نحوه تبلیغات و بازاریابی در برندهای معروف دنیا

حتماً تاکنون شعارهای تبلیغاتی زیادی به گوشتان رسیده است. برای مثال، “هر روز بهتر از دیروز”، “به سلامت خانواده‌ی شما می اندیشد” و … . خیلی از برندها در ذهن ما نفوذ کرده‌اند؛ اما آیا تاکنون فکر کرده‌اید این برندها چگونه به چنین جایگاهی در ذهن و خاطر مخاطبان رسیدند؟

برند های موفق با بازاریابی صحیح توانسته‌اند در ذهن مشتریان باقی بمانند. پس بازاریابی دلیل موفقیت برندهایی است که سالیان طولانی در خاطرتان جا خوش کرده‌اند. آن‌ها موفق شدند با رعایت اصول درست بازاریابی، قلب مخاطبان خود را به تسخیر درآورند.

امروزه کمتر کسی است نام مک دونالد را نشنیده باشد. تمام برندهای بزرگ و معروف با بازاریابی مناسب به موفقیت دست یافته‌اند، مثلاً یکی از رموز موفقیت آن‌ها نوآوری در کسب و کار شان بوده است. البته در کارزار میان برندها، نوآوری به تنهایی کافی نیست. در ادامه‌ی مقاله به شما می گوییم برندهای معروف چگونه در بازاریابی از هم سبقت می گیرند.

بازاریابی و تبلیغات سبب می شود برندهای مختلف وارد رقابتی سخت شوند. البته سازوکار رقابت بسیار پیچیده و در عین حال ظریف است. برای مثال، برند فندر که تولیدکننده‌ی گیتار است با گیبسون، رقابت سختی دارد؛ اما این رقابت به معنای فروش بیشتر گیتارها در پایان روز نیست. در واقع، افت بازار فروش ابزارهای موسیقی برای هر دو برند مهم و حیاتی است اما رقابت بر سر مسائل دیگری چون سود نهایی و … دنبال می شود. این رقابت‌ها در نهایت به سود تمام ذی‌نفعان بازار بوده و شکل گیری این فضا سبب بروز ایده‌های بهتر خواهد شد.

در آخر کارزار میان برندها به کجا می رسد؟

ایجاد فضای رقابتی سالم، علی رغم سودرسانی شرکت‌هایی که در آن ایفای نقش می کنند، برنده‌ای مشخص نیز خواهد داشت. در ادامه قصد داریم به معرفی و مقایسه‌ی چند رقیب سرسخت بپردازیم و ببینیم آن‌ها از چه استراتژی‌هایی برای موفقیت خود در این نبرد استفاده کرده‌اند؟

نبرد برگرکینگ با مک دونالد

مک دونالد هر ساله درآمدی معادل 28 میلیارد دلار دارد، اما این رقم در سال 2013 میلادی برای برگرکینگ برابر 1.15 میلیارد دلار اعلام شده است. مک دونالد توانسته در فضای مجازی نیز نسبت به رقیب خود دنبال کنندگان و علاقه‌مندان بیشتری به دست آورد. موقعیت مک دونالد کاملاً قابل توجیه است؛ این برند سفارشات و مشتریان بیشتری دارد و در رسانه‌های اجتماعی نیز با استقبال بیشتری مواجه شده است.

اکنون سؤال مطرح می شود، مک دونالد چطور توانسته از رقیب خود جلو بزند؟ تفاوت موفقیت این دو برند را می توان در دنیای مجازی پیگیری کرد. مک دونالد در شبکه‌های اجتماعی توییتر و فیسبوک به مفاهیمی چون شادی و فرهنگ می پردازد؛ اما برگرکینگ در صفحات اجتماعی خود تصاویری از غذاهایش می گذارد و همه چیز بر مبنای غذاست. این در حالی است که مک دونالد از تصاویر دیگری به غیر از غذا استفاده می کند.

تفاوت دیگر این دو برند در محتوایی است که در صفحات اجتماعی‌شان منتشر می شود. هر دو برند از محتوای طنزآمیز استفاده می کنند، اما طنزی که برگرکینگ بر آن تکیه دارد، کمی پیچیده‌تر است، در حالی که مک دونالد به انتشار محتوای شیرین و طنزآمیز علاقه‌مند ‌است.

روش مشخصی برای پیدا کردن بهترین شیوه‌ی بازاریابی و تبلیغات وجود ندارد. هر روشی با به‌کارگیری در بستر مناسب و با کمک ابزارهای صحیح، امکان پیشرفت و شکوفایی دارد. آمارها حکایت از آن دارد، مک دونالد در بازاریابی جایگاه بهتری نسبت به برگرکینگ دارد.

البته برگرکینگ درمورد مسائل گرافیکی، چند قدمی جلوتر از مک دونالد است. برگرکینگ همیشه طراحی و گرافیک جدیدتر، زیباتر و باکیفیت‌تری را در وب سایت خود ارائه می دهد؛ اما در مقابل، طراحی‌های مک دونالد کمی قدیمی است.

نتیجه نشان می دهد مک دونالد با کسب سهم بیشتر از بازار و تعداد مشتریان بالاتر در دنیای واقعی و مجازی، در مرتبه‌ی بالاتری از برگرکینگ قرار دارد.

نبرد دوراسل با انرجایزر

دو برند تولید کننده باتری، همواره کیفیت را در بازاریابی محصولات خود مدنظر قرار می دهند. یکی از آن‌ها به کیفیت توجه ویژه‌ای دارد و دیگری انرژی را به عنوان کلید اصلی بازاریابی خود تلقی می کند.

دوراسل با تأکید روی دو مفهوم دوام و ماندگاری می خواهد خود را به عنوان برندی وفادار و مسئول در نظر مشتریان جلوه دهد. جالب است بدانید، این برند در تبلیغات و بازاریابی خود از رنگ مسی و قهوه‌ای استفاده کرده که در روانشناسی رنگ‌ها، به معنای استقلال است.

دوراسل در شعار تبلیغاتی خود می گوید: “در هر جایی روی ما حساب کنید”

انرجایزر روی انرژی تأکید دارد. این برند معتقد است انرژی در هر جایی حضور دارد و سبب تمام فعالیت‌ها می شود. انرجایزر برای محصولات و تبلیغات خود از رنگ‌های قرمز و زرد استفاده کرده است. این دو رنگ یادآور انرژی و حرکت هستند.

انرجایزر در شعار خود می گوید: “این انرژی، مثبت است”

آمارها نشان از آن دارد، کمپانی دوراسل در تبلیغات و بازاریابی جایگاه بهتری نسبت به انرجایزر دارد. طراحی وب سایت و گرافیک به کار رفته در تبلیغات انرجایزر حس و حال مدرن‌تر و بهتری را به ذهن مخاطب القا می کند.

لازم به ذکر است، دوراسل در شبکه‌های اجتماعی نیز مخاطبان و دنبال کنندگان بیشتری نسبت به رقیب خود دارد. البته در مقایسه با دیگر برندها، دوراسل و انرجایزر در شبکه‌های اجتماعی، فعالیت چندانی ندارند. این دو برند تولیدکننده باتری، تنها در مراسم‌های خاص چون کریسمس و … اقدام به نشر محتوا می کنند. البته مطالبی که این دو برند در شبکه‌های اجتماعی اشتراک گذاری می کنند چندان جالب و طنزآمیز نیست. این دو برند تلاش می کنند محصولات را در قالب تصاویر و فیلم‌ها به نمایش بکشند. پس دوراسل و انرجایزر در فضای مجازی حضور قدرتمندی ندارند، اما همکاری دوراسل با لیگ فوتبال ملی (NFL)، سبب موفقیت بیشتر این برند نسبت به رقیبش شده است.

اکنون دوراسل سهم بازار بیشتری نسبت به انرجایزر در اختیار دارد و برنده‌ی نبرد میان این دو برند، دوراسل است.

نبرد مسترکارت با ویزا

مسترکارت امتیاز و مرتبه‌ی بالاتری نسبت به دیگر برندها دارد. علت دست یابی به این جایگاه چیست؟ مسترکارت دارای وبلاگی است که به طور مداوم به‌روز رسانی می شود.

این وبلاگ دارای فرم‌ها و فهرست‌هایی است که بازدیدکنندگان می توانند به کمک آن‌ها مشترک محتوای تولیدی در وبلاگ شوند. در این وبلاگ اطلاعات موردنیاز، اخبار و فرم‌های ضروری برای درخواست مسترکارت، در اختیار مشتریان قرار می گیرد.

برند ویزا نیز کاربردهای زیادی دارد و از نظر بازاریابی، در جایگاه بسیار بهتری قرار گرفته است. البته از منظر بازاریابی ربایشی، این برند در مقایسه با مسترکارت تأثیرگذاری کمتری دارد.

مسترکارت و ویزا از نظر حضور در شبکه‌های اجتماعی، رقابت تنگاتنگی با هم دارند. مخاطبان مسترکارت در برخی شبکه‌های اجتماعی چون توییتر، بیشتر است؛ اما ویزا کارت در دیگر شبکه‌های اجتماعی چون فیسبوک، عملکرد بهتری از خود نشان داده است.

این دو برند برای استفاده از رسانه‌های اجتماعی در جهت تبلیغات و بازاریابی، از افراد مشهور کمک می گیرند. البته از طریق همکاری با برندهای دیگر نیز فعالیت‌های تجاری- تبلیغاتی خود را پیش می برند. برای مثال، مسترکارت با شرکت لیفت اند گیلت (Lyft & Gilt) و ویزاکارت با شرکت گپ اند اوربیتز (Gap & Orbitz) همکاری می کنند.

استراتژی‌های این دو برند در زمینه‌ی بازاریابی، تبلیغات و شبکه‌های اجتماعی، بسیار شبیه به هم است؛ اما ویزاکارت به نسبت مسترکارت، سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص می دهد. بسیار جالب است، با وجود موفقیت‌های چشمگیر مسترکارت در حوزه‌ی بازاریابی و تبلیغات، ویزاکارت سهم بازار بیشتری دارد و از این رو به نظر می‌رسد باید به‌عنوان برنده‌ی این نبرد معرفی شود.

البته برتری مسترکارت و جایگاه ویژه‌ای که از نظر امتیازات بازاریابی در بین دیگر برندها دارد قابل چشم پوشی نیست. پس بهتر است برنده‌ی این نبرد را هر دو برند بدانیم.

نبرد بی.ام. دبلیو با مرسدس بنز

پیش از بررسی باید اعلام کنیم این دو برند، وب سایت و شبکه‌های اجتماعی مختص به ایالت متحده‌ی آمریکا را در اختیار دارند.

محتوایی که دو برند برای بازارهای آمریکایی منتشر می کنند، اختصاصی است. اگر دو برند را از منظر موفقیت بازاریابی در سطح وب سایت و اینترنت مورد مقایسه قرار دهیم، باید بگوییم آمارها و امتیازات، نشان دهنده موفقیت بیشتر وب سایت بی.ام.دبلیو نسبت به وب سایت مرسدس بنز است.

بی.ام.دبلیو دارای وبلاگی است که در آن به تولید محتوای باکیفیت و مناسب می پردازد. محتوای منتشر شده توسط این برند با استقبال چشمگیری مواجه است.

بی.ام.دبلیو در شبکه‌های اجتماعی چون توییتر از رقیب خود جلوتر است. البته این دو برند در شبکه‌های اجتماعی بازدیدکنندگان مشابهی دارند اما بی.ام.دبلیو با کمی تفاوت پیشتاز است.

محتوایی که دو برند به اشتراک می گذارند، تقریباً یکسان است و دو برند تصاویر و ویدئوهایی زیبا از مدل‌های متنوع خودروهای تولیدی را منتشر می کنند. عملکرد فوق‌العاده‌ای که این دو شرکت از خود نشان می دهند، ارسال پست تبریک اختصاصی با نام مشتری پس از هر خرید است که سبب دلگرمی مشتریان می شود.

دو برند مذکور در مرتبه‌ی مشابهی قرار دارند، اما بی.ام.دبلیو با کمی فاصله در جایگاه بالاتری دیده می شود. از نظر درآمد نیز می توان بی.ام.دبلیو را برنده‌ی این نبرد دانست. برای مثال، درآمد بی.ام.دبلیو در سال 2012 به طور سالانه مبلغی معادل 76.84 میلیارد دلار بوده است، در حالی که این رقم برای مرسدس بنز به 61.66 میلیارد دلار می رسد.

نبرد کوکاکولا با پپسی

این دو برند همواره با هم در رقابت سختی هستند. کوکاکولا هم در شبکه‌های اجتماعی و هم در بازاریابی، عملکرد موفق‌تری از خود نشان داده است.

استراتژی تبلیغات و بازاریابی این برند، نتیجه‌ی مثبتی به همراه داشت؛ به طوری که در برخی مناطق، از واژه‌ی کوکا به جای نوشابه استفاده شد.

دلایل زیادی برای موفقیت کوکا وجود دارد، اما وجود عناصر تبلیغاتی جذابی چون بابانوئل بی‌تأثیر هم نیست؛ اما از منظر استراتژی‌های بازاریابی باید گفت پپسی نسل جوان و نوجوان را در تبلیغات و بازاریابی خود هدف می گیرد اما در مقابل اهداف کوکا در برخورد با مخاطبان بسیار سنتی‌تر و کلاسیک است.

اگر به طراحی وب سایت دو برند توجه کنید، متوجه می شوید در طراحی وب میان پپسی و کوکا تفاوتی به چشم می خورد؛ مثلاً وب سایت پپسی طراحی جدیدی دارد و انواع محتوای تصویری و ویدئویی را به مخاطبان پیشنهاد می دهد، اما وب سایت کوکا ساده‌تر است و ظاهری قدیمی و کلاسیک دارد.

در زمینه‌ی محتوای تبلیغاتی در شبکه‌های اجتماعی نیز می توان ادعا کرد پپسی تا حد زیادی جوان پسندتر عمل می کند، اما شعار پپسی می گوید: “در لحظه زندگی کن”. هر چند شعار و محتوای تبلیغاتی برای کوکا همین حس و حال را ایجاد می کند، اما نشاط و شادابی آن کمی ملایم‌تر است. برای مثال، شعار کوکا می گوید: “شاد باش”.

پپسی در شبکه‌های اجتماعی جوی جوان دارد و صفحات کوکا بر تولید محتوایی در جهت ترویج شادی و زندگی بانشاط، متمرکزند. پس اگر بخواهیم در یک کلام دو برند را توصیف کنیم، کوکا معادل واژه‌ی شادی است و پپسی نشان دهنده نشاط و مفرح بودن.

در نهایت آمارها حاکی از آن است، کوکا با فاصله‌ی زیاد از رقیب قدیمی خود جلوتر است و به‌عنوان برنده‌ی این نبرد معرفی می شود.

تانی کال

برگرفته از hubspot

یوکن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *