نقد فیلم Late Night – آخر شب

فیلم «آخر شب» با عنوان اصلی Late Night با حضور اما تامپسونِ انگلیسی، میندی کلینگِ دورگه هندی و هیو دانسی (که احتمالاً او را با بازی در سریال «هانیبال» (Hannibal) به خاطر دارید)، یک کمدیِ محل کار است که در اصطلاح به آن Workplace Comedy می‌گویند. «آخر شب» که محصول سال ۲۰۱۹ است در اکران خود با موفقیت نسبی روبه‌رو شده و در میان منتقدان نیز ظاهر خود را به‌عنوان یک کمدی دست بالا حفظ کرده، تا جایی که توانسته در سایت متاکریتیک امتیاز ۷۱٪ و در سایت Rotten Tomatoes  امتیاز ۸۰٪ را کسب کند. فیلم «آخر شب» هم همانند باقی هم قطاران خود مانند «روسای نفرت انگیز» (Horrible Bosses)، «۹ تا ۵» (9 to 5) و «خواستگاری» (The proposal) درباره رئیسی هولناک و زیاده خواه به نام کاترین نیوبری (اما تامپستون) است که زندگی را برای زیر دستانش به بهانه کامل و بی نقص بودن کاری که انجام می‌دهد، به جهنم بدل می‌کند. زندگی حرفه‌ای کاترین و شغل او که مجری برنامه کمدی شبانه است به‌دلیل انتخاب مهمانان برنامه که عمدتاً از افراد فرهیخته‌ای چون دایان فاینستان، سناتور آمریکایی، هستند باعث شده نسل جدید با برنامه او ارتباط برقرار نکرده و امتیاز و تعداد بینندگان شوی او رو به افول بگذارند. تا روزی که مالی پِتال (میندی کالینگ) به‌عنوان اولین نویسنده زنی که برای کاترین کار می‌کند، پا به استودیو می‌گذارد و همه چیز را به هم می‌ریزد. جالب است بدانید نویسنده فیلم، شخص میندی کالینگ است و پیش از این او را در فیلم «۸ یار اوشن» (Ocean’s 8) دیده‌ایم. «آخر شب» پر است از اشارات ریز به دنیای واقعی. به برنامه‌های کمدی و افراد حقیقی و آن‌ها را بدون ترس و همانند شخصیت کاترین نیوبری بدون عذرخواهی، مدام دست می‌اندازد. در این بین نیز ادای احترامی می‌کند به فیلم‌های موفق در ژانر خود و از آن‌ها بسیار وام می‌گیرد.

late night

فیلمنامه آخر شب تا حدی قابل حدس و دارای ساختار آشنای کمدی های معمول و با محتوای تا حدی سطحی است و کافی است ذره‌ای اهل سینما باشید تا تک تک صحنه‌ها را حدس زده و از چند دقیقه ابتدایی پایان ماجرا در دستانتان باشد

سال ۲۰۱۹ پر بود از آثار کمدی درخشان و با رویکردهای جدید و خارج از عرف همچون «فانوس دریایی» (The Lighthouse)، «انگل» (Parasite) و «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood). ساخت فیلمی چون «آخر شب» در این وانفسای شکاندن مرزهای تکراری کمدی، شاید آن قدر کار قَدَر و شاخ غول بشکنی نباشد. فیلم از یک سناریوی تکراری و از پیش مشخص پیروی می‌کند. کافی است ذره‌ای اهل سینما باشید تا تک تک صحنه‌ها را حدس زده و از چند دقیقه ابتدایی پایان ماجرا در دستانتان باشد. رئیسی که پوست همه را قلفتی می‌کنند و سال‌ها است در این عرصه مشغول به کار است، تهدید به جایگزینی با کمدینی جوان‌تر و محبوب‌تر در وانفسای زندگی دیجیتالی می‌شود. اما نیروی تازه نفس و نترسی از راه می‌رسد و همه را نجات می‌دهد. این وسط رابطه چند نفر خراب و رابطه و مشکلات دیگری درست می‌شود. همان داستان کلیشه‌ای که نه فقط در Workplace Comedy بلکه در بسیاری از کمدی‌های دیگر حتی کمدی-رمانس های مشهور نیز اتفاق می‌افتد. میندی کلینگ گویی زیر فیلم‌نامه فیلم‌های موفق این ژانر و ژانرهای مشابه کاربُن گذاشته و هر جا به نظر مرتبط رسیده را بازنویسی کرده است که حاصل آن چیزی نیست جز فیلمی با ساختار آشنا و کپی‌برداری شده و با محتوای تا حدی سطحی که به‌شدت قابل حدس و بدون خلاقیت است.

late night

شاید قابل حدس بودن در یک فیلم طنز آن قدرها هم مسئله بدی نباشد. به هر حال بسیاری از مخاطبانِ آن، برای سرگرمی و گذراندن وقت، فیلم‌های طنز این چنینی را تماشا می‌کنند

بگذارید از ابتدای فیلم شروع به بررسی کنیم. فیلم افتتاحیه نسبتاً مناسبی دارد. شناساندن کاترین نیوبری و درجه خشونت و بی رحمی که به کارمندان خود اعمال می‌کند در همان صحنه‌های ابتدایی با تکرار جمله: «تو اخراجی!» و طرف را از اتاق بیرون می‌اندازد، به خوبی به ما می‌فهماند که نیوبری شخصیتی سراسر آنتی پاتیک دارد، چه با کارکنانش که بعضی حتی ۲۷ سال برایش کار کرده‌اند، چه مدیر برنامه‌هایش و حتی چه مهمان‌های برنامه‌هایش. این بُعد از شخصیت کاترین را می‌توان به خوبی در تمسخر که حرفه او است، درک کرد. به هر حال شوخی و استهزا و دست انداختن انسان‌ها، مراتب خاصی از عدم همدردی را می‌طلبد (قلدرهای مدرسه‌تان را به یاد بیاورید). کاترین نیوبری نیز یک قلدر به تمام عیار است و این به خوبی در سکانس‌های اولیه صاف و پوست‌کنده تحویل مخاطب داده می‌شود. از حق نگذریم سکانس دعوای او با یکی از زیردستانش  تشبیه فرزند تازه متولد شده‌اش با مشکل مواد مخدر کمی سورپرایز کننده و دور از انتظار و خنده‌دار بود. از طرف دیگر مالی پتال را داریم که در اوج جوانی، به شغل آرزوهایش رسیده و زمین برایش به بهشت تبدیل شده است. تا زمانی‌که پا به دفتر گذاشته، در یکی از جلسات شرکت می‌کند و می‌بیند طلسم شغل جادویی شغلش شکسته شده و باید با جادوگر بدجنس غرب سر و کله بزند. این افتتاحیه، به جا، مفرح، تقریباً کامل اما بسیار قابل حدس بود. البته شاید قابل حدس بودن در یک فیلم طنز آن قدرها هم مسئله کشنده‌ای نباشد. به هر حال بسیاری از مخاطبانِ آن، برای سرگرمی و گذراندن وقت، فیلم‌های طنز این چنینی را تماشا می‌کنند.

late night

فیلم برای آنکه وقت داشته باشد به خرده پیرنگ‌های خود رسیدگی و آن‌ها را تعریف کند، مجبور است پایش را بیشتر روی گاز فشار دهد

مشکل اصلی از آن‌جا شروع می‌شود که مالی با گفتن یک جوک (که حتی برای دنیای واقعی نیز الحق و الانصاف نیش‌دار و کنایه‌آمیز است) و یک استندآپ تک نفره می‌شود نور چشم گروه کاترین. کاترین با دیدن اجرای او متحول شده و به تیمش اعتراف می‌کند که مشکل افول برنامه طی سال‌ها از اوست و سایر اعضای تیم می‌توانند بیایند و با او در طول روز تعامل بیشتری داشته باشند. این تحول ناگهانی، برای شخصیت سفت و سختی همانند کاترین، باتوجه‌به سن بالای او، کمی دور از انتظار است. اینجا می‌خواهم مقایسه‌ای انجام دهم بین فیلم «آخر شب» و فیلم «شیطان پرادا می‌پوشد» (The Devil Wears Prada) که پرچم‌دار رئیس‌های کابوس وار است. در آن فیلم، با اینکه ریتم نسبتاً تندی دارد، مریل استریپ در نقش میراندا پریسلی که در صنعت فشن حرف اول را می‌زند با یک یا دو بار لباس مچ کردن آندریا (با بازی آن هاتاوی) خام نمی‌شود و زمان زیادی طول می‌کشد تا آندریا بتواند اعتماد میراندا را به‌عنوان دستیارِ قابل، جلب کند. اتفاقی که متأسفانه در فیلم «آخر شب» نمی‌افتد و ریتم تند آن مخاطب را به‌جای قدم زدن در قصه فیلم مدام به جلو هُل می‌دهد. چرا شخصی که برای سه دهه گرداننده یک شوی کمدی حرفه‌ای است، با یک جوک و یک اجرا، نرم شده و از راه به در می‌شود؟ صد البته که میندی کلینگ با بازی گرم و طنز دوستانه‌اش این علامت سؤال را کم‌رنگ می‌کند و همان‌طور که خود کاترین درباره مالی اعتراف می‌کند: «با ورودش فضای اتاق را روشن می‌کند.» اما فیلم برای آنکه وقت داشته باشد به باقی مسائل خود رسیدگی و آن‌ها را تعریف کند، مجبور است پایش را بیشتر روی گاز فشار دهد.

late night

گویا پیرنگ اصلی بسیار بسیار مهم‌تر از خرده پیرنگ‌ها بوده و مشکل بزرگی که وجود دارد تأکید بر شخصیت کاترین و مالی و نپرداختن به باقی گروه است

مشکل بزرگ دیگری که وجود دارد تأکید بر شخصیت کاترین و مالی و نپرداختن به باقی گروه است که الحق پتانسیل طنز بالایی را حمل می‌کنند. آن‌ها بیشتر به سیاهی‌لشکر می‌مانند و حتی در بعضی موارد ناگهانی تغییر می‌کنند. منظور این نیست که برای هر کاراکتر نیم ساعت از فیلم اختصاص داده شود، بلکه در آن جلسه‌های دورهمی که راه‌حلی هوشمندانه از سوی کالینگ برای جمع کردن اعضا دور هم است، می‌شد استفاده بیشتری به عمل آورد و مالی، کاترین و مدیر برنامه‌ها تنها افرادی نباشند که در طول جلسات صحبت می‌کنند. به عبارتی بستر اینتراکشن و باروری شخصیت‌ها فراهم شده، اما از آن استفاده نشده است. می‌توان گفت پیرنگ اصلی بسیار بسیار مهم‌تر از خرده پیرنگ‌ها بوده و حتی رابطه مالی و چارلی (هیو دانسی) یا  تام (رید اسکات) نیز به‌دلیل پرش محتوا با علامت سؤال‌های زیادی روبه‌رو می‌شود. در این بخش نیز می‌توان فیلم را با کمدی-رمانی موفق «راستش، عشق» (Love Actually) قیاس کرد که خیل عظیمی از کاراکتر را در داستان‌های اپیزودیک خود جا می‌دهد اما برای هرکدام با المان‌های ظریف و برنامه‌ریزی شده، شخصیتی نزدیک به واقعیت را پایه‌گذاری می‌کند. به‌عنوان مثال خود اِما تامپسون که در این فیلم هم بازی می‌کند، نقش مادر خانه‌داری را دارد که تمام وقت خود را وقف فرزندان و همسرش کرده و شانه‌ای برای گریه کردن دوستانش نیز هست. شخصیتی که اگر سر برگردانید در اطراف خود بسیار خواهید دید. پس کم بودن بازه زمانی برای معرفی شخصیت‌ها نمی‌تواند بهانه مناسبی برای نپرداختن به باقی بازیگران فیلم و سرمایه‌گذاری فقط روی چند نفر از آن‌ها باشد. همچنین برخی بخش‌ها به‌راحتی قابل حذف باشد تا شاید برای باقی کاراکترها فضای مانور باز شود. به‌عنوان مثال ارتباط مالی با دختر عموی کم سن  سال خود در فیلم که تنها به دو سکانس تقلیل می‌یابد، کم جان و بدون تأثیر خاصی بر جریان فیلم جلوه می‌کند. بسیار پیش می‌آید که قصه‌گوها از ترکیب بزرگ‌سال و کودکانِ مچ شده که از آن‌ها با وجود سن کم مشورت می‌گیرند و با آن‌ها زمان سپری می‌کنند، استفاده کنند. نمونه موفق آن را می‌توان در «۱۳ ساله ۳۰ ساله می‌شود» یافت که در آن جِنا با دختر همسایه کوچک‌تر از خودش ارتباط برقرار می‌کند و پیژامه پارتی راه می‌اندازند. اما در فیلم «آخر شب» این اتفاق بین مالی و دختر عمویش نمی‌افتد و این صحنه‌ها به‌راحتی، بدون آن که خدشه‌ای به بدنه فیلم وارد شود، قابل حذف هستند.

late night

 

FBFF شدن این کاترین و مالی کمی سطحی به نظر رسیده که شاید فقط روی کاغذ جواب بدهد و این نوع از نزدیکی را دوستان صمیمی، همکاران هم‌رده و اعضای فامیل انجام می‌دهند، نه کسی که حقوقتان را می‌دهد و هر روز منت آن را بر سرتان می‌گذارد

حال که زمان زیادی به کاترین به‌عنوان ستاره فیلم و رابطه‌اش با مالی اختصاص داده شده، انتظار داریم شیمی مناسبی بین این دو قطب مثبت و منفی ببینیم، اما اینجا نیز فیلم «آخر شب» تا حدی، تأکید می‌کنم تا حدی، ناامیدمان می‌کند. شروع رابطه آن‌ها اتفاقاً از نقاط قوت فیلم است. کاترین بنا به دلایل روان‌شناختی (وارد آن بخش نمی‌شویم) به توانایی زن‌ها اعتقادی ندارد و طبق اعتقادش به مالی بیشتر از باقی فشار می‌آورد، اشک او را در می‌آورد و به‌راحتی به او توهین می‌کند. اما برای کسی که به شغل آرزوهایش رسیده و به قهرمان زندگی‌اش نزدیک شده، این‌ها به‌عنوان محرک عمل کرده و مالی شروع به نوشتن متریال به درد بخور می‌کند و به سرعت پله‌های ترقی را طی می‌کند. نزدیک شدن این دو به هم نیز تا حدی متوازن و با ریتم مناسب طی می‌شود. تا اینکه تویستی در روال داستان اتفاق می‌افتد و می‌بینیم که مالی در خانه کاترین ظاهر می‌شود، پرده‌ها را کنار می‌زند و شروع به نصیحت کردن کاترین می‌کند که در ربدوشام و پیژامه‌هایش نشسته، سیگار را با سیگار روشن می‌کند و شروع به اعتراف می‌کند. این نوع از نزدیکی را دوستان صمیمی، همکاران هم‌رده و اعضای فامیل انجام می‌دهند، نه کسی که حقوقتان را می‌دهد و هر روز منتشان را بر سرتان می‌گذارد. از اینجا به بعد به اصطلاح BFF شدن این دو کمی سطحی به نظر رسیده که شاید فقط روی کاغذ جواب بدهد. باز هم مقایسه‌ای انجام می‌شود با فیلم «شیطان پرادا می‌پوشد» (The Devil Wears Prada) که نهایت نزدیکی دو کاراکتر اصلی در شرایطی دقیقاً مشابه (توجه کنید که کلینگ چقدر از این‌گونه فیلم‌ها وام گرفته که می‌توان مدام به آن‌ها رفرنس داد) میراندا پریسلی با گفتن چند جمله خودش را جمع و جور می‌کند و به آندریا می‌گوید بهترین کاری که می‌تواند برایش انجام دهد، رسیدگی به کارهاست. سخت است که باور کنیم زنی در میانه ۵۰ سالگی به این سرعت تغییر شخصیت دهد. همان‌طور که میراندا پریسلی تا انتهای فیلم شخصیت سرد و ترسناک خود را حفظ کرد.

نقد فیلم Late Night

 تامپسون چنان در قالب نقش خود به‌عنوان رئیس تاکسیک و در عین حال مجری طناز یک برنامه موفق تلویزیونی ظاهر می‌شود که گویی همان شویی که ۲۷ سال است توسط کاترین نیوبری روی صحنه می‌رود واقعی بوده است

تا اینجا هر چقدر توانستم فیلم را کتک زده و سیاه و کبودش کردم. از اینجا به بعد (امیدوارم تا اینجای مقاله رسیده باشید، چون ممکن است با چند خط اول دیدن فیلم را بی خیال شده باشید) قرار است از نقاط قوت فیلم، اما نه در قیاس‌های معمول صحبت کنیم. اولین نقطه قوت و پررنگ‌ترین آن، بازی بی‌نظیر و فوق‌العاده اِما تامپسون است. وقتی از بازی فوق‌العاده حرف می‌زنیم، نامزدی گلدن گلوب برای نقش زن کاملاً به حق و به جا است و از همین‌جا می‌توان پیش‌بینی کرد که بفتا را نیز از آن خود کند. گویی اِما تامپسونی که تا چند وقت پیش، در حد نقش مکمل فیلم‌های کمدی-رومانس و نقش‌های دسته چندم فیلم‌های انگلیسی (استاد پیشگویی سری هری پاتر را به بیاورید) ظاهر می‌شد، یک شبه ره هزار ساله پیمود. تامپسون چنان در قالب نقش خود به‌عنوان رئیس تاکسیک و در عین حال مجری طناز یک برنامه موفق تلویزیونی ظاهر می‌شود که گویی همان شویی که ۲۷ است توسط کاترین نیوبری روی صحنه می‌رود واقعی بوده و فقط  در برنامه‌ای زیرزمینی مشغول اجرا برای عده‌ای مشخص بوده و ما مردم عادی اجازه دیدن آن را نداشته‌ایم. از این نگذریم گریم و انتخاب لباس هم به کمک او آمده است. مدل مو و کت و شلوار پوشیدن او ناخودآگاه تصویری آشنا به ذهن می‌آورد تا بیشتر با شخصیت او ارتباط برقرار کنیم: آلن دی جنرس. یکی از موفق‌ترین مجریان برنامه‌های کمدی شبانه که تامپسون قطعاً از او بسیار الهام گرفته است. همه این‌ها درکنار لهجه غلیظ انگلیسی که او را بیشتر از آن چه که هست کاریزماتیک و با امضای شخصی جلوه‌گر می‌سازد، آسی است که فیلم همان اول بر زمین بازی می‌گذارد و خوشبختانه جواب می‌دهد و یک تنه فیلم را نجات می‌دهد.

«آخر شب» فیلم بی ضرر، شاد و آشنایی است که فارغ از ایرادهای ساختاری واضحش برای زمان‌هایی که به فیلم‌های حال خوب کن احتیاج دارید، می‌تواند گزینه مناسبی باشد

میندی کلینگ هم با این فیلم جای پای خود را در هالیوود محکم‌تر کرد و با ضرب‌آهنگی مناسب از نقش‌های دسته چندم (فیلم‌های کمدی-رمانس مثل (No Strings َ Attached)) به فیلم‌های پرستاره‌ای چون «۸ یار اوشن» (Ocesn’s 8) برسد و اکنون در مقام نویسنده و بازیگر نقش مکمل درکنار افراد معروفی چون اِما تامپسون و هیو دانسی بستر پیشرفت را برای خود هموارتر کرده است. فیلم «آخر شب» برای کلینگ در مقام نویسنده به‌عنوان اولین کار، شاید آن قدر بدون اشکال نباشد، اما قطعاً نشان‌گر استعداد  علاقه او در زمینه طنز است و امید است که به مرور پیشرفت کند. در زمینه بازیگری نیز کالینگ در تلاش برای مچ شدن با تامپسون است و شاید شیمی بین این دو به قوت شیمی سایر آثار به یاد ماندنی این زمینه مثل میراندا پریسلی و آندریا در «شیطان پرادا می‌پوشد» (The Devil Wears Prada) یا مارگارت و آندرو در «خواستگاری» (The proposal) نباشد اما تلاش دو غریبه در آمریکا، یکی انگلیسی و دیگری دورگه، از چشم دور نمی‌ماند.

late night

درباره دیدن یا ندیدن فیلم، اگر از آن دسته مخاطبان سینما هستید که باید به ازای زمانی‌که می‌گذارید دریافتی از فیلم داشته باشید، سراغ فیلم نروید. اگر در فهرست شما فیلم‌های درخشان با یک عالمه جایزه یا بهترین‌های سال و دهه جای دارند، باز هم سراغ فیلم نروید چون فیلم «آخر شب» از آن دسته فیلم‌هایی نیست که مغز شما را به اصطلاح پالیش کرده و شما را در بحر مکاشفت فرو ببرد نیست. «آخر شب» از آن دست فیلم‌هایی است که از آن‌ها با عنوان Guilty Pleasure یاد می‌شود که می‌تواند در این وانفسای اخبار بد به مثابه سوخت ذهنی عمل کند و برای ساعاتی هم که شده شما را از دنیای تیره و تارِتان کنده و به دنیای طنز و هوشمند خود بکشاند. اگر بخواهم قیاسی خنده‌دار انجام دهم، فیلم‌ها معناگرا و غنی همانند غذاهای سالم و سبز هستند. شاید خوشمزه و چرب و چیلی نباشند، اما برای سلامت و ارتقا دیدگاهتان مناسب هستند. در عوض فیلم‌هایی مثل «آخر شب» از آن دست غذاهای چرب و چیلی محسوب می‌شوند که موقع خوردنشان لذت آنی می‌بریم، اما بعد از آن جز خاطره لذت چیزی دستمان را نمی‌گیرد. پس اگر جز افرادی هستید که گاهی سری به فیلم‌های سطح متوسط و گاهی نه چندان فاخربرای بار چندم می‌زنید (من هنوز هم به سراغ «اون دختره پسره» (ُ She’s the Man) می‌روم) فیلم «آخر شب» این فیلم برای شما است. «آخر شب» فیلم بی ضرر و شاد و آشنایی است که فارغ از ایرادهای ساختاری واضحش برای دورهمی های شبانه با پیتزا  یا تماشاهای چندباره در زمان‌هایی که به فیلم‌های حال خوب کن احتیاج دارید، می‌تواند گزینه مناسبی باشد.

تانی کال

زومجی

  • The French Dispatch

    واکنش منتقدان به فیلم The French Dispatch – گزارش فرانسوی

    واکنش منتقدان به فیلم The French Dispatch – گزارش فرانسوی سیرشا رونان، فرانسیس مک‌دو…
  • The Tomorrow War

    نقد فیلم The Tomorrow War

    نقد فیلم The Tomorrow War در هالیوود امروز کم پیش می‌آید که فیلم بلاک‌باستری اورجینالی بدو…
  • Black Widow

    نقد فیلم Black Widow

    نقد فیلم Black Widow دنیای سینمایی مارول پس از تعطیلی اجباری یک ساله‌اش در پی شیوعِ کرونا،…
  • Roman Holiday

    نقد فیلم Roman Holiday

    نقد فیلم Roman Holiday پرنسس آنایِ (با بازی آدری هپبورن) فیلم تعطیلات رمی، پرنسسی از کشور …
  • Infinite

    نقد فیلم Infinite

    نقد فیلم Infinite آنتوان فوکوآ تهیه‌کننده کارگردان و بازیگر آمریکایی است که از سال ۱۹۹۹ در…
  • A Quiet Place Part II

    نقد فیلم A Quiet Place Part II

    نقد فیلم A Quiet Place Part II بزرگ‌ترین راز دنیای یک مکان ساکت (A Quiet Place) این نیست ک…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *