظر از این انحرافات از تاریخ واقعی، «ذهن زیبا» فیلمی فوق‌العاده است؛ یکی از آن درام‌های صمیمی که ظاهری از یک داستان اساطیری دارد. هنگامی که وضعیت روانیِ رو به وخامت نش و میزان پیشرفت بیماری اسکیزوفرنی او مشخص می‌شود، مخاطب به سرعت وارد داستان پر سرعت فیلم می‌شود و هرگز از آن جدا نمی‌شود که این موضوع را می‌توانیم معلول کارگردانیِ بدون نقص ران هاوارد بدانیم. در مورد راسل کرو و بازی خیره کننده او در نقش نش نیز باید گفت که تنها دلیلی که شاید جایزه اسکار به او نرسید این باشد که او در سال گذشته همین جایزه را برای فیلم «گلادیاتور» به دست آورد و این بار نوبت دنزل واشینگتون بود که بعد از نامزدی‌های بسیار، جایزه اسکار را برای فیلم «روز آموزش» به دست آورد.

  1. The Artist «هنرمند»

مراسم آکادمی وجود دارد تا تنها به بزرگداشت صنعت فیلم‌سازی بپردازد، در نتیجه طبیعی است که داوران آن به فیلم‌هایی که در مورد فیلم ساخته می‌شوند، توجه ویژه داشته‌باشند. مثال واضح در این زمینه فیلم «آرتیست» در سال ۲۰۱۲ بود که توانست فیلم‌هایی مانند «نیمه شب در پاریس»، «اولاد» و «خدمتکار» را کنار زده و جایزه اسکار بهترین فیلم را به دست آورد. «آرتیست» در حالت سیاه و سفید و با نسبت رزلوشن ۴:۳ فیلم‌برداری شده‌بود و صد البته بدون صدا. اینکه این تصمیم به دلیل بازگشت به ریشه‌های صنعت فیلم‌سازی بود یا گریه برای توجه، هنوز هم بسیاری را مشغول خود کرده‌است. به هر حال فیلم در استفاده از جلوه‌های بصری قدیمی خود با قدرت عمل کرده‌است و براحتی می‌توان گفت که علی رغم عدم استفاده از رنگ در فیلم، «آرتیست» یکی از زیباترین فیلم‌های برنده جایزه بهترین فیلم اسکار از نظر بصری است.

  1. The English Patient «بیمار انگلیسی»

«بیمار انگلیسی» در دوازده رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد و توانست در ۹ رشته از جمله بهترین فیلم، جایزه مذکور را از آن خود کند. این موضوع به طور قطع بسیاری از مخالفان این فیلم را شگفت زده کرد، چرا که آن را کسل کننده‌ترین فیلم ساخته شده در تاریخ صنعت سینما قلمداد می‌کنند. شاید علت این موضوع داستان ملودرام آن باشد یا اینکه در سریال پرطرفدار آن روزهای تلویزیون، Seinfeld به شدت بر علیه این فیلم جبهه گرفته شد اما به هر حال علت هر چه که باشد، بسیاری «بیمار انگلیسی» را غیر شایسته‌ترین فیلمی می‌دانند که تا به اکنون این تعداد جایزه اسکار را از آن خود کرده‌است. افزایش محبوبیت فیلم «فارگو» در آن روزها که  نامزد اسکارِ بهترین فیلم شده‌بود را نیز می‌توان به عنوان یکی دیگر از عوامل واکنش‌های منفی به این فیلم دانست. در کنار تمام موضوعات بالا، یک نکته است که نمی‌توان منکر آن شد و آن قدرت بازیگران حاضر در «بیمار انگلیسی» است. کافی است به این نکته اشاره کنیم که از بین چهار بازیگر اصلی فیلم، سه نفر از آنها شامل، رلف فاینس، کریستن اسکات توماس و جولیت بینوشه توانستند نامزده دریافت اسکار شوند و از بین این سه و در عین ناباوری، بینوشه توانست بر خلاف عقیده بسیاری که لورن باکال را برنده این جایزه می‌دانستند، اسکار را بدست آورد.

  1. Chicago «شیکاگو»

تنها بازیگران سینما و ستارگان تاتر نیستند که در صنعت سرگرمی حضور دارند، همه در این صنعت سهیم هستند. این موضوع، هسته مرکزی داستان فیلم «شیکاگو» را تشکیل می‌داد که توانست اسکار بهترین فیلم سال ۲۰۰۳ را بدست آورد. فیلم با استفاده از زرق و برق صنعت موسیقی، قصد داشت از سیستم عدالت شکست خورده موجود و حساسیت بیش از حد رسانه در مورد یک دادگاه بررسی قتل، پرده بردارد. «شیکاگو» به صورت عمده از طرف عموم مردم مورد اقبال قرار گرفت و یک تنه توانست ژانر فیلم‌های موزیکال را پس از سال‌ها فراموشی، دوباره به دوران اوج خود بازگرداند. یکی از فیلم‌هایی که در سال جاری نامزد دریافت جایزه اسکار شده‌است، «لالا لند» است که دقیقا در همین ژانر قرار دارد و شانس خوبی را برای به دست آوردن جایزه مذکور دارد. هالیوود عاشق چنین داستان‌های نوستالژیک است و به خوبی از آنها استقبال می‌کند که نمونه آنها را در فیلم‌هایی مانند «آرتیست» و «گلادیاتور»! مشاهده کردیم.

  1. Argo «آرگو»

اگر هالیوود عاشق دو چیز باشد، یکی از آنها فیلم‌هایی با موضوع فیلم و دیگری استفاده از بازیگران سفید پوست در نقش یک رنگین پوست است. در مورد فیلم «آرگو» هر دو مورد بالا صدق می‌کنند، در نتیجه طبیعی است که این فیلم نامزد جایزه اسکار شود. در سال ۲۰۱۳ نه فیلم در رشته بهترین فیلم سال نامزد اسکار شدند که همه آنها فیلم‌هایی عالی بودند. Django Unchained و Zero Dark Thirty هر دو به دلیل داشتن محتوای جنجالی از شانس کمی برای بردن بالاترین افتخار ممکن برخوردار بودند اما بقیه نامزدها در یک سطح قرار داشتند: «بینوایان» همانند «شیکاگو» موزیکال بود، «زندگی پای» از زبان خاص بصری برخوردار بود که هیچ فیلمی از آن بهره نمی‌برد و «عشق» در زمینه بازیگری و نویسندگی یه پدیده به حساب می‌آمد.

برنده شدن «آرگو» باعث شگفتی بسیاری شد، چرا که داستان به نمایش در آمده در فیلم، تفاوت‌های بسیاری با آنچه در واقعیت اتفاق افتاده بود، داشت. یکی دیگر از حاشیه‌های موجود پیرامون فیلم استفاده از بن افلک در نقش تونی مندز بود که به طور مشخص این دو با یکدیگر هم نژاد نیستند. در این باره باید به هالیوود گفت که گذاشتن ریش بر روی یک بازیگر آمریکایی، او را تبدیل به یک دورگه‌ی مکزیکی نمی‌کند؛ او را شبیه به یک نژادپرست می‌کند. در کنار حاشیه‌های بسیار باید گفت که «آرگو» یک فیلم هیجانی بدون نقص است و قرار گرفتن در رده ۱۳ نیز دقیقا به همین موضوع اشاره دارد.

  1. Gladiator «گلادیاتور»

درست همانطور که «شیکاگو» بازگشتی به دوران طلایی هالیوود به شمار می‌آید، «گلادیاتور» نیز که در سال ۲۰۰۱ اسکار بهترین فیلم را به دست آورد، مخاطبان را به دهه ۵۰ میلادی و فیلم‌های آن دوره با همین مظمون برد. فضای به نمایش در آمده در «گلادیاتور» ما را به یاد فیلم‌های کلاسیکی مانند «بن هور»، «اسپارتاکوس» و «شاهِ شاهان» انداخت، جایی که شیمشیر زنانی تنومند در مقیاسی گسترده، سکانس‌هایی خیره‌کننده را به وجود می‌آوردند. ریدلی اسکات برای این فیلم نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردان شده‌بود اما در نهایت این جایزه برای فیلم «ترافیک» به استیون سودربرگ اهدا شد. برای همین فیلم بود که راسل کرو اسکار بهترین بازیگر مرد را بدست آورد، ژنرالی که تبدیل به برده شد و در ادامه به مقام گلادیاتوری رسید و امپراطری را به زانو در آورد. نکات بسیاری پیرامون این فیلم وجود دارد؛ در یک سطح «گلادیاتور» اکشنی با قدرت بازو است که در آن مردانی با فیزیک مناسب دمار از روزگار یکدیگر در می‌آورند. در سطحی بالاتر، فیلم قصد دارد ملت و تمدنی را زیر زره‌بین قرار دهد که به علت نفوذ فساد به سیاست و به تبع آن شورش مردم، در آستانه فاجعه قرار دارد.

  1. Titanic «تایتانیک»

جیمز کامرون به معنای واقعی کلمه می‌داند که چگونه فیلم بسازد. «تایتانیک» تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما شد و این مقام سال‌ها در اختیار آن قرار داشت تا اینکه فیلمی دیگر به کارگردانی کامرون با عنوان «آواتار» این رکورد را جابجا کرد. فیلم‌های کامرون به موفقیت می‌رسند چرا که به راحتی می‌توانند  با بیان داستانی مشخص و قابل درک، اکثر مخاطبان سینما را تحت تاثیر قرار دهند. «تایتانیک» مثالی دقیق در این زمینه است که به طور مهندسی شده توانست اکثریت عمده مخاطبان خود را به واسطه‌ی داستانی احساسی و ملموس شیفته‌ی خود کند. همانند هر فیلم موفقی، «تایتانیک» نیز مخالفانی برای خود داشت. علت این مخالفت نیز بازی فیلم با احساسات مخاطبان اعلام می‌شد که باید آن را بسیار پیش پا افتاده قلمداد کنیم. حتی سخت‌گیرترین مخالفان فیلم نیز به این موضوع اعتراف داشتند که «تایتانیک» یک پدیده تکنیکی و یک موفقیت کارگردانی است که توانست خود را در میان یکی از مهم‌ترین فیلم‌های دهه ۹۰ میلادی قرار دهد. شاید آن را به خوبی فیلم L.A. Confidential نبینیم ولی اگر تنها یک فیلم باشد که شایستگی شکست L.A. Confidential را داشته‌باشد، آن فیلم «تایتانیک» خواهد بود.

توسط حمیدرضا قهرمانی

گیمفا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *