استودیو آرکین (Arkane) در میان طرفداران بازی‌های ویدیوئی به طور عمده به دلیل ساخت سری تحسین شده Dishonored شناخته می⁠شود. اما این شرکت ید طولانی‌ در توسعه عناوین Immersive Sim دارد. سبکی بسیار پیچیده و تخصصی که ترکیبی‌ است از گیم⁠پلی نزدیک به مخاطب آثار اول شخص، طراحی مراحل پیچیده ژانر اکشن ماجراجویی و مکانیک‌های موجود در بازی‌های نقش‌آفرینی. تعداد محصولاتی که به طور موفق در این سبک توسعه و انتشار یافته⁠اند به سختی به تعداد انگشتان دست می‌رسد. اما قریب به تمامی‌ آ⁠ن⁠ها را می‌توان در زمره بزرگ⁠ترین و تأثیرگذار‌ترین آثار صنعت بازی‌ها قرار داد. از System Shock، ساخته شرکت افسانه‌ای Looking Glass تا Arx Fatalis و Deus Ex و Thief، همگی‌ به نحوی در یک زمان به عنوان نیروی پیش⁠برنده بخش‌های مهمی‌ از صنعت، مخصوصاً در مباحث طراحی مراحل و روایت شاخه⁠ای، ایفای نقش کرده⁠اند. با این حال عناوین Immersive Sim خود هیچ⁠گاه به موفقیت مالی‌ مورد انتظار از یک اثر بزرگ که راه را برای درخشش بی‌حد و حصر بسیاری از بازی‌های آینده هموار کرده است، نرسیدند. ترکیب این دو مورد، یعنی‌ سختی توسعه و فروش کم، موجب عدم افزایش تعداد آثار ساخته شده در این ژانر شد و حتی از دلایل بسته شدن تعدادی از قوی⁠ترین استودیو‌های حاضر، همانند Irrational و Looking Glass نیز بود. با وجود این مشکلات، آغاز نسل جدید و ظهور پلتفرم‌های تازه و در نتیجه پیشرفت تکنولوژی مورد استفاده در توسعه بازی⁠ها، موجب بروز فرصت‌های جدیدی برای شرکت‌های فعال در این سبک شد. استودیو‌هایی‌ همانند Eidos Montreal و آرکین عناوین تحسین شده‌ای را روانه بازار کردند که با وجود فروش کم، به شدت مورد توجه منتقدین و بازیکنان قرار گرفتند، به طوری که آرکین در کنار شماره دوم Dishonored، بر روی عنوانی جدید که در واقع ریبوتی برای Prey(پری) بود شروع به کار کرد. پری آرکین تمامی‌ ویژگی‌‌های بازی اصلی‌ را از خود دور کرده و در عوض از صفات مورد استفاده در دیگر آثار این استودیو بهره جست. محصول پدید آمده بازی بسیار خاصی‌ است که نه تنها شبیه هیچکدام از انتشارات سال‌های گذشته نیست، بلکه استفاده متفاوت از این صفات، آن‌ را از تبدیل به نسخه فضایی Dishonored نیز مصون می‌دارد.

نقد و بررسی بازی Preyیک ذهن زیبا

Prey از آن‌ دست عناوینی است که می⁠تواند حتی پس از چند ساعت تجربه مداوم، بازیکن را در هزارتوی مکانیکی و طراحی خود گم کند. در صورت تجربه آثار قبلی‌ شرکت سازنده، وجود امضای آرکین بر تمامی‌ قسمت‌های این ساخته جدید، از طراحی گرافیکی تا انیمیشن‌های نرم، در همان چند دقیقه اول برای مخاطب مشهود خواهد شد. با این حال این آشنایی با وجود آن⁠که تا واپسین ثانیه‌های تجربه داستان طولانی‌ بازی در کنار بازیکن باقی‌ می⁠ماند، اما نه تنها موجب بروز تکرار قابل مشاهده در بسیاری از فرنچایز‌های بزرگ نمی‌شود، بلکه عاملی است برای افزایش فاکتور سرگرمی در طول تجربه آن‌. به این معنی که Prey از مکانیک‌های موفق عناوین قبل از خود در جهت نزدیکی‌پذیرتر کردن گیم⁠پلی استفاده می‌کند، اما این گیم⁠پلی را در محیطی‌ ناآشنا که خود نیز به صورت استادانه‌ای برای پیاده‌سازی آن‌ طراحی شده است، به کار می‌گیرد. به طوری که می‌توان گفت محیط چنان به صورت منحصربه⁠فردی به گیم⁠پلی وابسته است که بررسی یکی‌ از آن⁠ها بدون در نظر گرفتن دیگری بیهوده خواهد بود. در واقع بازی گیمر را دست پر به مقابله با ناشناخته‌ها می⁠فرستد و به دلیل ارائه کنترلی کامل و ساده بر تمامی‌ بخش‌های گیم⁠پلی به بازیکن، و حتی با وجود بعضی‌ مشکلات، به هدف خود که ارائه تجربه‌ای چالش⁠برانگیز، عمیق و سرگرم کننده است،می‌رسد.

با نظرداشت این توضیحات، به بررسی دقیق⁠تر بخش‌های مذکور می‌پردازیم. گیم⁠پلی به دو قسمت عمده گشت⁠وگذار و مبارزات تقسیم می⁠شود و هر کدام از این دو مورد، نقش پررنگ و اساسی‌ در به ثمر نشستن طراحی این بخش از بازی دارد. سیستم گردش و ماجراجویی برای یافتن رمز و راز‌های ایستگاه فضایی Talos ۱ (مکانی که رویداد‌های داستانی در آن‌ روی می⁠دهند) اولین المانی است که خود را پس از آغاز بازی نشان می⁠دهد و تا آخر نیز نقش مهمی‌ در تجربه و پیشبرد Prey بر عهده دارد. این مکانیک از آن⁠جایی بسیار مهم است که مخاطب در شروع کار بدون راهنمایی‌ اولیه خاصی‌ وارد مکانی نسبتا بزرگ می⁠شود و می‌بایست راه خود را از طریق آزمون و خطا به هدف مورد نظر پیدا کند. اولین رگه‌های نبوغ تیم سازنده در طراحی محیط همین⁠جا مشاهده می⁠شوند، Talos ۱ به عنوان یک ایستگاه فضایی، ذاتاً محیطی‌ بسته و کوچک است و در نگاه اول به نظر می‌رسد که نباید از آن‌ انتظار آزادی و گوناگونی موجود در مکان‌های بازتر را داشتبا این حال معادلات فکری مورد اشاره در همان چند دقیقه اول به هم می⁠ریزند، محیط بازی چنان تودرتو و کلاف مانند طراحی شده است که کم⁠تر شاهد مراحل خطی هستیم و اکثر مناطق اصلی‌ علاوه بر چند شاه⁠راه بزرگ، دارای تعداد زیادی میان⁠بر و مسیر‌های جانبی هستندطراحی کلافی به این معنی‌ است که مکان‌هایی‌ که بازیکن به آن⁠ها دسترسی دارد لزوما بزرگ نیستند، اما گوشه‌‌های پنهان بسیاری را در خود جای داده⁠اند، در واقع بر خلاف عناوین بزرگ معمول که محیط در آن⁠ها تنها به صورت افقی گسترش می‌یابد، جهان Prey بیشتر به صورت عمودی و درهم تنیده طراحی شده استبا توجه به این ویژگی‌، پیدا کردن بخش‌های مخفی‌ مذکور، می⁠تواند خود تبدیل به چالشی بزرگ برای مخاطب شود که در مواقعی سردرگم کننده، اما در همه حال پاداش برانگیز و مهیج استبه طور مثال Neuromod Division، یکی‌ از اولین ایستگاه‌ها در سیر روایت داستان، در حالت عادی بخش آنچنان طولانی‌ نیست و گذر از آن‌ شاید نیازمند بیشتر از چند دقیقه نباشدبا این وجود در جای⁠جای آن‌ مسیر‌های پنهان و در‌های قفل قرار داده شده است که اتفاقا ورود به تمامی‌ آن⁠ها در شرایطی خاص امکان⁠پذیر هم استدر پس قریب به تمامی‌ این ورودی‌ها نیز داستان و یا جایزه‌ای نهفته است و می‌توان با اطمینان ادعا کرد که در Prey نمی‌توان به هیچ اتاقی‌ وارد شد، مگر آنکه آیتم و یا ماموریت قابل توجهی‌ داخل آن‌ وجود داشته باشدبا بسط دادن این مشخصه به تمامی‌ قسمت‌های جغرافیایی این عنوان می‌توان تا حدی به طراحی موجود در آنها پی‌ بردو با توجه به این⁠که استفاده از تمامی‌ امکانات محیطی‌ و ورود به همه مناطق در بدو ورود به بازی امکان⁠پذیر نیست، مخاطب پیگیر خود را مرتبا در حال بازگشت به عقب و یافتن داستان‌ها و آیتم‌های جدید خواهد یافتاین بازدید دوباره از مراحل قبلی‌ می⁠تواند بسیار لذت بخش باشد، زیرا محیط در Prey عنصر ثابتی نیست و با هر درجه از پیشرفت مخاطب، تغییرات قابل توجهی‌ چه از نظر چالشی و چه از نظر بصری، در آن‌ ایجاد می⁠شودمثلا در آغاز یکی‌ از ماموریت‌های اولیه، مکانی که شخصیت اصلی‌ در آن‌ قرار دارد ممکن است امن بوده و یا تنها چند دشمن را در خود جای داده باشد، حال اگر بازیکن دو ساعت بعد به همان جا بازگردد، شاهد هجوم تایفون(دشمنان بازیو آلوده شدن آن‌ محیط خواهد بود که علاوه بر افزایش تعداد دشمنان در آن‌ مکان، تغییرات گرافیکی و دیداری را نیز در پی‌ خواهد داشت.حتی در مواردی می‌توان در این مکان‌ها به دلیل گذشت زمان به ماموریت‌ها و ماجرا‌‌های تازه‌ای برخورد که در بعضی‌ مواقع بر روی هدف‌های کنونی‌ داستان نیز اثرگذار هستنداین پیش⁠آمد‌ها مطمئناً در نظر مخاطبی که اهمیت خاصی‌ برای روایت بازی قائل است بسیار ارزشمند جلوه خواهند کرد و وجودشان در کنار طراحی مراحل فوق‌العاده‌ و جالب، ارزش گیم⁠پلی این عنوان را نه تنها از نظر زمانی‌، بلکه از منظر تکرارپذیری نیز بسیار بالا خواهد برد.

نقد و بررسی بازی Preyبا این حال بر خلاف بسیاری از بازی‌های مشابه، Prey از معدود عناوینی است که مخاطب را مستقیماً تشویق به گشت⁠وگذار در محیط نمی⁠کندبسیاری از مکان⁠های موجود در مجموعه تالوس۱ هیچ ارتباطی‌ با بخش داستانی ندارند و تنها دربر گیرنده ماموریت‌ها و آیتم‌های جانبی هستند، بر همین اساس نیز بازیکن می⁠تواند بدون قدم گذاشتن به حدوداً نصف این ایستگاه فضایی، قسمت داستانی را به اتمام برسانداین رویکرد بیشتر در عناوین جهان باز مورد استفاده قرار می‌گیرد و آثاری با نقشه محدودتر، از به کار بردن آن‌ اجتناب می⁠کنندسیستمی‌ که معمولا در طراحی بازی‌های مشابه پری به کار گرفته میشود، ««تور»» (Tour) و یا طراحی چرخشی نام دارد که در طی‌ آن‌ ماموریت‌ها به مراحل بسیاری تقسیم شده و بازیکن را به نقاط مختلف نقشه می⁠فرستندهدف از این طراحی رضایت⁠بخش بودن گوناگونی در جغرافیای اثر در عین القای حس اکتشاف به بازیکن استاما استودیو آرکین در ساخت این بازی از استفاده از چنین مکانیکی تا حد زیادی دوری کرده استبه طور مثال نقاط بسیار قابل توجه و چشم⁠نواز‌ی در طول ماجراجویی‌های شخصیت اصلی‌ مشاهده می⁠شوند که دسترسی مخاطب به آن⁠ها محدود استبه نظر می‌رسد که اصولا بازی باید در مراحل بعدی وی را به این مکان‌ها بازفرستد تا علاوه بر استفاده بهینه تر از منطقه مورد نظر، عطش بازیکن برای اکتشاف آن‌ نیز ارضا شودولی‌ Prey علاقه زیادی به پشت سر گذاشتن مکان‌های پیشین و معرفی‌ مناطق جدید دارد، به طوری که اگر در حین تجربه بازی از محلی عبور کرده و وارد آن‌ نشدید، می⁠توانید تا حد زیادی مطمئن باشید که حداقل در طول ماموریت‌های اصلی‌ داستان به آنجا باز نخواهید گشت.در واقع این اثر ماموریت‌ها و ماجراجویی‌های احتمالی‌ را در پیش روی مخاطب می⁠گذارد، اما طرز ورود به آن⁠ها و حتی کشف و عدم کشفشان را در تاریکی رها کرده و مخاطب علاقه⁠مند را وادار به تفکر برای رسیدن به این جوایز می‌کنداین ویژگی‌ علاوه بر نشان دادن ریسک⁠پذیر بودن تیم سازنده در پیاده‌سازی سیستمی‌ کمتر استفاده شده بر روی محصول خود، نتایج بسیار مثبتی نیز بر روی لذت⁠بخشی قسمت اکتشاف گیم⁠پلی داشته استبه طور کلی‌ کسانی‌ که طرفدار این سبک هستند علاقه زیادی به گشت⁠وگذار و مواجه با ناشناخته‌ها دارند و خود ژانر نیز تا حد زیادی با همین موارد شناخته می⁠شود، حال با سپردن تمام و کمال این بخش به دست بازیکن، با اینکه مانور در تالوس۱ کمی‌ سردرگم کننده می⁠شود، اما لذت یافتن مکان‌های جدید تا حد بسیار زیادی افزایش یافته و خود گیم⁠پلی نیز حالت چالش برانگیزتری به خود می‌گیردشاید تنها ایراد این نوع از طراحی را بتوان پیچیدگی‌ بیش از حد آن‌ برای کاربران تازه وارد دانستکسانی‌ که آشنایی آنچنانی با سبکImmersive Sim ندارند ممکن است از کنار بعضی‌ از بهترین مراحل بازی بدون توجه بگذرند و با وجود لذت بردن از گیم⁠پلی، به تجربه خاص مورد هدف سازندگان نرسندبه نظر می‌رسد ترکیب این مورد با مبارزات سخت،Prey را تبدیل به عنوانی متفاوت نسبت به بازی‌های هم⁠ژانر خود می‌کند که گرایش زیادی به آثار کلاسیک دارد و ممکن است برای گیمر ناآشنا سردرگم کننده⁠تر نیز باشد.

داستان در این بازی حول آزاد شدن گونه‌ای بسیار خطرناک از موجودات بیگانه در یک ایستگاه فضایی بنا شده است و عمده مبارزات موجود هم در مقابل همین بیگانگان روی می⁠دهدبر خلاف قسمت اکتشاف، بخش مبارزات تا حد زیادی محتاطانه پیاده‌سازی شده استبازیکن به تعدادی سلاح دسترسی دارد که از طریق آن⁠ها دشمنان را در دید اول شخص از پای در می⁠آوردبا توجه به اینکه تالوس۱ یک آزمایشگاه تحقیقاتی‌ است و نیروی نظامی مستقر خاصی‌ در خود ندارد، تفنگ‌های موجود در آن‌ نیز عمد‌تاً ابزار صنعتی و یا سلاح‌های دفاع شخصی‌ هستند که نیروی بازدارندگی بسیار محدودی دارند و تنها برای برقراری نظم ساخته شده⁠اندبر همین اساس هم دسترسی بازیکن به امکاناتی که بتواند با استفاده از آن⁠ها دشمنان خود را از پای درآورد، مخصوصاً در مراحل اولیه بسیار محدود استاین درجه⁠بندی قدرت با نزدیک شدن به مراحل پایانی کمی‌ به نفع مخاطب عمل می‌کند و سلاح‌های قوی⁠تری در اختیار وی قرار می⁠دهد، اما به طور کلی‌ باز هم بازیکن در پایین اکوسیستم قرار دارد و مبارزات تا آخرین دقیقه آخرین ماموریت سخت باقی‌ می‌ماننداین مورد، انتخاب راه درست و دقت در شروع مبارزات را به بخش مهمی‌ از پیشرفت در بازی تبدیل می‌کندبه طور مثال حتی شاتگان که یکی‌ از قوی⁠ترین سلاح‌های در دسترس کاربر است، نمی‌تواند در مقابله با چند دشمن کاری از پیش ببرد و در اکثر موارد، ورود یک⁠باره و بدون محاسبات قبلی‌ به یک نبرد، مساوی با مرگ سریع و دردناک شخصیت اصلی‌ استخوشبختانه سیستم ذخیره⁠سازی بازی و آپگرید و کسب قابلیت⁠ها، از تبدیل شدن این بخش به تجربه‌ای دردآور جلوگیری می⁠کنندسیستم سیو این عنوان کاملا آزادانه در دسترس مخاطب قرار دارد و در هر مکان و زمانی‌ می‌توان پیشرفت خود را ذخیره کرد، این ویژگی‌ از آن⁠جایی حیاتی است که در خیلی‌ از مبارزات بازیکن احاطه کاملی بر دشمنان محیط خود ندارد و با توجه به وجود بعضی‌ از بیگانگان مخفی‌ در محیط، پس از آغاز نبرد به سرعت کشته می⁠شودحال پس از تجربه چندین باره این اتفاق، وی فرا می‌گیرد که قبل از ورود به هر گونه درگیری پیشرفت خود را ذخیره کند که در صورت شکست نیز مهلت چندانی را از دست ندهدالبته به دلیل هوش مصنوعی فوق‌العاده‌ تایفون، تحمل شکست‌های چند باره از دشمنان کاملا طبیعی بوده و نباید پس از یک بار چشیدن مرگ انتظار رویارویی آسانی را داشت، هوش مصنوعی به حدی قدرتمند پیاده‌سازی شده است که موجودات بیگانه در هر بار ملاقات با بازیکن استراتژی‌های جدیدی به کار می⁠گیرند و با توجه به این که یک ذهن واحد هستند (به همین دلیل نام آن⁠ها ««تایفون»» بدون نشانه جمع است)، پس از هر بار شکست در مقابل وی، استراتژی خود را نسبت به اعمال او تغییر می⁠دهندبه طور مثال اگر مخاطب همانند یک کماندو واقعی‌ تمامی‌ دشمنان سر راه خود را از میان بردارد، آن⁠ها با جمع شدن پیرامون یک⁠دیگر و یا احاطه او، کارش را بسیار سخت تر می⁠کنندو یا در صورت حرکت در سایه⁠ها، دشمنان با ایجاد تله‌هایی‌ در مکان‌های غیر منتظره، ورود به هر اتاق آرام را به تجربه‌ای ترسناک تبدیل می‌نمایندبه طور کلی‌ چالش فاکتوری است که به وفور در تجربه Prey یافت می⁠شود و هیچ راهی‌ برای فرار از آن‌ وجود ندارددر واقع می‌توان گفت که هوش⁠مصنوعی بازی در مواردی حتی بیش از حد خوب است؛ به منوال تمامی‌ آثار آرکین، در پری نیز استفاده از مخفی⁠کاری مسیر قابل اتکایی برای اتمام روایت داستانی‌ است و با توجه به وجود راه‌های جانبی بسیار، بازی⁠کن می⁠تواند با مانور در اطراف دشمنان، آن⁠ها را غافل گیر کنداما مشکل اساسی‌ این بخش از آن⁠جایی پدید میاد که تایفون، نگهبانان انسانی‌ و محدود شهر دانوال نیستند و پس از هر بار نابودی، خود را به شدت برای رویارویی بعدی آماده می⁠کنندمخاطب می⁠بایست یا تا جایی‌ که می⁠تواند از درگیری مستقیم اجتناب کند، و یا آماده مبارزه در برابر ضدّ حملات شدید دشمنان در مقابل تاکتیک چریکی خود باشدآمادگی تایفون تا حدی پیش می⁠رود که در مراحل پایانی بازی هر گونه حرکت ناگهانی بر علیه آنها نتیجه لو رفتن مکان شخصیت اصلی‌ و ورود او به یک مبارزه شاید ناخواسته را خواهد داشتترکیب مورد ذکر شده با این حقیقت که شاتگان و برّنده لیزری بهترین سلاح برای انجام مخفی⁠کاری نیستند، رویکرد تهاجم مستقیم را در بسیاری موارد به بهترین راه برای پیشروی در Prey تبدیل می‌کند و افرادی که اصرار به انجام مخفی⁠کاری دارند، نیاز به ترکیب این دو المان در مواجه⁠های خود خواهند داشتبا این⁠که استفاده هماهنگ از تمامی‌ قابلیت‌های در دسترس برای فارغ آمدن بر مشکلات یکی‌ از ویژگی‌‌های اصلی‌ عناوین Immersive Simاست و بهره گیری کامل از آن‌ مطمئناً در نظر سازندگان بازی بوده است، اما به نظر می‌رسد که قدرت بیش از حد دشمنان در تقابل با یکی‌ از پراستفاده‌ترین روش⁠های مورد کاربرد در این ژانر، ناخواسته کاربر را به طرف میانه⁠روی در سبک بازی خود وادار می‌کنداین مشخصه با این⁠که بیشتر از هر چیزی مرتبط با هویت خود Prey است و تاثیری در انجام رسالت و سرگرم کنندگی آن‌ ندارد، اما می⁠تواند برای عده‌ای که عادت به پیش⁠روی مخفی⁠کارانه در آثار مشابه دارند عجیب و نیازمند عادت باشد.

نقد و بررسی بازی Prey۰۴۵۱

در طول داستان، مخاطب در نقش ««مورگان یو»» قرار می‌گیرد، او یکی‌ از مدیران شرکت Transtar استشرکتی که در ایستگاه فضایی تالوس۱ آزمایش‌های تجربی‌ گوناگونی بر روی انسان‌ها و موجودات بیگانه انجام می⁠دهد و مسئولیت اتفاقات بازی را هم بر عهده دارددر طی‌ چندی از این آزمایش⁠ها، بیگانگان مورد اشاره که اتفاقا بسیار هم خطرناک هستند و تا حدی نیز به به نکرمورف‌های سری ««فضای مرده»» (Dead Space)تشابه دارند، از دست آزمایش کننده‌ها فرار کرده و رویداد‌های روایت این اثر را رقم می⁠زنندحال مورگان می‌بایست به عنوان مدیر شرکت و یکی‌ از آخرین انسان‌های بازمانده در ایستگاه، تلاش کند تا جلوی پخش شدن این ارگانیزم مخوف به زمین را بگیردبا توجه به این توصیف کوتاه از داستان، دو نکته در مورد آن‌ قابل توجه استاول آنکه مورگان به عنوان شخصیت اصلی‌ قابل بازی و کسی‌ که می⁠بایست در برابر هجوم تایفون مقاومت کند، لزوما نقش مثبتی در روایت نداردآزمایشات وی یکی‌ از اصلی‌ترین دلایل کشتار تالوس۱ هستند و حال او خود نیز در مخمصه گیر افتاده است و چاره‌ای جز به خطر انداختن زندگی‌ خود برای نجات آن‌ و شاید هم جان دیگران، نداردقدرت انتخاب کاربر، علاوه بر گیم⁠پلی در این بخش نیز خود را نشان می⁠دهد، مخاطب در Prey یک دوربین اول شخص نظاره‌‌گر خاطرات شخصیت اصلی‌ نیست، بلکه خود شخصیت اصلی‌ بوده و کنترل کاملی بر اعمال و رفتار او داردبه طوری که در سیر ماموریت‌های بازی، کاملا می‌توان راه خود را برگزید و در طی‌ آن‌ پیش رفتمثلا پشت سر گذاشتن گذشته خود و تبدیل شدن به قهرمانی برای نجات بازماندگان تالوس۱ یکی‌ از مسیر‌های موجود و یا تمرکز بر شکست دادن تایفون یکی‌ دیگر از راه‌های امکان⁠پذیر استبا نظرداشت این که می‌توان با توجه به منطق و اخلاق خود ترکیبی‌ از چند رفتار موجود را نیز نسبت به رویداد‌های داستان اتخاذ کرد، می‌توان به سادگی‌ بیان کرد که احتمالات موجود در بازی پرتعداد هستند و هر بازیکن برداشت خاص خود را نسبت به داستان خواهد داشتاین نکته باعث القای این حس می⁠شود که مورگان، در پس تمامی‌ امکانات و قدرت‌های خود، یک انسان است و دلیلی‌ برای ادامه ماجرای خود داردقابلیت انتخاب و ارتباط فزاینده با شخصیت اول یکی‌ از اصلی‌ترین تفاوت‌های بازی‌های ویدیوئی با صنعت سینما است و از این قدرت در Prey استفاده بسیار بهینه شده که به اثرگذاری هر چه بیشتر داستان و روایت آن‌ انجامیده است.

نکته دوم قابل اشاره در مورد داستان، سادگی‌ کلی‌ آن‌ در عین پیچیدگی‌ درونی‌ استشاید بتوان روایت و سیر اتفاقات در این عنوان را با سری دارک سولز مقایسه کردبه طوری که خود قصّه و اهداف آن‌ را می‌توان در چند خط توضیح داد، اما به لطف جزئیات به کار رفته در محیط و کشف تاریخ مرتبط به روایت و زندگی‌ خود کارمندان شرکت، بازیکن علاقه⁠مند محتوای بسیار زیادی برای یافتن و تحلیل خواهد داشتبه طوری که اکثر کامپیوتر‌های موجود در ایستگاه، تعدادی ایمیل در خود دارند که توضیحات بسیار جالبی‌ در مورد پیش‌زمینه داستانی می⁠دهند و در بعضی‌ موارد نیز آغازگر ماموریت‌های جانبی هستندالبته موضوع اذیت کننده‌ای که در مورد ماموریت‌های جانبی وجود دارد آن‌ است که این ماجراجویی‌ها با این که هر کدام قسمتی‌ از داستان تالوس۱ را بیان می⁠کنند، اما متأسفانه به جز چند مورد محدود، هیچکدام از کیفیتی نزدیک به کیفیت مراحل اصلی‌ برخوردار نیستند و به نظر می‌رسد که تنها برای تجهیز شخصیت اصلی‌ و اضافه کردن به پیش‌زمینه روایت ساخته شده⁠انددر واقع این ماموریت‌ها بیشتر از آنکه بد باشند، ناقص هستند و هیچ⁠گاه به یک هدف نهایی نمی‌رسند، به همین دلیل نیز آن‌ ها را باید نه برای تجربه روایتی درون داستان اصلی‌، بلکه با هدف یافتن تجهیزات جدید و آشنایی بیشتر با رویداد‌های پیرامون این ایستگاه فضایی انجام داد.

از منظر بصری آرکین در جدیدترین محصول خود نیز رویکرد هنری عناوین قبلی‌ خود را حفظ کرده است و بر همین اساس گرافیک بازی بسیار شبیه به سری Dishonored و مخصوصاً شماره دوم آن‌ از آب در آمده استدر مقایسه با دیگر آثار موجود در بازار، Prey دارای بهترین جزئیات محیطی‌ یا انیمیشن صورت نیست، اما می‌توان آن⁠را مناسب حال اتمسفر و تکامل یافته عنوان قبلی‌ شرکت سازنده قلمداد کردبا این حال این طراحی فنی در جایی‌ که نیاز است به خوبی‌ عمل کند، بی‌نقص ظاهر می⁠شود و قسمت انیمیشن‌های بدنی در یک کلام فوق‌العاده‌ و بدون ایراد استبه طوری که انیمیشن استفاده از آچار (یکی‌ از سلاح‌های بازیهیچگاه تکراری نمی‌شود و مخاطب در طول بازی چندین بار برای دیدن آن‌، سلاح خود را تغییر می⁠دهدحرکات دشمنان نیز روان و طبیعی به نظر می‌رسد و به هنگام رویارویی با بازیکن، کاملا آزادانه در هر سه بعد مانور داده و به او حمله می⁠کنند، این مورد به خصوص زمانی‌ به چشم می⁠آید که کاربر با استفاده از Gloo Cannon یکی‌ از دشمنان را میخکوب کرده و سپس شاهد آزاد شدن آنان باشددر واقع ترکیب هوش مصنوعی عالی‌ با انیمیشن‌های بسیار خوب، مبارزات را تبدیل به مواجه با موجودات خون⁠خوار واقعی‌ کرده استاگر بازی مقداری آسان بود حتی می⁠شد بدون ترس از قطعه قطعه شدن توسط تایفون، اطراف دشمنان چرخید و از حرکت‌های روان و مبتنی‌ بر فیزیک آنان لذت بردبه طور کلی‌ گرافیک نقش قدرتمندی در تجربه و یا عدم تجربه Prey ندارد و کاملا زیر سایه دیگر بخش‌های این اثر قرار گرفته استولی‌ می⁠تواند در تناسب با دیگر قسمت‌های آن‌ عمل کرده و با توجه به اجرای عالی‌ حتی بر روی سیستم‌های ضعیف⁠تر، کاملا مقبول واقع شود.

نقد و بررسی بازی Preyترکیب عددی ۰۴۵۱، به هنگام ساخت System Shock رمز ورود به دفتر تیم سازنده بوده است و اشاره به کتاب فارنهایت ۴۵۱ نوشته ری بردبری دارد، داستان مورد اشاره اثری علمی‌ تخیلی‌ در مورد محدودیت آزادی و سانسور اطلاعات است؛ و در صورت دقت در می‌یابیم که اکثر عناوین Immersive Sim نیز به نحوی با مقوله از دست رفتن آزادی و مبارزه برای آن‌ دست و پنجه نرم می⁠کننداین عدد از زمان انتشار سیستم شاک تا به حال در بسیاری از آثار این ژانر به نحوی استفاده شده است و معمولا رمز ورود به یک مکان مهم استدر Prey نیز از آن‌ به همان منظور استفاده شده و موجب باز شدن در یکی‌ از اصلی‌ترین مکان‌های بازی می⁠شود.اثر در دست، موفقیت خود را علاوه بر مسائل فنی، مدیون تعهد بی‌مانند سازندگانش به سبک مورد علاقه خود استآرکین در میان معدود سازندگان حاضر در صنعت قرار دارد که هنوز هم با استناد به جهان‌بینی خود نسبت به چیستی و آینده بازی‌های ویدیوئی، اقدام به توسعه آن⁠ها می⁠نماید و با وجود شکست‌های مالی‌ در گذشته و موفقیت‌های محدود کنونی‌، هنوز هم رضایت طرفداران و خود سازندگان به عنوان بخشی از این علاقمندان، را قبل از هر چیز دیگری محور کار خود قرار می⁠دهد. Prey در کنار طراحی مراحل فوق‌العاده‌، داستان خوب و مبارزات سرگرم کننده، مشکلاتی از قبیل کمبود سلاح ها، محدودیت در سبک بازی و ماموریت‌های جانبی نه چندان جالب را نیز در خود جای داده است و به همین دلیل نمی‌توان آن‌ را تجلی‌ بازی⁠سازی استودیو سازنده و یا حتی بهترین ساخته آن‌ نامیداما این محصول اثریست عالی‌ که مطمئناً به سادگی‌ می⁠تواند به مدت طولانی‌ مخاطب را مجذوب خود کند و در آینده‌ا‌ی نه⁠چندان دور تبدیل به یکی‌ از محبوب‌ترین انتشارات سال ۲۰۱۷ شود.

بازی سنتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *