نقد فیلم Molly’s Game – بازی مالی

آرون سورکین را بیشتر با نگارش فیلمنامه‌‌های مشهوری همچون Steve Jobs ،Moneyball و The Social Network می‌شناسیم که در فیلم Molly’s Game «بازی مالی» تصمیم گرفته‌ است خودش جهان فیلمنامه‌‌‌اش را به تصویر بکشد. از نکات بارز فیلمنامه‌هایش می‌توان به چیرگی او در دیالوگ نویسی و توصیف جزییات زیاد چه در شرح صحنه و چه در شخصیت پردازی اشاره کرد. همواره انتخاب بازیگر نقش اصلی برای متن‌هایی که می‌نویسد کار پرچالشی است چرا که نیاز به تسلط زیادی بر بیان و تند ادا کردن کلمات دارد. بازیگرانی همچون مایکل فاسبندر در استیو جابز، جسی آیزنبرگ در شبکه اجتماعی، برد پیت در مانی بال و نهایتا جسیکا چستین در بازی مالی به خوبی توانسته‌اند از عهده نقششان با توجه به ویژگی‌های یاد شده برآیند. فیلم محصول کمپانی اینترتیمنت وان است که در فستیوال‌های مهمی از جمله تورنتو مورد توجه قرار گرفت و جسیکا چستین برای بازی در این فیلم نامزد جایزه گلدن گلاب شد. اما در مورد سورکین باید گفت شاید بهتر بود آخرین فیلمنامه‌اش را نیز فرد دیگری کارگردانی می‌کرد چرا که به نظر می‌رسد همچنان او را در متن قوی‌تر می‌یابیم.

سورکین عباراتی همچون شانس، ریسک، تقدیر، شجاعت و استقلال یک زن را به چالش می‌کشد

آرون سورکین مانند فیلم‌های قبلی باز هم به سراغ ژانر بیوگرافی رفته است و اینبار به روایت زندگی مالی بلوم عضو سابق تیم اسکی ایالات متحده می‌پردازد. مالی پس از مصدومیت از دنیای اسکی کنار می‌رود و رو به پوکر می‌آورد و رفته رفته تبدیل به یکی از برگزار‌کنندگان مهم بازی‌های پوکر می‌شود که پای بسیاری از هنرپیشه‌ها را به محل مسابقات خود باز می‌کند.

از همان دیالوگ‌های ابتدایی فیلم وقتی که به خاطر یک اتفاق، مالی از کسب سهمیه المپیک باز می‌ماند یا وقتی نفر دوم مسابقات دو میدانی سال ۱۹۳۶ تنها به خاطر چهار دهم ثانیه از افسانه شدن دور می‌ماند و سرایدار یک مدرسه می‌شود گرفته تا اساس بازی پوکر که کاملا در آخرین لحظات با رو شدن هر ورق سرنوشت بازی تغییر می‌کند، سورکین عباراتی همچون شانس، ریسک، تقدیر، شجاعت و استقلال یک زن را به چالش می‌کشد. او با تمام جزییاتی که در دل داستان تزریق کرده است چه در روابط مالی با خانواده‌اش و چه افرادی که با آنها در ادامه مسیر برخورد دارد، تلاش زیادی کرده است که سرنوشت شخصیت مالی برای مخاطب مهم شود اما به نظر تلاشش در بسیاری از لحظات فیلم بی نتیجه مانده است. در واقع به نظر می‌رسد دقایق زیادی مخاطب از خودش این سوالات را بپرسد: چه چیز من را نگران سرنوشت شخصیت مالی می‌کند؟ چرا من باید تا پایان به تماشای فیلم ادامه دهم؟

 تنها عاملی که جدای از دیگر عناصر فیلم خود را به خوبی جلوه می‌دهد بازی جسیکا چستین است

ریتم تند فیلم در تدوین یقه‌ی ما را می‌چسبد اما سردرگمی مخاطب گاهی بر این ریتم غلبه می‌کند و او را از جهان فیلم بیرون می‌اندازد. شاید یکی از دلایل آن شلوغ بودن فیلم است. شلوغ بودن بدین معنا که هرجا سورکین فیلمش از ریتم می‌افتد با چنگ زدن به یک حادثه‌ی بیرونی که می‌تواند یک بازیکن جدید، یک مافیای تازه یا یکی از همکاران مالی در مجموعه‌اش باشد مجددا قصه‌ای را به جریان می‌اندازد تا مخاطب را به ادامه‌ی فیلم ترغیب کند اما تکرار چند باره‌ی این تکنیک رمقی برای مخاطبش نمی‌گذارد.

تنها عاملی که جدای از دیگر عناصر فیلم خود را به خوبی جلوه می‌دهد بازی جسیکا چستین است. چستین به خوبی با نقشش در آمیخته و حقیقتی را در پس چهره‌اش پنهان می‌کند به گونه‌ای که تا پایان فیلم نمی‌توان فهمید که او واقعا گناهکار است یا بیگناه! (فیلم هم به طرز عجیبی از پاسخ به این سوال طفره می‌رود). او با تسلط بر قدرت بیانش، حالات چهره و اجزای بدنش به خوبی توانسته زنی مستقل را علیه خانواده، جامعه و حتی حکومت آمریکا به تصویر بکشد. اما شاید برگزار‌کننده بودن بازی پوکر کمی این شخصیت را منفعل کرده و در سایه نگه داشته است. چرا که برگزار‌کننده بودن کنش‌های درگیر کننده و متنوعی را به شخصیت نمی‌دهد به گونه‌ای که ما این شخصیت را بیشتر در مدیوم داستان می‌پذیریم تا مدیوم سینما.

ریتم تند فیلم در تدوین یقه‌ی ما را می‌چسبد اما سردرگمی مخاطب گاهی بر این ریتم غلبه می‌کند و او را از جهان فیلم بیرون می‌اندازد

او مدام پشت لپ تاپش نشسته است و سرنوشت مسابقه را زیر نظر می‌گیرد. سورکین تلاش زیادی کرده است که با نریشن و کات‌های پی در پی این فضا را تغییر دهد اما شاید ذات قصه‌ای که انتخاب کرده است دست او را بیش از این باز نگه نمی‌دارد. اتفاقات دیگری که میان فیلم را پر می‌کند ارتباط مالی با وکیلش چارلی (با بازی ادرس آلبا) و پدرش (کوین کاستنر) است.

دو شخصیت مرد دیگری که مالی باید در برابر آنها بایستد و خود را به آنها اثبات کند. اولی که به بی گناهی مالی شک دارد و بدبین به نگاه نژاد پرستانه‌ی مالی است، در نهایت وقتی که دخترش مالی را الگوی خود قرار می‌دهد تصمیم می‌گیرد با تمام توان از او در دادگاه دفاع کند.

دومی نیز در پایان فیلم به طرزی عجیب سر از نیویورک در می‌آورد و در پیست اسکی مالی را پیدا می‌کند و خبر از رازی در کودکی او می‌دهد که در آن دقیقه دیگر نه مخاطب پدر را به یاد می‌آورد و نه تاثیر دراماتیکی روی او می‌گذارد. در پایان بندی سرخوشانه‌ی فیلم، نیت سورکین نگاهی انسان دوستانه بوده است اما خیلی صریح آن را توی صورت مخاطب می‌زند که شاید چندان باب میلش نباشد. به هرحال این اولین تجربه کارگردانی سورکین است و باید منتظر ماند در درام بیوگرافی بعدی باز هم خودش روی صندلی کارگردان خواهد نشست یا آن را به دست فرد دیگری می‌سپارد.

تانی کال

زومجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *