نقد فیلم Crazy Rich Asians – آسیایی‌های خیلی مایه‌دار

«آسیایی‌های خیلی مایه‌دار» (Crazy Rich Asians)، ساخته‌ی جان ام. چاو که اقتباسی از روی رُمانِ پرفروشی به همین نام نوشته‌ی کوین کوآن است، یکی از آن فیلم‌هایی است که فارغ از کیفیت هنری‌اش، یکی از مهم‌‌ترین فیلم‌های ۲۰۱۸ است. احتمالا حتی کژوال‌ترین سینمادوستان هم در ماه‌های اخیر بارها اسم این فیلم به گوششان خورده است. دلیلش به خاطر این است که «آسیایی‌ها» قبل از اینکه یک فیلم معمولی دیگر مثل تمام آنهایی که هر هفته اکران می‌شوند باشد، یک اتفاقِ فرهنگی نادر است. از آن فیلم‌هایی که قبل از اینکه خوب باشند، همین که ساخته شده‌اند ارزشمند است. برای شروع، «آسیایی‌ها» اولین فیلم استودیویی هالیوودی با گروه بازیگرانی کاملا آسیایی/آمریکایی‌ در طول ۲۵ سال گذشته است. جان ام. چاو و کوین کوآن برای اثبات اینکه فیلمی با ستاره‌های آسیایی هم می‌تواند در بزرگ‌ترین بازارِ سینماروهای دنیا موفق شود، ساخت این فیلم با همکاری استودیوی کله‌گنده‌ای مثل برادران وارنر و دیدنِ اکرانِ گسترده‌ی آن، بزرگ‌ترین هدفشان بود. بنابراین حتی وقتی نت‌فلیکس مثل همیشه با یکی از آن پیشنهاداتی که نمی‌توان ردشان کرد، سراغِ سازندگانِ «آسیایی‌ها» آمدند و با دست‌ و دلبازی تصمیم گرفتند تا سرمایه‌گذاری نه یک فیلم، بلکه یک سه‌گانه را با دادنِ آزادی عمل کامل به آنها برعهده بگیرند، چاو قبول نکرد. چاو می‌خواست دنیا بفهمد که آسیایی/آمریکایی‌ها هم می‌توانند روی پرده‌ی سینما بدرخشند و به اندازه‌ی همتاهای سفیدپوستشان پول در بیاورند. او می‌خواست نگاه کلیشه‌ای که به فیلم‌هایی با محوریتِ آسیایی‌ها بود را از بین ببرد. او اگر پیشنهاد نت‌فلیکس را قبول می‌کرد، شکستش را حتی قبل از به صدا در آمدن زنگِ مبارزه قبول می‌کرد و می‌پذیرفت که این‌جور فیلم‌ها در بهترین حالت باید سر از نت‌فلیکس در بیاورند.

بنابراین «آسیایی‌ها» حتی قبل از اکرانش با «بلک پنتر» (Black Panther) مقایسه می‌شد؛ همان‌طور که «بلک پنتر» با تبدیل شدن به سومین فیلم پرفروشِ تاریخِ گیشه‌ی آمریکای شمالی ثابت کرد، بلاک‌باستری با محوریت ابرقهرمانی سیاه‌پوست می‌تواند به گزینه‌ی منحصربه‌فردی در مقایسه با گزینه‌های مشابه‌ی روی پرده تبدیل شود، «آسیایی‌ها» هم می‌خواست این کار را برای آسیایی/آمریکایی‌ها تکرار کند. «آسیایی‌ها» اما اتفاقِ بزرگ‌تری در مقایسه با «بلک پنتر» بود. شاید «بلک پنتر» اولین بلاک‌باستری است که در دنیای بلاک‌باسترسازی پسا-دنیای سینمایی مارول، بالاخره به مشهورترینِ ابرقهرمانِ آفریقایی/آمریکایی‌ها فرصتی برای درخشیدن می‌داد، ولی این فیلم دنباله‌روی سنتِ درازمدتی از فیلمسازانِ سیاه‌پوستِ کارکشته‌ای مثل اسپایک لی تا موفقیت‌های اخیرِ کارگردانانی مثل آوا دوورنی، بری جنکینز و لی دنیلز است. در حالی که آسیایی‌/آمریکایی‌ها تا این حد فرصتی برای به تصویر کشیدنِ خودشان در فیلم‌های هالیوودی نداشته‌اند. «آسیایی‌ها» همان‌طور که انتظار می‌رفت این فرصتِ طلایی را از دست نداد و اکرانِ قدرتمندی را تجربه کرد. «آسیایی‌ها» به ۱۷۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار در گیشه‌ی خانگی دست پیدا کرد؛ رقمی که «آسیایی‌ها» را بالاتر از درآمد ۱۶۴ میلیون دلاری «خواستگاری» (The Proposal) در سال ۲۰۰۹، به پرفروش‌ترین کمدی/رومانتیکِ سینما در ۹ سال گذشته تبدیل می‌کند و یک پله پایین‌تر از درآمد ۲۴۲ میلیون دلاری «عروسی بزرگ و پُرریخت و پاشِ یونانی من» (My Big Fat Greek Wedding) در سال ۲۰۰۲، در جایگاه دوم پرفروش‌ترین کمدی/رومانتیکِ سینما با محوریتِ کاراکترهای زن قرار داد. این فیلم که با ۳۰ میلیون دلار بودجه ساخته شده بود، در جایگاه نهم پرفروش‌ترین فیلم‌های تابستان ۲۰۱۸ جای گرفت و ۲۳۵ میلیون دلار در دنیا فروخت. «آسیایی‌ها» آن‌قدر از لحاظ تجاری موفق بود که بلافاصله به آغازگرِ مجموعه جدیدی برای برادران وارنر تبدیل شد.

اما وقتی فیلمی با محوریتِ اقلیت‌های نژادی حسابی مورد استقبال قرار می‌گیرد و رکوردهای فروش را جابه‌جا می‌کند و به سوگُلی رسانه‌ها تبدیل می‌شود، حق داریم که کمی شک داشته باشیم. با اینکه اتفاقی که با ساخته شدن «آسیایی‌ها» افتاده، اتفاق خیلی خوبی است و فارغ از اینکه از مخاطبان اصلی آن هستیم یا نه، شخصا همیشه از اینکه فیلم‌ها به کاراکترها و فرهنگ‌های متنوع‌تری می‌پردازند حمایت می‌کنم و باور دارم که این اتفاق لایق جشن گرفتن و توی بوق و کرنا کردن است. ولی همیشه خطری که حول و حوش این‌جور فیلم‌ها می‌پلکد این است که نکند استقبالِ دیوانه‌واری که ازشان می‌شود بیش از اینکه به خاطر کیفیت خود فیلم باشد، به خاطرِ جایگاه فرهنگی‌شان باشد. اینکه فیلمی فقط به خاطر اینکه جامعه‌ی آماری‌ای غیر از سفیدپوستانِ آمریکایی را هدف قرار داده است مورد توجه قرار بگیرد اصلا عجیب و بد نیست. خودِ استودیوهای لجبازِ هالیوودی کم‌کم دارند متوجه می‌شوند که در فضایی که فیلم‌ها دارند به کپی-پیست یکدیگر تبدیل می‌شوند، حالا چنین فیلم‌های متنوعی است که حکم رویدادهای سینمایی عموم مردم علاوه‌بر مخاطبان هدف را پیدا می‌کنند. ولی چه بهتر اگر این فیلم‌ها واقعا خوب باشند تا حتی اگر کسی آنها را خارج از هیاهوی رسانه‌ای پیرامونشان تماشا کرد و بعد نگاهی به رکوردشکنی‌هایش در گیشه انداخت، تعجب نکند، بلکه انتظار آن اعداد و ارقام بزرگ را داشته باشد. بالاخره هدف از ساختن فیلم‌هایی با محوریتِ اقلیت‌های جامعه، تزریق تنوع و انرژی و فرهنگِ تازه‌نفس و پُرحرارتی به رگ‌های فضایی تکراری است. اگر قرار باشد آنها هم به جمع توده‌ی فیلم‌ها بپیوندند، اما در عوض صرفا به خاطر «اولین»‌بودن موردِ تشویق و تحسین قرار بگیرند به درد نمی‌خورد. بنابراین قبل از تماشای «آسیایی‌ها» نگران بودم که نکند این فیلم جزو همان فیلم‌های بدی قرار بگیرد که زیرِ جایگاه فرهنگی‌اش مخفی شده است؟ نکند معرفی آن به عنوان یکی از مهم‌ترین فیلم‌های ۲۰۱۸، بیش از اینکه به خاطرِ کیفیت هنری‌اش باشد، ناشی از پرطرفدار بودنش و منتقدانی که فقط به خاطر «اولین»‌بودنش، چشمانشان را روی نقاط ضعفش بسته‌اند باشد؟

خوشبختانه «آسیایی‌ها» نه تنها در دسته فیلم‌های بدِ پرطرفدار قرار نمی‌گیرد، بلکه شاید یکی از فراموش‌شدنی‌ترین اما لذت‌بخش‌ترین فیلم‌های پاپ‌کورنی تابستان امسال باشد که دیده‌ام. «آسیایی‌ها» یک کمدی/رمانتیکِ سوپ اُپرایی پُرزرق و برقِ هالیوودی تمام‌عیار است و نه تنها حتی برای یک لحظه از هویتش عقب‌نشینی نمی‌کند، بلکه با اعتمادبه‌نفس کامل تا انتها به آن پایبند می‌ماند. «آسیایی‌ها» نه کمدی/رومانتیکِ پیشرفته و زیرکانه‌ای مثل «بیمارِ بزرگ» (The Big Sick) از سال گذشته است و نه کمدی/رمانتیکِ عمیق و پیچیده‌ای در مایه‌های سریال «استاد هیچی» (Master of None) است. قابل‌ذکر است که هر دوی این آثاری که نام بردم، فیلم و سریالی با محوریتِ کاراکترهای پاکستانی/آمریکایی و هندی/آمریکایی هستند و آثار خیلی خیلی بهتری در بینِ سرگرمی‌هایی با محوریتِ اقلیت‌های نژادی هستند. این شاید نقطه‌ی ضعفِ بزرگی برای «آسیایی‌ها» به نظر برسد، ولی حقیقت این است که «آسیایی‌ها» علاقه‌ای به تبدیل شدن به یک فیلم هنری عمیق ندارد. «آسیایی‌ها» نه علاقه‌‌ای به بررسی مسائلِ فرهنگی و نژادی آسیایی‌/آمریکایی‌ها دارد و نه می‌خواهد مثل «لالالند» و «بیمار بزرگ»، کلیشه‌های ژانرش را دستکاری کند. «آسیایی‌ها» فقط می‌خواهد به اونجرزِ فیلم‌های کمدی رومانتیک تبدیل شود؛ فیلمی که ماموریتش این است که پلان به پلانش را به ضیافتِ تصویری وسوسه‌کننده و اغواگر و نفگسیری تبدیل کند که چشمانتان بدون اینکه احساس سیری کنند، از بلعیدن هر چیزی که می‌بینند خسته نشوند. تمام کلیشه‌های شناخته شده و شناخته نشده‌ی کمدی رومانتیک‌های سوپ اُپرایی در «آسیایی‌ها» وجود دارد. ولی نبوغِ سازندگان این است که «آسیایی‌ها»، در عین قابل‌پیش‌بینی‌بودن، خسته‌کننده نیست و در عین آشنا بودن، مُرده و یکنواخت نمی‌شود.

داستان درباره‌ی دختری به اسم ریچل چو (کانستنس وو)، استادِ اقتصادِ آسیایی/آمریکایی‌ دانشگاه نیویورک است؛ نامزد غیررسمی‌اش نیک یانگ (هنری گولدینگ) قصد دارد برای شرکتِ در مراسم عروسی دوستش به عنوان ساق‌دوش، به وطنش سنگاپور برگردد و او قصد دارد در این سفر، ریچل را به خانواده‌اش معرفی کند. ولی ریچل تا قبل از آغاز سفر و به محض اینکه یک‌دفعه به خودش می‌آید و می‌بیند سر از سوییت فرست‌کلس هواپیما در آورده است، خبر ندارد که نیک چه خانواده‌ی ثروتمندی دارد. ریچل اما کماکان درباره‌ی مقدار ثروتمند بودنِ خانواده‌ی نیک در نادانی کامل به سر می‌برد. ریچل فکر می‌کند که آنها فقط در حد «رزرو کردنِ سوییت فرست‌کلس برای پسرشان از راه دور» ثروتمند هستند. ولی بعد از اینکه به سنگاپور می‌رسد و به عمارتِ هم‌اتاقی دوران دانشگاهش پینک لین (آکوافینا) سر می‌زند و آنها از هویتِ نیک با خبر می‌شوند، تازه متوجه می‌شود خاندانِ یانگ در حد «کف و خون قاطی کردنِ دیگر ثروتمندانِ از شنیدن اسم آنها» ثروتمند هستند. البته که مغزِ ریچل هنوز توانایی پردازشِ کردن این همه ثروت را ندارد. ریچل توسط مادر تنهایش که از چین به نیویورک مهاجرت کرده بود و با سگ‌دو زدن و زجر کشیدن، دخترش را سر و سامان داده است بزرگ شده است؛ زندگی‌ای که در تضاد مطلق با دنیای کاخ‌های آینه‌کاری‌شده و مهمانی‌های افراطی‌ و ولخرجی‌های سرسام‌آور قرار می‌گیرد؛ تمام دوستان و آشنایانِ خانواده‌ی یانگ هم به‌طرز دیوانه‌واری ثروتمند هستند و البته خیلی هم به یکدیگر نزدیک هستند. نیک چندتا دخترعمو و دختردایی و پسرعمو و پسردایی دارد که از یک مدیرعاملِ متکبر که شیفته‌ی قیافه‌ی خودش است شروع می‌شوند و تا یک کارگردان سینما ادامه دارند. نزدیک‌ترین‌شان به نیک و نرمال‌ترینشان اَسترید (جما چان) است که اگرچه ثروتمندتر از بقیه‌ی آنهاست، اما با مردی ازدواج کرده که به زبان خودش، حکم یک رعیت را در بین اربابان دارد. و اگرچه نیک رابطه‌ی نزدیکی با مادرش اِلنور (میشل یئو) دارد، اما او در ملکِ مادربزرگش بزرگ شده است؛ کاخی که دیگر کاخ‌ها آرزوشان است که با آن سلفی بگیرند! نیک و ریچل با اینکه حرفی درباره‌ی ازدواج با یکدیگر نزده‌اند. ولی همه کاملا مطمئن هستند که حضور ریچل در سنگاپور برای مراسم عروسی به این معنی است که هر لحظه ممکن است نیک جلوی او زانو بزند و ازش خواستگاری کند. البته که خیلی‌ها با چنین اتفاقی مخالف هستند و برای جلوگیری از وقوع، شروع به دسیسه‌چینی می‌کنند.

«آسیایی‌ها» یک کمدی/رمانتیکِ سوپ اُپرایی پُرزرق و برقِ هالیوودی تمام‌عیار است و نه تنها حتی برای یک لحظه از هویتش عقب‌نشینی نمی‌کند، بلکه با اعتمادبه‌نفس کامل تا انتها به آن پایبند می‌ماند

«آسیایی‌ها» تمام کلیشه‌هایی را که از ادامه‌ی این خلاصه‌قصه انتظار دارید بدونِ نادیده گرفتن حتی یک کدام از آنها گرد هم آورده است. از عشقِ سیندرلایی یک شاهزاده‌ی پولدار و یک دخترِ رعیت گرفته تا مسئله‌ی فاصله‌ی طبقاتی که به مانعِ آنها سر راهشان برای رسیدن به یکدیگر تبدیل می‌شود. از مادرشوهرِ متکبری که اعتقاد دارد این دختر لایق پسرش نیست و زخم‌زبان‌ها و تیکه و طعنه‌هایی که بارِ ریچل می‌کند تا رقبای عشقی حسودِ ریچل که سعی می‌کنند رابطه‌ی او و نیک را خراب کنند. از دوستِ صمیمی بامزه و پُرحرف و خُل و چلِ ریچل که او را در دنیای ناشناخته‌ای که به آن قدم گذاشته کمک می‌کند تا مونتاژی که به گشت و گذار شبانه‌ی نیک و ریچل و دوستانش در حال امتحان کردن غذاهای جور واجور خیابانی اختصاص دارد. از صحنه‌ای که یکی از کاراکترها به خرید جواهرات می‌رود و از زبان فروشنده می‌شنود که فلانِ  گوشواره‌ی ۲ میلیون دلاری متعلق به یک ملکه‌ی ویکتوریایی بوده است تا البته تعداد زیادی مهمانی‌های مجللی که یکی پس از دیگری گرفته می‌شوند؛ در واقع اگر از چند سکانسِ آغازینِ فیلم فاکتور بگیریم، در ادامه کاراکترها را فقط در سه حالت می‌بینیم: آنها یا در حال آماده شدن برای مهمانی هستند، یا در جریان یک مهمانی به سر می‌برند یا در حال آماده شدن برای مهمانی بعدی هستند. در حقیقت احتمالا اگر به‌طور رندوم روی هرکدام از پلان‌های فیلم دست بگذارید، قیمتِ چیزهایی که می‌بینید در بدترین حالت به فراتر از یک میلیون دلار صعود می‌کند. «آسیایی‌ها» با گردهمایی این کلیشه‌ها نه تنها به فیلم عقب‌افتاده‌ و کسالت‌باری تبدیل نشده،‌ بلکه اتفاقا نشان می‌دهد که این کلیشه‌ها چرا در گذر زمان دوام آورده‌اند و هیچ‌وقت از بین نخواهند رفت. «آسیایی‌ها» قبل از اینکه به خاطرِ گروه بازیگرانِ آسیایی‌اش مورد تحسین قرار بگیرد، نامه‌ی عاشقانه‌ای به کمدی رومانتیک‌ها است. هدفِ «آسیایی‌ها» این است که نشان بدهد چرا ما عاشقِ کمدی رومانتیک‌ها هستیم. این فیلم تمام کارهایی که از یک کمدی رومانتیکِ عالی انتظار داشته باشیم را انجام می‌دهد: مجبورمان می‌کند بخندیم، لبخند بزنیم، برای قهرمانِ زن داستان هورا بکشیم، از پیروز شدن عشق ذوق کنیم و از دیدنِ یک عالمه آدم‌های خوش‌تیپ و زیبا و مکان‌های چشم‌نواز لذت ببریم. این فیلم نه قرار است به بررسی واقع‌گرایانه‌ای از فاصله‌ی طبقاتی جامعه‌ی سنگاپور تبدیل شود و نه قرار است بحرانِ هویتی آمریکایی‌های آسیایی‌تبار را زیر ذره‌بین ببرد؛ این فیلم فقط می‌خواهد خوش‌ بگذراند و همه‌ی بینندگانش را به این خوش‌گذرانی دعوت کرده است.

مسئله این است که ما شیفته‌ی سوپ اُپراهایی با محوریتِ ثروتمندان هستیم. همان‌طور که فیلم‌های ابرقهرمانی، فانتزی‌مان از قدرتمند بودن و نجات دادن دنیا را سیراب می‌کنند، کمدی‌های تیر و طایفه‌ی «آسیایی‌ها» هم با هدفِ دست گذاشتن روی فانتزی ثروتمند بودن‌مان و عشق‌های پریانی ساخته می‌شوند؛ همان فانتزی غیرواقعی اما لذت‌بخشی که به دختر و پسران جوان می‌گوید شاید یک روز عاشق کسی شوند که راه آنها را به سوی دنیای باشکوه دیگری باز کند. دنیایی از آفتاب گرفتن در جزیره‌های استوایی و نشستنِ پشتِ فرمان ماشین‌های خوشگل. دنیایی که بزرگ‌ترین درگیری روانی‌اش سر و کله زدن با رقبای عشقی حسود و غیبت‌های فامیل و مادرشوهر/مادرزن‌های سرسختی است که می‌توانیم با عشق‌ ناب‌مان، شکستش بدهیم؛ فانتزی‌هایی که اگر دست‌نیافتنی‌تر و غیرواقعی‌تر از تماشای مرد عنکبوتی در حال تارافکنی بین آسمان‌خراش‌های نیویورک نباشند، کمتر نیستند. و این دقیقا همان چیزی است که تماشای آنها را لذت‌بخش می‌کنند. البته که ساخت این‌جور کمدی رومانتیک‌ها کار اصلا ساده‌ای نیست. کافی است نگاهی به نمونه‌های مشابه‌‌ی داخلی‌اش مثل «آینه بغل»، سریال «ساخت ایران ۲» و اکثر فیلم‌های محمدرضا گلزار نگاه بیاندازید تا ببینید این فیلم‌ها چقدر راحت می‌توانند در دره‌ی لوس‌بازی‌ و جفنگ‌بازی بیافتند. جایی که فیلمساز فکر می‌کند فقط با نشاندنِ دوتا سوپراستارِ خوش‌تیپ در یک پورشه و چرخاندن آنها در خیابان‌های بالاشهر به هدفش رسیده است. ولی فرقِ «آسیایی‌ها» با نمونه‌های داخلی‌اش که روز به روز در حال زیاد شدن هم هستند این است که در عینِ بُردن مخاطبانش به دنیای ثروتمندنشین‌ها، کاراکترهایی دارد که فارغ از طبقه‌ی اجتماعی‌شان دوست داریم با آنها وقت بگذارنیم و همچنین این فیلم هیچ‌وقت بینندگانش را گرسنگان و عقده‌ای‌ها و ندارهایی فرض نمی‌کند که تنها چیزی که نیاز دارند تماشای گلزار یا سحر دولت‌شاهی پشتِ فرمانِ شاسی‌بلند است.

«آسیایی‌ها» در حالی فانتزی‌های ثروتمند بودن‌مان را سیراب می‌کند که مثل رفیق فروتنی می‌آمد که قصد به رُخ کشیدنِ داشته‌هایش را ندارد. «آسیایی‌ها» در حالی حکم کمدی‌ای با درگیری‌های جهان‌اولی را دارد که به دام لودگی نمی‌افتد و در حالی روی ثروت کاراکترها و جذابیتشان مانور می‌دهد که توهین‌آمیز نمی‌شود. در این‌جور ملودرام‌ها، کاراکترها خیلی راحت می‌توانند به کاریکاتورهای مضحکی تبدیل شوند که با ادا اطوارها و دلقک‌بازی‌های افسارگسیخته، گدایی خنده‌ی تماشاگر را می‌کنند. «آسیایی‌ها» اما در حالی تا مرزِ وقاحت پیش می‌رود که وقار و شخصیتش را حفظ کند. درست همان‌طور که از یک ثروتمندِ باکلاس انتظار داریم، «آسیایی‌ها» خودش را به انگشت‌نمای خاص و عام تبدیل نمی‌کند. فیلم در حالی تمام مواد لازم برای تبدیل شدن به یک کمدی بی‌مغزِ شلخته را دارد که همیشه خودش را مدیریت می‌کند، به وسوسه‌های به بیراهه کشیده شدن نه می‌گوید و زیبایی و زرق و برقش را با ظرافت و لطافت و وزن به تصویر می‌کشد. شاید بهترین چیزی که درباره‌ی «آسیایی‌ها» می‌توان گفت این است که این فیلم حکم «جومانجی ۲» امسال را دارد. این دو فیلم شاید در ظاهر هیچ شباهتی به هم نداشته باشند، ولی هر دو فیلم‌هایی هستند که در بخشِ شخصیت‌پردازی شانس آورده‌اند. هر دو فیلم‌هایی هستند که شاید کاراکترهای پیچیده‌ای نداشته باشند، ولی مطمئنا شخصیت‌های جذابی دارند. همان‌قدر که تماشای جک بلک در نقش یک دخترِ تین‌ایجرِ نازک‌نارنجیِ اینستاگرامی از تمام جلوه‌های ویژه‌ی آن فیلم سرگرم‌کننده‌تر بود، «آسیایی‌ها» هم پُر از کاراکترهای جذابی است که به درونِ کالبد کهنه‌ی فیلم، انرژی و زندگی دمید‌ه‌اند و کاری کرده‌اند تا عشق‌شان برایمان قابل‌لمس شود، مخالفتشان قابل‌درک شود، شوخی‌هایشان در تار و پود قصه ترکیب شود و درگیری‌های قهرمانانش برایمان مهم شود.

کانستنس وو در نقشِ ریچل، جاذبه‌ی اصلی فیلم است. یکی از دلایلش به خاطر شخصیت‌پردازی ضدکلیشه‌ای ریچل است. «آسیایی‌ها» یکی از معدود کمدی رومانتیک‌های سینمایی و تلوزیونی سال‌های اخیر است که قهرمانِ زن اصلی‌اش حکم زنِ درب و داغانی با مشکلات شدید روانی که باید در طول فیلم خودش را جمع و جور کند ندارد. در عوض ریچل زندگی شخصی و کاری موفقی دارد. رابطه‌ی سالمی با نیک دارد که دوستش دارد. او مادرش را دوست دارد و مادرش هم دوستش دارد. او سریعا می‌تواند با دیگر زنان گرم بگیرد. ریچل اگرچه تحت‌تاثیرِ دنیای اشرافیِ خانواده‌ی نیک قرار می‌گیرد، ولی هیچ‌وقت دست و پایش را گم نمی‌کند و قربانی جذابیت‌های وسوسه‌برانگیزش نمی‌شود. او به جز گافی که در رابطه با اشتباه گرفتنِ یک پیرزن با مادربزرگِ نیک می‌دهد، اشتباهی به کسی توهین نمی‌کند و ناگهان به زنِ ساده‌لوح و خرابکاری در دنیای غریبه‌ای که به آن وارد شده تبدیل نمی‌شود. ریچل آن‌قدر بااعتمادبه‌نفس، بامهارت، مهربان و مودب است که آدم از تماشای او در حال پیدا کردنِ خودش وسط دنیای سرگیجه‌آوری که قرار گرفته و کنترل موقعیتِ حساسش لذت می‌برد. کاسنتنس وو در نقش‌آفرینی‌اش به ترکیب درجه‌یکی از دختری عاشق‌پیشه و بامزه و ماجراجو و زنی باتجربه و قوی دست پیدا کرده است. او از یک طرفِ اجازه نمی‌دهد تا هیچکدام از لحظاتِ کمدی شخصیتش از دستش در برود و از طرف دیگر نقش یکی از آن زنانی که خیلی بیشتر از سنشان از لحاظ هوش عاطفی رشد کرده‌اند را به خوبی بازی می‌کند. از یک طرف در صحنه‌ای که نیک در حال آرام کردن او بعد از پیدا کردن ماهی مُرده در رختخوابش است، وو با کش و قوس دادن به بدنش و بالا بُردن حدقه‌ی چشمانش مثل کسی که در حال بیهوش شدن است، نقشِ دختری که به‌طور همزمان از حمایتِ نامزدش، خجالت می‌کشد و احساس امنیت می‌کند را به بهترین شکل ممکن بازی می‌کند و از طرف دیگر در سکانس عروسی در کلیسا، در جریان گره خوردن نگاه‌‌اش با نیک، بدون هیچ کلمه‌ای، عشقِ خالص و زلالش که نسبت به نیک دارد و اندوهش از موقعیتی که در آن گرفتار شده است را منتقل می‌کند.

فیلمی که ماموریتش این است که پلان به پلانش را به ضیافتِ تصویری وسوسه‌کننده و اغواگر و نفگسیری تبدیل کند که چشمانتان بدون اینکه احساس سیری کنند، از بلعیدن هر چیزی که می‌بینند خسته نشوند

در یک صحنه طوری اشک می‌ریزد و بغض می‌کند که گویی در حال تماشای دختربچه‌ی چهار ساله‌ای که دلش به ناحق شکسته است هستیم و در صحنه‌ای دیگر همچون قهرمانِ باصلابتی اشک می‌ریزد که شکستِ پیروزمندانه‌اش را قبول کرده است. در بین اکثر کاراکترهای فیلم که در لباس‌های گران‌قیمتشان، مصنوعی و کرخت به نظر می‌‌رسند، کانستنس وو، شخصیت معمولی طبیعی ریچل را فارغ از هر تیپی که زده است حفظ می‌کند. نتیجه شخصیتی است که حاصلِ درکِ فوق‌العاده‌ی نویسندگان از فیلمشان است. ریچل نه آن‌قدر قوی و بی‌نقص است که به کاراکترِ شکست‌ناپذیرِ یک‌لایه‌ای تبدیل شود و نه آن‌قدر ضعیف است که در تضاد با جنسِ فیلم که یک کمدی رومانتیکِ پاپ‌کورنی ضد-«استاد هیچی» است قرار بگیرد. ریچل دقیقا به همان چیزی تبدیل شده که چنین فیلمی در جلوی لشگرش به آن نیاز دارد. اگرچه هنری گولدینگ بعد از کانستنس وو بیشتر از همه جلوی دوربین است، اما این بازیگرانِ زن فیلم هستند که به‌یادماندنی‌تر ظاهر می‌شوند. آکافینا در نقش پیک لین به گلوله‌ی نمک فیلم تبدیل می‌شود و اکثر خنده‌دارترین لحظاتِ فیلم را از آن خودش می‌کند. خرده‌پیرنگِ جما چن در نقش خواهرِ نیک یکی از نقاط ضعفِ فیلم است، ولی اگر یک چیز باشد که جلوی توی ذوق زدن این خرده‌پیرنگ را می‌گیرد، به نقش‌آفرینی او مربوط می‌شود که جای خالی اندوه کاراکترش در کمبود شخصیت‌پردازی‌اش را با بازی‌اش پُر می‌کند. اما شاید غیرمنتظره‌ترینِ نقش‌آفرینی فیلم متعلق به میشل یئو در نقشِ اِلنور، مادر نیک است؛ نقشی که اگرچه به راحتی می‌توانست به یکی از آن مادرشوهرهای متکبرِ زخم‌زبان‌زنِ دو به هم زنِ عوضی که با یک من عسل هم نمی‌توان خوردشان تبدیل شود، ولی به تدریج متوجه می‌شویم اِلنور بیش از اینکه یک آنتاگونیستِ تک‌بعدی در مایه‌های آنتاگونیست‌های انیمیشن‌های دیزنی باشد، کاراکتر پیچیده‌تری است که رفتارِ شرورانه‌اش به دورِ لایه‌هایی از طرز فکرِ قابل‌درکش، پیچیده شده است.

«آسیایی‌ها» فیلم بی‌عیب و ایرادی نیست. بعضی‌وقت‌ها مهمانی‌های پرتعداد فیلم به ضرر داستان تمام شده است. پیرنگی که به مشکلاتِ زناشویی خواهر نیک و شوهرش اختصاص دارد آن‌قدر جدی گرفته می‌شود که حکم یک خط داستانی جداگانه را در کنارِ داستانِ ریچل و نیک به خود می‌گیرد، ولی همزمان به اندازه‌ی کافی وقت برای پرداخت بیشتر دریافت نمی‌کند. در نتیجه با خط داستانی خامی طرفیم که در فضای بلاتکلایفی بین پیرنگ دوم فیلم و خرده‌پیرنگی معمولی قرار گرفته است. نه آن‌قدر مورد توجه قرار می‌گیرد که پیرنگ دوم باشد و نه آن‌قدر کوچک است که خرده‌پیرنگ باشد. روی هم رفته «آسیایی‌ها» یکی از آن فیلم‌های پاپ‌کورنی است که با لیاقت تمام، صفت بسیار ارزشمندِ «یک سرگرمی دو ساعته» را دریافت می‌کند. یک لحظه از این فیلم وجود ندارد که با طراحی تولیدش، شگفت‌انگیز ظاهر نشود. از مراسم عروسی دوستِ نیک که نیمکت‌های کلیسا را به علف‌زاری که مهمانان بین آنها نشسته‌اند و جویباری که از وسط راهرو جریان پیدا می‌کند، به جنگلی بهشتی تبدیل می‌کند که همراه با اجرای آهنگ معروف «نمی‌شه عاشق نشم» اِلویس پریسلی به یک سکانسِ سورئال تبدیل شده است تا سکانسِ مونتاژی که شبکه‌ی خبری اس‌ام‌اسی سریع خانواده‌ی یانگ و آشنایان را به تصویر می‌کشد! از صحنه‌ای که ریچل و نیک در جیپ دوستانش در گرگ و میشِ سنگاپور در بزرگراه می‌رانند و می‌ایستند و فریاد می‌زنند تا مونتاژِ تست لباس ریچل که پای ثابت این‌جور فیلم‌هاست. «آسیایی‌ها» یادآور می‌شود مهم نیست چند بار کلیشه‌های فیلم‌های کمدی رومانتیک را دیده‌ایم، فقط کافی است آنها با دقت و آگاهی از دلیل ماندگاری‌شان ارائه شوند تا دوباره هیجان‌زده‌مان کنند و دوباره در هنگام باز شدنِ جعبه انگشتر قبل از خواستگاری اشک در چشمانمان جمع شود. جان ام. چاو بی‌وقفه فیلمش را از لحاظ دیداری و شنیداری، رنگارنگ و پُرحرارت و رمانتیک و پُرانرژی و باشخصیت نگه می‌دارد. «آسیایی‌ها» با اینکه یک فیلم موزیکال نیست، اما جان ام. چاو که سابقه‌ی ساخت فیلم موزیکال دارد، آن را با طراوت و سرزندگی و زیبایی و نشاط یک موزیکال کارگردانی می‌کند؛ پُر از زرق و برق‌های سورئال و رومانتیکِ ‌چشم‌نواز از برخی از زیباترین نقاط و آدم‌های دنیا که در عمقِ احساساتی قابل‌لمس ریشه دوانده‌اند. این دقیقا همان چیزی است که از یک فیلم استودیویی هالیوودی انتظار داریم و «آسیایی‌ها» آن را بهمان می‌دهد. منتظر دنباله‌اش هستم.

تانی کال

زومجی

  • The French Dispatch

    واکنش منتقدان به فیلم The French Dispatch – گزارش فرانسوی

    واکنش منتقدان به فیلم The French Dispatch – گزارش فرانسوی سیرشا رونان، فرانسیس مک‌دو…
  • The Tomorrow War

    نقد فیلم The Tomorrow War

    نقد فیلم The Tomorrow War در هالیوود امروز کم پیش می‌آید که فیلم بلاک‌باستری اورجینالی بدو…
  • Black Widow

    نقد فیلم Black Widow

    نقد فیلم Black Widow دنیای سینمایی مارول پس از تعطیلی اجباری یک ساله‌اش در پی شیوعِ کرونا،…
  • Roman Holiday

    نقد فیلم Roman Holiday

    نقد فیلم Roman Holiday پرنسس آنایِ (با بازی آدری هپبورن) فیلم تعطیلات رمی، پرنسسی از کشور …
  • Infinite

    نقد فیلم Infinite

    نقد فیلم Infinite آنتوان فوکوآ تهیه‌کننده کارگردان و بازیگر آمریکایی است که از سال ۱۹۹۹ در…
  • A Quiet Place Part II

    نقد فیلم A Quiet Place Part II

    نقد فیلم A Quiet Place Part II بزرگ‌ترین راز دنیای یک مکان ساکت (A Quiet Place) این نیست ک…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *