نقد مستند Collective

وقتی کریستی پویو، کارگردان سرشناس رومانی، در سال ۲۰۰۵ برای ساخت یک کمدی سیاه به نام The Death of Mr. Lazarescu «مرگ آقای لازارسکو»، دوربینش را به دورن چند بیمارستان رومانی برد، با نگاهی ظریف و واقع گرایانه، حجت را بر همگان تمام کرد که دقیقا چه اتفاقی برای یک بیمار از لحظه‌ای که اورژانس خبر می‌کند تا زمانی که به بیمارستان برده می‌شود، می‌افتد. به همین دلیل آلکساندر نانائو سازنده مستند Collective، جز چند پلان آرشیوی تاثیر گذار، چندان به داخل بیمارستان‌ها سرک نمی‌کشد. چرا که شرح وضعیت آنان مدت‌هاست که روشن است. تلخی ماجرا آنجاست که کریستی پویو، دقیقا ۱۰ سال قبل از فاجعه آتش سوزی در یک کلاب شبانه به نام کالکتیو (که در سال ۲۰۱۵ رخ داد)، فیلم مرگ آقای لازارسکو را ساخته بود. وضعیت اسفباری که واضحا نشان می‌داد، سیستم‌ درمان رومانی آنچنان ناکارآمد است که مگر مریض از سر خوش شانسی جان سالم از آن به در ببرد. دیگر تصور کنید چه برسد به آنکه تعداد زیادی از مجروجان سوانح سوختگی به این سیستم پناه بیاورند.

حاصلش آنقدر روشن است که کریستی پویو از همان نامگذاری فیلمش، مرگ آقای لازارسکو را قطعی می‌داند و تنها دعوتمان می‌کند که ببینیم او چگونه می‌میرد. حال وقتی آلکساندر نانائو حدودا ۱۴ سال بعد از فیلم پویو، یعنی در سال ۲۰۱۹، دوباره می‌خواهد به سراغ نقد سیستم درمان برود، آن هم بعد از فجایع دیگری که از ناکار آمدی سیستم درمان دیده است، یقینا برای تاثیر گذاری‌ بیشترِ اثرش، باید بسیار بی‌پرده‌تر و ریشه‌ای‌تر به سراغ آسیب شناسی این سیستم برود. همین گونه هم می‌شود. او پشت صحنه سیستم درمان و بیمارستان‌ها را هدف می‌گیرد.

وزیر ولاد کلافه از سیستم درمان در فیلم Collective

مهمترین امتیازی که مستند Collective‌ برایم دارد این است که اساسا مسئله‌اش را می‌توان به هر موضوع مشابه دیگر و هر کشوری تعمیم داد

مهمترین امتیازی که مستند Collective‌ برایم دارد این است که اساسا مسئله‌اش را می‌توان به هر موضوع مشابه دیگر و در هر کشوری تعمیم داد. این فساد سیستماتیک که به عنوان نمونه در سیستم درمان رومانی، در طی سال‌ها ریشه دوانده است و هر روز هم عمیق‌تر می‌شود، مشت نمونه خروار هر گونه شکل گیری فساد در سیستم‌ها و کشور‌های دیگر است. تکان دهنده بودن مستند Collective، فراتر از آنکه به واسطه واقعی بودن ماجرایش باشد، بیشتر به دلیل صحبت کردن از مسئله‌ایست که تا به امروز و حتی تا سال‌های بعد هم ممکن است ادامه یابد. فسادی که ذره ذره عمیق شده و به این سادگی‌ها نیست اصلاح نمی‌شود.

آلکساندر نانائو در مستند Collective، به دلایل آتش سوزی در آن کلابِ شبانه کاری ندارد. او تمرکزش را بر ۳۷ نفر از مجروحان و بازماندگان آن حادثه می‌گذارد که در پناهگاه به ظاهر امن بیمارستان جانشان را از دست داده‌اند. در واقع یعنی جدای از بخش زیادی از افراد که در یک سانحه آتش سوزی مرده‌اند، اگر هم کسی بخت با او یار بوده و توانسته از آن محل بگریزد، بیمارستان‌ها آماده کشتن او بوده‌اند. طبعا با رصد کردن فاجعه‌ای که در بیمارستان‌ها رخ داده و آسیب شناسی دلایل آن، پروسه ایمن نبودن ساختمان کلاب در برابر آتش سوزی هم داستانی مشابه در پشت پرده‌اش خواهد داشت.

در ادامه جزییات مستند Collective فاش می‌شود

تولونتان خبرنگار ورزشی در حال افشاگری در مستند Collective

نانائو می‌خواهد تک تک ما مخاطبان را برای همراهی بیشتر، در جایگاه دو شخصیت مهم که می‌توانند در رصد کردن این موضوع موثر باشند، قرار دهد. هم در جایگاه یک روزنامه نگار و هم در مقیاسی کلان‌تر در جایگاه وزیر بهداشت

نانائو می‌خواهد تک تک ما مخاطبان را از دریچه آدم‌های دغدغه مند و حتی مسئولینی که می‌توانند در رصد کردن این موضوع موثر باشند، همراه کند. هم با یک روزنامه نگار برای افشا گری و اعتراض مدنی همراه می‌شویم و هم در مقیاسی کلان‌تر، در ادامه خودمان را جای یک وزیر می‌گذاریم که ببینیم چگونه می‌توان با این فساد مبارزه کرد. ابتدا با روزنامه نگار ورزشی یعنی تولونتان شروع می‌کنیم.

فردی که اولین بار پرده از رقیق و ناکار آمد بودن مواد ضد عفونی کننده در بیمارستان‌ها برمی‌دارد که موجب عفونت و مرگ بازماندگان آن سانحه شده است. تولونتان به خوبی می‌داند که چنین جنایتی حاصل یک شب نیست و ریشه‌ای چند ساله دارد. با پیگیری‌هایش هم متوجه می‌شود که در طی ۹ سال گذشته، یک پزشک مرتبا به سرویس اطلاعاتی درباره رقیق بودن این ضد عفونی کننده‌ها هشدار داده است. حال تولونتان از سلاح رسانه‌اش استفاده کرده و این گزارش را در روزنامه‌اش چاپ می‌کند.

در اینجا با وجه مثبت و نجات دهنده رسانه روبرو هستیم. ابزاری که می‌تواند مهم‌ترین بُعد روشنگری یعنی آگاه سازی مردم را ایجاد کند و همچنین وسیله‌ای ارزشمند برای محاکمه دستگاه‌های دولتی باشد. چنان که تولونتان در یک مصاحبه می‌گوید :«هرجا که روزنامه نگاران سکوت کنند و سر تعظیم در برابر دولتمردان فرود آورند، در واقع مجوز هرگونه ظلم به مردم را به دولتمردان داده‌اند». اما وجه ترسناک و تلخ ماجرا آن است که این رسانه و آگاه سازی، تا چه حد قدرتمند است تا یک فساد چندین ساله را ریشه کن کند؟ ریشه یابی و آسیب شناسی عمیق در چنین شرایطی پیش می‌آید. وقتی که با انتخاب و چیدمان دقیق حوادث از سوی کارگردان، در یک روند علت و معلولی قرار می‌گیریم تا خوب رصد کنیم که تا چه اندازه تلاش‌های دو کاراکتر اصلی اثرگذارند. برای فهم تلخی این ماجرا و پشت پرده آن، نانائو یک بازی سیاسی و الگویی آشنا را هم پیش رویمان می‌گذارد. بیایید روند این بازی سیاسی را مرور کنیم.

بعد از افشاگری، وزیر بهداشت سابق که به دروغ اعلام کرده بود، ۹۵ درصد مواد ضد عفونی کننده موثر هستند، استعفا می‌دهد تا به نظر برسد تغییری رخ داده است. هیچ یک از مقامات هم به روی خود نمی‌آورند که چرا چنین دروغ بزرگی گفته شد و اگر افشاگری تولونتان از گزارشات ۹ ساله نبود، آن دروغ احتمالا به قوت خود باقی می‌ماند. از طرف دیگر باید پرسید که چه کسانی و در کجا مسئول رسیدگی رقیق بودن مواد ضد عفونی هستند؟ در واقع باید گفت اگر اعتراضی هم باشد، چه کسانی مسئول دادخواهی آن هستند؟ پاسخ در مستند Collective روشن است. همان پزشکان و روسای بیمارستان که اساسا مسببان این جنایت هستند، در همان بیمارستان‌های آلوده، مامور رسیدگی به آزمایشات بر روی مواد ضدعفونی کننده می‌شوند. سناریوی تکراری: خودِ جنایتکار دست به جنایت می‌زند و خود نیز در مقام قاضی مسئول پیگیری خود می‌شود.

تولونتان و دستیارش به مدارک جدیدی در فیلم Collective‌ رسیده‌اند

با انتخاب و چیدمان دقیق حوادث از سوی کارگردان، در یک روند علت و معلولی قرار می‌گیریم تا خوب رصد کنیم که تا چه اندازه تلاش‌های دو کاراکتر اصلی اثر گذارند

اما با پیگیری تولونتان و فشار مردم، حلقه محاصره بر مسئولین تنگ‌تر می‌شود. به خصوص بر فردی به نام کوندرا که به عنوان صاحب کمپانی هگزا فارما شناخته می‌شود و تقریبا مواد ضدعفونی کننده ۹۰ درصد بیمارستان‌های رومانی را فراهم می‌کند. باز هم چرخه آشنای فساد سیستماتیک، به ما نشان می‌دهد که تنها یک فرد در راس این فساد نیست. کوندرا تنها یک نماینده است و اگر مورد بازجویی قرار بگیرد، یقینا نام‌های دیگری را هم افشا خواهد کرد. بنابراین، الگوی مافیایی در فیلم‌های داستانی، در یک داستان مستند هم شکل می‌گیرد. کوندرا بلافاصله در یک سانحه رانندگی کشته می‌شود. قتل یا خودکشی؟ قطعا مشخص نیست.

آنچه که مشخص است این است که کوندرا دیگر مهره سوخته بود و باید از بین می‌رفت. دیگر مرزی میان اتفاقات سینمایی و اتفاقات واقعی نمی‌بینیم. همه چیز در واقعیت، به یک ژانر مافیایی و ترسناک بدل شده است. حال در ادامه، آلکساندر نانائو حضور تولونتان را کمرنگ کرده و روایت را از طریق منجی بعدی یعنی ولاد، وزیر بهداشت جدید رومانی پیش می‌برد. وزیری که به نانائو اجازه همکاری داده تا در تمام پروسه تحقیقات، دوربین در کنار او باشد.

حال بیایید خودمان را جای وزیر بگذاریم! ولاد، تمام تلاش خود را می‌کند که با رسانه‌ها شفاف سخن بگوید. خودش را به قربانیان نزدیک می‌کند و به آن‌ها می‌گوید که همه‌شان قربانی تصمیم‌های سیاسی شده‌اند. در این میان رفته رفته به یک فساد سیستماتیک پی می‌برد. حلقه‌ای وسیع میان پزشکان، روسای بیمارستان‌ها، ریيس کمپانی مواد‌ ضدعفونی کننده، شهردار و حلقه‌های بالاتر و پنهان حکومتی. از این جا به بعد باید گفت که نانائو آنچنان که باید، در جزییات و روند تلاش ولاد برای مبارزه با این سیستم عمیق نمی‌شود. قدری شتابزدگی در ۳۰ دقیقه انتهایی مستند دیده می‌شود.

گریه یکی از پدران قربانی در مستند Collective

به نوعی نانائو می‌خواهد هرچه زودتر به نتیجه گیری پایانی و تا به امروز درستِ خود برسد. این وزیر به تنهایی نمی‌تواند علیه این فساد قیام کند. نمایش استیصال یک وزیر، نمایش هولناکی برای همه ما مخاطبانیست که تصور می‌کنیم می‌توان کاری کرد. آن هم در مقیاس بالاترین منصب در سیستم درمان یک کشور. از آن طرف وزیر، تنها امیدش مردم هستند که در انتخابات، مجددا به حزب سوسیال دموکرات که این چرخه فساد را می‌چرخاند، رای ندهند. اما شاهد هستیم که هنوز بسیاری از مردم آگاهی لازم برای کمک به ولاد را ندارند. هنوز فریب حرف‌های حق به جانب مسئولان را می‌خورند. حرف‌هایی که نانائو آن‌ها را در فصل تیتراژ ابتدایی، بر روی تصاویری سیاه نقل می‌کند تا بی‌اعتبار بودن آن سخنان را هرچه بیشتر القا کند. این جملات، چیزی جز ماتم بر جا نگذاشتند.

مستند با یادبود مرگ یکی دیگر از قربانیان بیمارستان به پایان می‌رسد. با خودم می‌گویم که فیلمساز، ما را در یک فضای هولناک و بی‌پاسخ تنها گذاشته و اثبات کرده است که هیچ جیز جلو دار یک سیستم فاسد سازمان یافته نیست. اما به این فکر می‌کنم که شاید راه نجات، خودِ این مستند باشد. مستندی که نشان می‌دهد اگر روزنامه نگاری دست به افشا گری بزند، در انتها خود و خانواده‌اش از سوی نیروهایی نامشخص تهدید به مرگ می‌شوند. مستندی که نشان می‌دهد یک وزیر بهداشت خیرخواه نیز به تنهایی نمی‌تواند با یک سیستم مبارزه کند. پس مثل همیشه تنها امیدمان به یک چیز است: آگاهی. افشاگری دقیق و تاثیر گذار این مستند، خود شاید کلید نجاتیست که جامعه بیشتری را آگاه کند. جامعه‌ای که احتمالا قدرت آن را دارند که یک دولت فاسد را دوباره روی کار نیاورند. اما هنوز تعدادشان کم است. بسیار کم. این گونه مستند‌ها باید دست به دست میان همه بچرخد تا جمعیت بیشتری را بیدار کند. ظاهرا امیدی جز این نیست.

تانی کال

زومجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *