نقد انیمیشن Abominable – نفرت‌انگیز

استودیو دریم‌ورکس درحالی با انیمیشن Abominable (نفرت‌انگیز) به استقبال اولین همکاری مهم خود با استودیو پرل (شعبه‌ی چینی دریم‌ورکس) رفته است، ‌که با انتخاب فضای داستانی به‌شدت آشنای خود مزیتی که این همکاری به‌وجود آورده را خنثی کرده است.

داستان نجات یتی خوش‌ذات در فضای خوش‌آب و رنگ سرزمین چین، برای ساخت انیمیشنی با همکاری یک استودیوی چینی به‌خودی‌خود شرایط خوبی برای نمایشی ویژه و استقبال بیشتر از آن رقم خواهد زد. اما بزرگ‌ترین مشکل این سوژه نه‌فقط تعداد زیاد آثار ساخته شده با این مضمون بلکه وجود نمونه‌های هم‌خانواده و تکراری در یک سال اخیر است. هرچند استودیو برادران وارنر با Smallfoot (پاکوچولو) توانست با افزودن پیام‌های زیرمتنی جذاب به سطح مطلوبی دست پیدا کند اما لایکا با استاپ‌موشن Missing Link (پیوند گم‌شده) از سطح متوسطی بالاتر نرفت و با استقبال سرد مخاطبش حتی نتوانست نصف هزینه‌های ساخت خود را جبران کند. حالا این از بدشانسی سازندگان انیمیشن نفرت‌انگیز است که به فاصله‌ی یک‌سال باید یک کلیشه را پرملات‌تر از ریشه‌های خود و در رقابت با اقتباس‌های متعدد قبلی به نمایش بگذارند.

Abominable

بزرگ‌ترین مشکل نفرت‌انگیز در ساخت یک هویت جدید برای داستان‌سرایی است

داستان با نمایش دلیل حضور یتی در شهر، معرفی گروهی که برای گیر انداختن او دست به هر کاری می‌زنند و ملاقات قهرمان‌های اصلی داستان در زمان درست و مکان نادرست با کلیشه‌ای‌ترین شرایط ممکن شروع می‌شود، هرچند در این بین نمایش شمه‌هایی از قدرت جادویی یتی، شور و طراوت زندگی در بافت شهری شانگهای و حضور دخترکی که با وجود غم و ناراحتی از دست‌دادن پدر با خلق و خویی متفاوت هدفی ارزشمند را دنبال می‌کند؛ حس خوبی به افتتاحیه‌ی انیمیشن تزریق می‌کند. اما بزرگ‌ترین مشکل Abominable در ساخت یک هویت جدید برای داستان‌سرایی است. یتی در ابتدا زخم خورده و عصبی با یی ملاقات می‌کند اما کم‌کم بدبینی اولیه متاثر از خوش‌قلبی دو طرف به دوستی می‌انجامد و قهرمان داستان در جهتی مطابق با هدف خود برای کمک به یتی همراه می‌شود؛ این نوع برخورد اولیه غیر از آثار مورد اشاره با موضوع یتی، در انیمیشن‌های قبلی دریم‌ورکس مثل How To Train Your Dragon (چگونه اژدهایتان را تربیت کنید) و Home (خانه) هم دیده شده است. در ادامه هم یتی در حال فرار از دست ماموران بورنش شمایل کینگ‌کونگ را پیدا می‌کند که البته با سکانس گیر افتادن بالای برج، ادای دینی زیرکانه به آن دارد. اورست به‌عنوان اسمی بامسما برای یتی کم‌سن و سال انتخاب می‌شود و با تعقیب گروه شخصیت‌های منفی و خاکستری، ماجراجویی ادامه پیدا می‌کند. در شرایطی که پایان معلوم داستان هم هدف بزرگتری را دنبال نمی‌کند و درحالی در تکراری‌ترین لوکیشن ممکن شاهد یک برخورد مهیج هستیم، که حتی این بخش پل هم در انیمیشن پیوند گم‌شده با خصوصیات مشابه زیادی استفاده شده است، انگار فیلم‌نامه‌ها را با استفاده از یک بانک واژه‌های کلیدی مشترک نوشته باشند. با این تفاسیر باید دید پتانسیل‌هایی که برای اوج‌گیری داستان در طول فیلم و رسیدن به هدف آن به‌نمایش گذاشته می‌شود چقدر موفق هستند.

Abominable

اورست با داشتن قدرت‌های جادویی منحصربه‌فردش بیش از هر چیز فرزند طبیعت است، قدرتی که مشابه آن‌را در بخش‌هایی از شاهکار My Neighbor Totoro (همسایه‌ام توتورو) هم به‌عنوان یک مرجع بزرگ دیده‌ایم. همین خصوصیت ماورایی، درکنار پروسه‌ی نجات یک موجود زنده و بازگشت به اصالت‌های طبیعی‌اش پیام‌های زیست محیطی فیلم را برجسته‌تر می‌کند اما درپایان چالش بزرگی در تقابل با سایر خصوصیات فیلم ایجاد نمی‌کند. استعداد یی در نواختن ویلن و استفاده از موسیقی به‌عنوان یک زبان جهانی بین مخلوقات که به قدرت‌های اورست گره می‌خورد، یکی از سکانس‌های زیبای فیلم را خلق می‌کند و به‌خاطر پیوند احساسی قهرمان‌های داستان با آن دلپذیرتر از ترانه‌خوانی‌های متداول شخصیت‌های سایر انیمیشن‌ها است. همچنین شنیدن آهنگ Fix You از کلدپلی که از دیگر منابع الهام‌بخش کارگردان بوده است هم تاثیر این لحظات را افزایش می‌دهد و خود تبدیل به کلماتی می‌شود که قهرمان و یتی این انیمیشن (برخلاف یتی‌های سخنگوی سایر انیمیشن‌ها) بیان می‌کنند.

موسیقی هم درکنار سایر منابع الهام‌بخش و احساسی انیمیشن خودنمایی می‌کند

به‌نظر می‌رسد جیل کالتون به‌عنوان نویسنده و کارگردان، در جامعه‌ی کم‌جمعیت کارگردان‌های انیمیشنِ زن استودیوهای بزرگ، از نظر احساسی تجربه‌ی قابل‌قبولی را در اثرش ثبت کرده است. تلاش و روحیه‌ی مستقل قهرمان دختر داستان هرچند به قهرمان‌های دختر آثار هایائو میازاکی نمی‌رسد اما برای به ثمر رسیدن یکی از پیام‌های مثبت فیلم گام مثبتی برمی‌دارد؛ شخصیت یی از همان ابتدا با روحیات درونی متفاوت تمایلی به خودنمایی ندارد و از سرگرمی‌های سطحی همسالان خود عبور می‌کند به‌طوری‌که می‌تواند از دید آن‌ها منفور باشد، این هم‌پوشانی با اسم انیمیشن (که از عبارت Abominable Snowman به‌معنی آدم‌برفی نفرت‌انگیز گرفته شده است) به رابطه‌ی بین یی و اورست (که برخلاف عبارت تعریف‌کننده‌اش ذاتی دوست‌داشتنی و زیبا دارد) جایگاه محترمی می‌بخشد. در سمت مقابل جین به‌عنوان پسری خوشیفته با گروه همراه می‌شود و کم‌کم هم‌گرایی خوبی در جهت این بخش از پیام نوجوانانه‌ی فیلم پیدا می‌کند. همراهی پنگ هم در ایجاد بستر کمدی و تلطیف تعامل با اورست این گروه را تکمیل می‌کند و البته بیشتر کارکردی مثل شخصیت اولاف را در Frozen (فروزن) هرچند سطحی‌تر ایفا می‌کند. شخصیت‌های بورنش و دکتر زازا هم حرکت غیرموازی خوبی در طول داستان دارند و از خسته‌کننده‌شدن روند آن کم می‌کنند. بخش‌های کمدی هم اغلب خنده‌دار از آب درآمده‌اند به‌ویژه حضور یک مار زردرنگ مخفی‌کار بامزه که تا آخر تیتراژ هم به هدف خاصی نمی‌رسد.

Abominable

قدرت جذاب اورست به‌عنوان ناجی اصلی فیلم از کسالتی است که می‌توانست گرفتار آن شود

اما مهم‌ترین بخش ماجرا یعنی قدرت جذاب اورست به‌عنوان نجات‌دهنده‌ی اصلی فیلم از کسالتی است که می‌توانست گرفتار آن شود. نیرویی که در آن طراوات زندگی به‌چشم می‌خورد و طبیعت را مثل مادری مهربان فرا می‌خواند (هرچند ممکن است با خشم آن هم همراه شود)، نیرویی که باشکوه‌ترین صحنه‌های این انیمیشن را خلق می‌کند؛ به‌ویژه سکانس موج‌سواری شگفت‌انگیزی که با تکرارش در بالای ابرها، هم قدرت انیمیشن‌سازی استودیو را به رخ می‌کشد و هم خود انیمیشن را از سقوط نجات می‌هد و برخلاف ایده‌ی تکراری داستان مدت بیشتری يادآوری خواهد شد. شاید اگر خشم اورست هم با چالش بزرگ‌تری درهم‌آمیخته می‌شد می‌توانست به موقعیت‌های درگیرکننده‌ای ختم شود و حرف‌های بزرگ‌تری به داستان اضافه کند.

در طول سفر رویایی گروه مثل یک تور آنلاین به دیدار مناظر زیبای رودخانه‌ی یانگ‌تسه، طبیعت و زندگی روستایی اطراف آن، بیابان گبی و بودای بزرگ لشان می‌رویم که تبلیغ توریستی خوبی هم برای چین به‌حساب می‌آید. جذابیت‌های بصری انیمیشن با این تنوع مکانی دیدنی‌تر هم شده و نسبت به آثار یتی‌محور دیگر برتری محسوسی را به‌وجود آورده است. هرچند نکات منفی مثل دامن زدن به اختلاف بر سر مالکیت دریایی منطقه‌ی Nine-Dash Line در دریای جنوب چین نباید در یک انیمیشن که سعی در القای پیام‌های ارزشمندی مثل حفظ طبیعت، دوستی و خانواده دارد با نگاهی تفرقه‌انگیز و سلطه‌جویانه مخلوط می‌شد.

Abominable

ایده‌ی تکراری فیلم درنهایت نه به وجه تمایز بزرگ و موقعیت ساختارشکنی گره می‌خورد و نه مفاهیم پرصلابتی برای درگیر کردن طولانی‌تر ذهن مخاطب در پیکره‌اش قرار می‌دهد. هرچند با وجود بخش‌های تماشایی و سیر متعادلش رضایت نسبی از تماشای انیمیشن را به‌همراه اعضای کم‌سن خانواده حاصل می‌کند. اما بیش‌از هر چیز به نظر می‌رسد که بودای الهام‌بخش استودیوی دریم‌ورکس از دوران عظمت خود فاصله گرفته و هم‌چنان در انتظار نوایی روح‌بخش نشسته است. دریم‌ورکس با این اثر نه برای رسیدن به سطح آثار پرعمق پیکسار قدمی برداشته و نه موفقیت تجاری بزرگی در حد معمول خودش کسب کرده است. توجه به این واقعیت که این استودیوی باسابقه بعد از مگامایند (۲۰۱۰)، خانواده کرود و توربو (۲۰۱۳) دیگر انیمیشنی با فیلم‌نامه‌ی اورجینال نساخته و این‌بار را هم با ایده‌ای تکراری برگشته است، درحالی‌که احتمالا تا دو سال بعد از آن هم با دنباله‌سازی برای ترول‌ها، خانواده‌ی کرود و بچه رئیس سرگرم خواهد بود، نمایانگر روندی ناامیدکننده است که سطح انتظارات از این استودیوی هالیوودی را هم‌چنان در حالت کج دار و مریز نگه می‌دارد.

تانی کال

زومجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *