زمانی را بیاد دارم که بازی های ادونچر کلاسیک، مخصوصا آن اشاره و کلیک هایشان آنقدر رایج و محبوب و دوست داشتنی بودند که کسی به خودش جرئت نمی داد بگوید بالای چشم این ژانر هم ابرو هست. یک زمانی این سبک چنان تسلطی بر ویدئوگیم داشت که کسی که با ماوس و کلیک کارکترش را جابجا نکرده بود و با کوله پشتی و آیتم های مختلف روزگار نگذرانده بود اصلا میان گیمر ها آدم حساب نمی شد. در آن زمان بازی ها به گرافیکشان نمی نازیدند و بساط زرق و برق های فنی و رقابت های بی فایده ی گرافیکی تا این اندازه گسترده نبود. اما حیف که آن دوران خوب خیلی زود از پیشمان رفت و ما را با یک مشت “کالاف” و “بتل” تنها گذاشت. بازی ها روز به روز نوب پسند تر و عامیانه تر شدند و دیگر نمی توان بسیاری از ویژگی هایی که ما را عاشق این صنعت و محصولاتش کردند را جایی پیدا کرد. در زمانه ای که به قول رضا قرالو: «مردم بازی ادونچر را با دستمال کاغذی بر میدارند که مبادا دست مبارکشان نجس نشود»، دیگر چه انتظاری می شود از سازنده ها داشت؟ دیگر چه کسی می خواهد “مانکی آیلند” بسازد؟

سال ها همین گونه گذشت و ما هم به جای این که درمانی بر درد هایمان پید کنیم فقط زندگی با خاطرات آن دوران را ترجیح دادیم. به حدی در این زندگی غرق شدیم که به محض دیدن هر زباله ای که نام Point and Click را به یدک می کشید فورا ذوق مرگ می شدیم و برایش نقد های فدایت شوم می نوشتیم. حال و روزمان شبیه همان ملوانان دریایی است که پس از گذشت مدت های بسیار در دریا و دور بودن از زن و بچه و خانه و خانواده، دیگر حتی فیل های دریایی ای که روی تخته سنگ ها لم داده بودند را هم به شکل پری های دریایی می دیدند!

Thimbleweed Park یکی از بازی های قدیمی لوکاس آرتز است که کشویتان را باز می کنید و ناگهان آن را پیدا می کنید. بازی ای که از گذشته آمده.

حالا ما زامبی صفتان فیل دریایی باز، مدتی است که با یک پری دریایی واقعی آشنا شده ایم. راستش این یکی دیگر از آن توهم ها نیست و ما هم پس از آن که چندین بار چشمانمان را مالیدیم و چک زدیم توی سر و صورت خودمان، فهمیدیم هذیان نمی بینیم و قصه کاملا واقعی است! آری ملوانان! ما یک پری دریایی واقعی یافتیم! جلوتر بیایید تا با آن آشنایتان کنیم!

این بار رفیقی قدیمی تصمیم گرفته از آبرو و حیثیت از دست رفته ی این ژانر دفاع کند. کسی که پیشتر بار ها با اثارش سر افرازمان کرد. او کسی نیست جز ران گیلبرت (Ron Gilbert) دوست داشتنی. کسی که شاهکار هایی چون Maniac Mansion و Monkey Island را مدیون وجود او هستیم. او پس از مدت ها ریش سفید کردن در این صنعت بی وفا، برای ساختن آخرین اثرش دست به دامن کیک استارتر شده و ملت هم تا چشمشان به پری دریایی و این قصه ها افتاد دو برابر بودجه ی درخواستی را دو دستی تقدیم استاد کرده اند. بسیار هم عالی!

این بار رفیقی قدیمی تصمیم گرفته از آبرو و حیثیت از دست رفته ی این ژانر دفاع کند. کسی که پیشتر بار ها با آثارش سر افرازمان کرد. او کسی نیست جز ران گیلبرت (Ron Gilbert) دوست داشتنی. کسی که شاهکار هایی چون Maniac Mansion و Monkey Island را مدیون وجود او هستیم.

به Thimbleweed Park خوش آمدید

اینجا Thimbleweed Park نام دارد. جایی که یک جسد بی جان رها شده در میان رود خانه ی شهر کمترین مشکل شما است. داستان بازی در واقع پنج شخصیت قابل بازی دارد که هر کدامشان برای خودشان سازی می زنند! پنج شخصیت مختلف که در ظاهر هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند اما نقطه ی اشتراکشان که همین شهر بی صاحب مانده است، آن ها را به یکدیگر وصل کرده. قصه از غروبی سرد و عجیب آغاز می شود. جایی که مردی جوان به خاطر نامه ی مشکوکی که در اتاق هتلش پیدا کرده به بیرون شهر می آید و برای ملاقات با نویسنده ی نامه ی عجیب پای به درون شبکه های فاضلاب می گذارد. البته آن بیچاره هنوز از دریچه وارد نشده، با برخورد چیزی به پشت سرش از ماجرا حذف می شود. و چند روز بعد تبدیل می شود به یک بدن بی جان که زیر پل رها شده و در حال pixelate شدن است!

دلقکی که در تصویر میبینید یکی از بهترین شخصیت هایی است که ویدئو گیم به خودش دیده. به طور میانگین از هر ده کلمه صحبتی که می کند بازی ناچار است یکی را سانسور کند. معمولا زمانی که عصبانی می شود ما تا مدت ها فقط بوق خالی می شنویم. Thimbleweed Park شهری است که دیوانگی را در وجب به وجبش می توان دید. شخصیت های بازی از همان ابتدا جذابیت های خود را رو می کنند و تا پایان نیز هیچگاه این ریتم را به هم نمی زنند.

بازی از همین نقطه آغاز می شود و شخصیت های اصلی را یک به یک ملاقات می کنیم. دو مامور فدرال وظیفه دارند پرونده ی این قتل را دنبال کرده و معمای آن را حل کنند. آن ها به دنبال سر نخ های موجود به شهر می رسند. جایی که به زودی می فهمند هیچ چیز در آن سر جای خودش نیست! شهر Thimbleweed park مکان بسیار عجیبی است. از خیابان های آن گرفته تا مردم، همگی به طرز آزار دهنده ای غیر طبیعی و عجیب و غریب اند. ماموران فدرال ما نیز از همان ابتدا صریحا تنفر خود را از آن ابزار می کنند. با آشنا شدن با کلانتر عجیب شهر و دیدن او که در نقش چند شخصیت ظاهر می شود و به هر کلمه نیز یک پسوند “اِ بو”، “اِرینو” و… (!) اضافه می کند، حساب کار دستتان می آید. اینجا قرار است با یک دارالمجانین درست و حسابی سر و کله بزنید. سپس با دیگر شخصیت های اصلی بازی آشنا خواهید شد. دختر جوانی که رویای گیم دولوپر شدن و کار در یک استودیوی بازی سازی بزرگ را در سر می پروراند، دلقکی که توسط یک جادو گر نفرین شده و دیگر نمی تواند آرایش دلقکی خود را از چهره اش پاک کند و روحی که میان عالم انسان ها و مردگان گیر کرده و توانایی خروج ندارد! آری. این بازی پر است از این دست کارکتر های عجیب و غریب. کارکتر هایی که همگی در عین سادگی بسیار جذاب اند و طراحی به معنای واقعی “خاص” شان باعث شده بودن در کنارشان هر لحظه را بسیار لذت بخش کند. بازی در هر یک از لحظاتش حسی عجیب از طنز را نیز داراست که آن را با اندکی دلهره می آمیزد و فضا را چندین برابر دلنشین تر می کند. در بخش داستانی Thimbleweed Park به خوبی از پس وظایف خود بر آمده و مخاطب را با اشتیاق فراوان پای روایت عالی خود می نشاند.

بازی به هیچ کسی رحم نکرده. هر طور دلش خواسته تاخته و به هر سمت و سویی که توانسته متلک پرانده. از وضعیت کنونی بازی های ویدئویی و سبک ادونچر گرفته تا مسائل مهم بشری، علوم انسانی و سیاست، همگی به بازی گرفته شده اند.

بازی ادونچر *بووووووق* ی!

همانطور که گفتیم بازی سبک اشاره و کلیک را برگزیده و به تمام اصول و قوانین قدیمی آن نیز پایبند بوده. توانایی استفاده از افعال مختلف بر روی آیتم ها و کارکتر ها برای بازیباز مهیا است و او همچنین از مواردی چون کوله پشتی و آیتم های متعدد بهره می برد. سازندگان بازی قصد داشته اند یک عنوان ادونچر همه فن حریف و به شدت Old School تهیه کنند، اما از این موضوع ترسیده اند که مبادا این ویژگی برخی جوجه گیمر های امروزی را آزار دهد و دستشان رو اوخ کند! به همین خاطر تصمیم گرفته اند مودی به نام Casual Mode را نیز در بازی طراحی کنند که در واقع به نوعی حالت آسان تر بازی است. در کژوال مود شما با پازل های بسیار کمتری روبرو خواهید شد و برخی از آیتم ها و ویژگی های بازی را به کلی نخواهید دید. اما در عوض داستان سریع تر پیش می رود و می توانید به سرعت پایان آن را ببینید. در سوی دیگر ما شاهد Hard Mode هستیم که تعداد و تنوع معما های آن بسیار بیشتر از حالت قبلی است و در آن از راهنمایی و Hint و Mint و… هم خبری نیست. این مود برای آن دسته از ادونچر باز های کارکشته طراحی شده که سال ها با بازی های کلاسیک این ژانر زندگی کرده اند و خلاصه خاک ادونچر خورده اند! هارد مود طراحی شده تا ادونچر بازان ریش سفید گردن هایشان را به چپ و راست تکانی دهند و همراه با در آمدن صدای “تلق” بازی را آغاز کنند و بگویند: Let’s Dance!! توصیه می کنم حد اقل برای شروع اگر هم دوست دارید به سراغ کژوال مود بروید، پس از پایان بازی به سراغ هارد مود بیایید. این گونه هم بقیه ی معما های دشوار بازی را خواهید دید و هم پایان های متعددی از بازی را تجربه خواهید کرد.

این تصویر ساختار استفاده از افعال و اشیاء بازی را به خوبی نشان می دهد.

افعالی که در بازی در اختیار شما قرار می گیرند موارد ساده اما کار آمدی هستند. ۹ فعل داخل بازی عبارت اند از: Open و Close، Push و Pull، Pick Up، Look at، Talk to، Give و Use. این افعال را در پایین، گوشه ی سمت چپ صفحه مشاهده خواهید کرد. در سمت راست نیز کوله پشتی شما نمایش داده می شود که آیتم هایی که برداشته اید را به صورت جدول وار نشان می دهد. سیستم تعامل در بازی طوری طراحی شده که با کلیک بر روی یک فعل، آن فعل توسط بازی در نظر گرفته می شود تا شما کلیک بعدی را بر روی چیزی که مد نظر دارید انجام دهید. پس از انجام کلیک دوم در صورتی که عمل مورد نظر منطقی و قابل انجام باشد شخصیت اصلی نیز آن کار را انجام می دهد. برای مثال در صورتی که بر روی فعل Talk to کلیک کرده و سپس بر روی یک شخصیت کلیک کنید کارکتر شما به سراغش رفته و با او صحبت می کند. بدیهی است که اگر با فعل Talk to روی یک تخته سنگ کلیک کنید کارکتر اصلی علاوه بر انجام ندادن کاری خاص، مشتی بد و بیراه هم بارتان می کند.
شما حتی می توانید پای کلیک سوم را نیز به ماجرا وارد کنید. برخی افعال به گونه ای طراحی شده اند که برای اعمال شدن به یک آیتم نیاز دارند. حال ممکن است آیتم مورد نظر نیز به کارکتری خاص نیاز داشته باشد. مثلا برای عکس گرفتن از صحنه ی جرم می توانید ابتدا روی فعل Use کلیک کرده و سپس به سمت آیتم دوربین در کوله پشتی بروید. پس از آن می توانید این مجموعه را روی بدن قربانی پیاده کرده و از او تصویر برداری کنید. این سیستم استفاده از افعال و اشیاء بازی است که الحق و الانصاف نیز کاملا بی نقص است.

معما های بازی پر تعداد و بی رو دربایستی گاهی بسیار سخت اند. در بهترین حالت نیز معمولا چندین بار “گیر کردن” های کلاسیک بازی گریبان گیرتان خواهند شد. گیر کردن هایی که هر جا را می گردید برایش راهی پیدا نمی کنید و دوست دارید برای رهایی از شرش سرتان را بکوبید توی دیوار!

بخش دیگر گیم پلی بازی باز می گردد به معما ها. معما های بازی پر تعداد و بی رو دربایستی گاهی بسیار سخت اند. در بهترین حالت نیز معمولا چندین بار “گیر کردن” های کلاسیک بازی را تجربه خواهید کرد. گیر کردن هایی که هر جا را می گردید برایش راهی پیدا نمی کنید و دوست دارید برای رهایی از شرش سرتان را بکوبید به مانیتور و تلوزیون کوفتی! بازی زیاد در این دست موقعیت ها قرارتان می دهد. مخصوصا اگر در Hard Mode بازی کنید. همه ی این ها باعث می شود تا حس کنید معما های بازی گاه تا حدی ناجوانمردانه هستند. مخصوصا با ساختار باز مراحل بازی و توانایی تان در جست و جوی لوکیشن های مختلفی شهر به صورت همزمان برخی از این معما ها کاملا غیر قال حل می شوند. بازی یک نقشه را در اختیار شما می گذارد و با کلیک بر روی لوکیشن های مختلف آن می توانید بلافاصله در آنجا حاضر شوید. همین ساختار باعث شده برخی معما ها بسیار شلخته و در هم بر هم باشند. شما ممکن است بتوانید برای حل یک معما کلیه ی طبقات یک هتل را بگردید اما ممکن نیست بتوانید کل لوکیشن های شهر را بگردید! همین موضوع تا حدی کار را دشوار می کند. اما در سایر موارد معما های بازی نیز راضیت شما را جلب خواهند کرد. برخی از آن ها به حدی جالب و عالی از آب در آمده اند که پس از حل کردنشان درست همان حسی به شما دست می دهد که سال ها پیش فراموشش کرده اید. حس بازی کردن یک ادونچر ناب. حس بودن با پری دریایی!

سازنده های بازی پیکسل های بزرگ را دوست دارند. پیکسل های خیلی بزرگ. پیکسل هایی که برای خودشان Zip Code هم دارند. همان هایی که یک خانواده ی شش نفره درونش جا می شوند و باز هم درونشان جای اضافی هست. سازنده ها گفته اند که سبک پیکسل آرت گرافیک بازی برای قدیمی تر نشان دادن بازی است. برای این است که حس کنید یک عنوان اشاره و کلیک قدیمی را کشف کرده اید که پیش از این آن را انجام نداده بودید و لبخندی از جنس نوستالژی بر چهره تان نقش ببندد.

پیکسل های شش نفره!

سازندگان بازی برای بازیشان سبک پیکسل ارت را برگزیده اند. سبکی که کاملا برای یک ادونچر کلاسیک مناسب است و ما را یاد همان دوران با شکوه می اندازد. به گفته ی خد سازندگان آن ها پیکسل های بزرگ را دوست دارند. پیکسل هایی آنقدر بزرگ که خانواده ای شش نفره نیز در آن جای بگیرند و تازه جای اضافه برای “عمو پیت” هم داشته باشند! گرافیک بازی و طراحی و رنگ پردازی آن به خوبی با محیطش هماهنگ است و کاملا بازی را برای ایجاد شرایطی که می خواهد یاری می دهد. اما یک مشکل کوچک در این میان وجود دارد. بازی برخی از آیتم هایش را بسیار کوچک تر از آنچه باید طراحی کرده و به لطف پیکسل هایی که کمتر از حبه ی قند نیستند بسیار سخت می توان تشخیصشان داد. دقت به آیتم های ریز در بازی به امری آزار دهنده تبدیل می شود و بد تر از همه این که تعداد آن ها نیز در بازی کم نیست. بهتر بود برای رفاه حال بازیبازان هم که شده یا پیکسل های بازی اندکی ریز تر در نظر گرفته می شد و یا این که آیتم های مهم مورد نظر اندکی بزرگتر بودند و بیشتر خودنمایی می کردند تا چشم هایمان بهمان بد و بیراه نگویند.

در بخش موسیقی نیز با یک اثر نوآر تمام عیار طرفیم! موسیقی بازی تاثیری عالی در ایجاد اتمسفر ناب آن دارد و بدون آن شاید بازی جذابیتی که اکنون دارد را نمی داشت. موسیقی در مواقع دلهره آور بازی به خوبی اضطراب را القا می کند و در سایر مواقع نیز ریتمی آرام ولی “توی دل خالی کن” دارد.
باید به صدا گذاری و گویندگی عالی بازی نیز اشاره ای کنیم که از بهترین بخش های بازی بوده و در شخصیت پردازی عالی اش نقشی موثر دارد. تمامی گویندگان به عالی ترین و بامزه ترین شیوه ی ممکن نقش آفرینی کرده اند و نتیجه نیز شخصیت هایی باور پذیر و عالی است که در کنار هم ماجراجویی در Thimbleweed Park را به سفری فراموش نشدنی تبدیل می کنند.

تمامی گویندگان به عالی ترین و بامزه ترین شیوه ی ممکن نقش آفرینی کرده اند و نتیجه نیز شخصیت هایی باور پذیر و عالی است که در کنار هم ماجراجویی در Thimbleweed Park را به سفری فراموش نشدنی تبدیل می کنند.

بازگشت ادونچـ”اِرینو”!

Thimbleweed Park تجربه ای است فراموش نشدنی که بار دیگر خاطرات شیرین ادونچر های کلاسیک را برایتان زنده می کند. بازی کردن آن برای دوست داران این سبک از واجبات است و حتی برای کسانی که علاقه ی چندانی به این نوع بازی ها ندارند و نداشته اند نیز به شدت توصیه می شود. Thimbleweed Park از بهترین عناوین ماجرایی سال است و چه بسا جزو بهترین آثار مستقل نیز طبقه بندی شود.

گیمفا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *