در این روزها، به هر گوشه سینما که نگاه می‌کنید، یک دنباله می‌بینید. دنباله‌های سینمایی مانند سایه‌ها، همه جا ما را تعقیب می‌کنند، آن‌ها همیشه در گیشه حضور دارند، هر روز معرفی می‌شوند و هر روز در حال ساخته شدن هستند اما آیا این اتفاق خوبی است؟ آیا این حجم وسیع از دنباله سازی و پیش درآمدسازی کمکی به سینما می‌کند؟ ما در این مقاله به بحث دنباله‌ها و شکست خوردگی آن‌ها از نظر تجاری در چند سال اخیر خواهیم پرداخت. 

chris-evans-captain-america-civil-war-image

ساخت دنباله در سینما مسئله جدیدی نیست، همیشه وجود داشته اما در چند سال اخیر شکل تازه‌ای به خود گرفته‌ است. من برای «پسر جهنمی 2» (Hellboy II: The Golden Army) هیجان‌زده شدم، با «مردان ایکس 2» (X2) مات و مبهوت شدم، به«اولتیماتیوم بورن» (The Bourne Ultimatum) آفرین گفتم، «مرد عنکبوتی 2» (Spider-Man 2) را تحسین کردم و سه بار متوالی به تماشای «شوالیه تاریکی» (The Dark Knight) نشستم. همه ما احساسات مشابه‌ای را با دنباله‌های مختلف تجربه کرده‌ایم اما آیا می‌توانیم چنین حس قدرتمندی را نسبت به دنباله‌های سینمایی اخیر داشته باشیم؟ برای این بررسی به سال گذشته میلادی باز می‌گردم، سالی که دنباله‌های بسیاری داشتیم و شاهد شکست بسیاری از آن‌ها بودیم. سالی که مخاطبان با جدیت به استودیوهای هالیوودی اعلام کردند که دیگر از دنباله‌ها استقبال نمی‌کنند، دیگر دنباله‌ نمی‌خواهند، دیگر دنباله‌ها را نمی‌پسندند.

اگر به لیست پرفروش‌ترین فیلم‌های سال گذشته نگاه کنیم، بسیاری از دنباله‌های بزرگ را مشاهده نمی‌کنیم، تنها چند فیلم وجود دارند که نسبت به قسمت قبلی موفق‌تر بوده‌اند و آن هم دلایل بخصوصی داشته است. فیلم «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) فروش بی‌نظیری را تجربه کرد و فیلم «بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت» (Batman v Superman: Dawn of Justice) ضمن اینکه مسیرش را به سختی طی کرد، همچنان نسبتا عملکرد موفقی داشت. هر دوی این‌ فیلم‌ها، فروش خود را مدیون وجود فاکتورهای جذابی بودند که استودیو به آن‌ها اضافه کرده بود (جلوتر به آن‌ها خواهیم پرداخت).

اما جز این چند موارد معدود، وضعیت باقی دنباله‌های سینمایی چندان خوب پیش نرفت. در واقع تنها دنباله‌ای که در بازار جهانی توانست از قسمت اصلی‌اش بیشتر بفروشد، فیلم «لندن سقوط کرده است» (London Has Fallen) به کارگردانی «بابک نجفی» بود که 205 میلیون دلار فروخت. لندن سقوط کرده است، بیشتر فروش‌اش را از بازار بین المللی بدست آورد و بازار آمریکا را از دست داد، اتفاقی که در گذشته فاجعه به حساب می‌آمد اما اکنون عادی است و به بخشی از روند کاری استودیوهای هالیوودی تبدیل شده است.

Tolentino-InfernoaMovieEvenTomHanksCouldntSave-1200

بازار آمریکا در چند سال اخیر دیگر اولویت اصلی استودیوهای هالیوودی نیست، استودیوها می‌دانستند که دنباله‌های سینمایی دیگر در این بازار نمی‌فروشند اما هنوز به بازار بین المللی اعتماد داشتند. دنباله‌ها، پیش درآمد‌ها، نسخه‌های فرعی (اسپین آف‌) ساخته می‌شدند تا بواسطه بازار بین المللی پولی به جیب استودیوها واریز کنند. بهشت برای این استودیوها دیگر آمریکا بود، باقی جهان و خصوصا کشور چین بود. اما سال گذشته ثابت کرد که حتی این بازار هم دیگر نمی‌تواند برای دنباله‌ها امن باشد. «پاندای کونگ فوکار 3» (Kung Fu Panda 3) نزدیک به 150 میلیون دلار کمتر از قسمت قبلی فروخت. «لاک پشت‌های نینجا: خارج از سایه‌ها» (Teenage Mutant Ninja Turtles: Out of the Shadows) نزدیک به 250 میلیون دلار کمتر از قسمت سال 2014 فروخت، «دایورجنت: هم‌پیمان» (The Divergent Series: Allegiant) یک فاجعه برجای گذاشت و 120 میلیون دلار کمتر از قسمت قبلی فروخت تا پرونده این سری را ببندد. «شکارچی: جنگ زمستان» (; The Huntsman: Winter’s War) نزدیک به 230 میلیون دلار کمتر از قسمت قبلی بدست آورد. حتی نیاز نیست از فیلم «آلیس آن سوی آینه» (Alice Through the Looking Glass) صحبت کنیم، این فیلم 700 میلیون دلار از قسمت قبلی کمتر فروخت! «دنیای زیرین: جنگ‌های خون» (Underworld: Blood Wars) نزدیک به 60 میلیون دلار کمتر از قسمت قبلی بدست آورد و «دوزخ» (Inferno) در مقابل فروش 485 میلیون دلاری قسمت قبلی، تنها 220 میلیون دلار کسب کرد. این لیست تمامی ندارد و فقط یک مسئله را ثابت می‌کند: مرگ تدریجی سیکوئل‌ها.

th

اما چرا این دنباله‌های سینمایی نمی‌فروشند؟ مگر مخاطبان عاشق ملاقات دوباره با شخصیت‌های موردعلاقه‌شان نیستند؟ چه چیزی باعث شده که این فیلم‌ها دیگر در گیشه درخشان نباشند؟ پاسخ من تنها سه کلمه است: «نابودی اهمیت رویداد». ما در فیلم‌های بلاک باستری همیشه در جستجوی یک رویداد هستیم، یک حادثه خاص و متفاوت، یک اتفاق جالب و تازه اما به سال گذشته نگاه کنید، ما شاهد چه چیزی بودیم؟ هزاران رویداد! همه دنباله‌ها قصد روایت یک رویداد مهم را داشتند و وقتی همه رویدادها مهم هستند، آیا دیگر خاص هستند یا اصلا اهمیتی دارند؟ علاوه بر این، چه چیز یک دنباله می‌تواند مهم باشد وقتی می‌دانیم که این داستان ادامه خواهد داشت، وقتی می‌دانیم که پایانی برای داستان ترسیم نشده است، وقتی که مطمئن هستیم این رویداد، تنها پیش درآمدی است برای یک رویداد دیگر در قسمت بعدی.

star_wars_the_force_awakens_return_of_the_jedi

بگذارید مسئله را بازتر کنم، آخرین قسمت «هری پاتر» پرفروش شد زیرا آخرین قسمت بود، رویداد بزرگ این بود که قرار است با هری پاتر و آن دنیای بزرگ خداحافظی کنیم. قسمت سوم «ارباب حلقه‌ها» قرار بود یک حماسه بزرگ را به پایان ببرد. در «جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد» (The Force Awakens: Star Wars) قرار بود شاهد بازگشت شخصیت‌های دوست داشتنی اصلی باشیم، «انتقام جویان» (The Avengers) قرار بود اولین باری باشد که تمامی قهرمانان محبوب «مارول» را در کنار یکدیگر مشاهده می‌کنیم. همه این فیلم‌ها در مورد یک رویداد خاص بودند، رویدادی که آن‌قدر جذاب است که باید مشاهده‌اش کرد، یک «باید» خاصی نسبت به آن وجود دارد، یک چیز معمولی نیست. اما در سال 2016، همه دنباله‌های سینمایی فریاد می‌زدند که «خاص» هستند و این یعنی تغییر معنای «خاص»: وقتی همه منحصر بفرد هستند، دیگر هیچ‌کس منحصر بفرد نیست. دانش آموز برتر کلاسی که همه در آن نمره 20 گرفته‌اند، کدام است؟

در نتیجه اولین قسمت می‌فروشد اما قسمت‌های بعدی کار سختی پیش‌ رو خواهند داشت (نه فقط به خاطر اینکه باید رویداد متفاوت‌تری را روایت کنند، بلکه باید با ده دنباله دیگر که آن‌ها نیز هدف مشابه‌ای دارند، رقابت کنند!). «نیرو برمی‌خیزد» 2 میلیارد دلار در جهان فروخت و فیلم «روگ وان» (Rogue One) تنها نصف آن را کسب کرد، چه اتفاقی افتاد، بخشی از طرفداران جنگ ستارگان ناپدید شدند؟

کسی که گرسنه‌ است را با هرچیزی می‌توان سیر کرد اما وقتی هر روز غذاهای خوب می‌خورید، دیگر با هرچیزی راضی نیستید. به دنباله‌های سینمایی اخیر نگاه کنید، همه به ظاهر عظیم، همه به ظاهر حماسی و همه به ظاهر شگفت انگیز، خسته کننده نیست؟ به همین دلیل است که در این میان، فیلم‌های کوچک‌تر مستقل، خاص‌تر به نظر می‌رسند. در میان این دنباله‌های بزرگ و پرخرج، یک فیلم کوچک ابرقهرمانی همچون «ددپول» (Deadpool) از راه می‌رسد و همه را کنار می‌زند. یک نسخه فرعی از مجموعه مردان ایکس، یک نسخه اصلی را – «مردان ایکس: آپوکالیپس» (X-Men: Apocalypse) –  با تمامی ابرقهرمانان، خرج‌ها و زرق و برق‌هایش کنار می‌زند و مچاله می‌کند!

deadpool-2-featured-image

وقتی که مجبورید در این منجلاب تکرار و تشابه دست و پا بزنید، باید چیزی داشته باشید که شما را نجات می‌دهد. به همین دلیل است که بتمن بزرگ به کمک سوپرمن می‌آید، سر و کله اعضای انتقام جویان در فیلم کاپیتان آمریکا پیدا می‌شود. بازیگران قدیمی فیلم‌ها، در فیلم‌های جدید حضور افتخاری دارند، شاهد سکانس‌های اکشن غیرمتعارف‌تر هستیم و… این فیلم‌ها بزرگ‌تر می‌شوند و بزرگ‌تر می‌شوند و بزرگ‌تر می‌شوند اما تا چه زمانی؟ چه قدر می‌توانیم شاهد بزرگ‌تر شدن این فیلم‌ها باشیم؟ امروز بتمن را به سوپرمن اضافه می‌کنی، فردا لیگ عدالت را می‌آوری، پس فردا چه؟ امروز تمام انتقام جویان را وارد کاپیتان آمریکا می‌کنی، فردا جنگ بی‌نهایت را می‌سازی، بعد از آن چه؟

در حالی که بعضی از دنباله‌ها هر روز وسیع‌تر می‌شوند و با اضافه کردن فاکتورهای مخاطب‌جذب‌کن از مهلکه جان سالم به در می‌برند، دنباله‌های دیگر شوخی به نظر می‌رسند. در این دنباله‌ها شاهد دنیاهای یکسان، فضاهای یکسان، شخصیت‌ منفی‌های یکسان، داستان یکسان، وضعیت آخرالزمانی یکسان و… هستیم. ژانر بلاک باستری که یک زمانی ما را هیپنوتیزم می‌کرد حالا چنان معمولی و خسته کننده به نظر می‌رسد که به جای میخکوب شدن، فیلم‌ها را جلو می‌زنیم یا حتی حاضر نمی‌شویم آن‌ها را در آرشیو شخصی خود حفظ کنیم (اگر در بهترین حالت ارزش قائل شوید و دانلودش کنید!). تراژیک جلوه می‌کند، این‌گونه نیست؟

اما دلایل دیگری هم وجود دارد، یکی دیگر از دلایلی که باید در این مقاله به آن اشاره کنم و کاملا با آن آشنا هستید، «احمق فرض کردن مخاطبان» است. استودیوهای هالیوودی هر روز در جستجوی چیزی هستند که بتوانند از آن فیلم بسازند و به مخاطب تحمیل کنند. آن‌ها می‌خواهند مخاطب را مجبور کنند که به تماشای دوباره قهرمان قبلی بنشیند، فقط به این دلیل که فیلم قبلی پرفروش بوده است. گاهی این چیزی نیست که مخاطب می‌خواهد اما قطعا چیزی است که استودیو می‌خواهد.

در ادامه بهتر است نگاهی هم به فروش دنباله‌های سینمایی در سال 2017 داشته باشیم. فیلم «سه ایکس: بازگشت زاندر کیج» موفق شد پس از شکست قسمت قبلی، فروش 346 میلیون دلاری داشته باشد. حنای این فیلم البته در بازار آمریکا حنای چندانی نداشت و تنها 45 میلیون دلار فروخت. چیزی که باعث فروش خوب این فیلم شد، بازگشت «وین دیزل» (Vin Diesel) به مجموعه بود، این بازگشت آن قدر برای فروش این فیلم حیاتی بود که حتی عنوان اثر را هم «بازگشت زاندر کیج» گذاشتند!

resident-evil-the-final-chapter-reviews-227994

فیلم «رزیدنت ایول: فصل نهایی» (Resident Evil: The Final Chapter) به فروش 312 میلیون دلاری دست یافت که 70 میلیون دلار بیشتر از فروش قسمت قبلی است. برگ برنده این فیلم، «آخرین قسمت» بودن‌اش بود که به آن کمک کرد فروش خوبی داشته باشد. فیلم «لوگان» (Logan) که درجه سنی بزرگسالانه (R) داشت و از نظر تئوری باید کمتر از قسمت‌های قبلی می‌فروخت، تقریبا دو قسمت قبلی را بلعید! قسمت اول با بودجه 150 میلیون دلار، 373 میلیون دلار فروخته و قسمت دوم با بودجه 120 میلیون دلاری، 414 میلیون دلار فروخته بود. فیلم لوگان با بودجه 97 میلیون دلاری، 604 میلیون دلار فروخت. رویداد مهم این فیلم، خداحافظی «هیو جکمن» (Hugh Jackman) و «ولورین» (Wolverine) بود که باعث شد مخاطبان این فیلم را به هیچ عنوان از دست ندهند.

در مقابل، فیلم «پنجاه طیف تاریک‌‌تر» (Fifty Shades Darker) را داریم که که نزدیک به 200 میلیون دلار کمتر از قسمت اول فروخت. قسمت اول شاید کنجکاوی مخاطبان را برانگیخت اما آن‌ها گول قسمت دوم را نخوردند و در بهترین حالت، شاید این فیلم را در سایت‌های تماشای آنلاین فیلم و سریال مشاهده کنند. فیلم «حلقه‌ها» (Rings) نزدیک به 80 میلیون دلار کمتر از قسمت دوم و 166 میلیون دلار کمتر از قسمت اول فروخت. سازندگان مطمئن بودند که این فیلم چیز زیادی برای عرضه ندارد و آن را با بودجه کوچک 25 میلیون دلاری ساختند. و در انتها انیمیشن «اسمورف‌ها: دهکده گمشده» (Smurfs: The Lost Village) که در واقع دنباله نیست بلکه بازسازی مجموعه به حساب می‌آید، حتی با اینکه «انیمیشن» بود و از برند پرطرفدار اسمورف‌ها استفاده می‌کرد اما تنها 136 میلیون دلار فروخت.

اما بحث دنباله‌های سینمایی به همین جا ختم نمی‌شود و موارد دیگری هم وجود دارد که موجب شکست بعضی از این آثار شده است که در بخش دوم و پایانی از آن‌ها سخن خواهیم گفت. لازم به ذکر است که این مقاله بیشتر در باب بحث تجاری آثار بود و در قسمت دوم در مورد محتوای فیلم‌ها صحبت خواهم کرد.

نظر شما در مورد بحث دنباله‌ها چیست؟ آیا همه چیز خوب پیش می‌رود یا شما نیز همانند من از این آثار خسته و ناامید شده‌اید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *