فرجامی که The Last Of Us داشت، نگرانی‌هایی را درباره قسمت دوم بین طرفداران ایجاد کرد. در این مطلب بازومجی همراه باشید تا بررسی کنیم، که چرا باید به The Last Of Us Part II امیدوار بود.

وقتی بازی The Last Of Us در سال ۲۰۱۳ عرضه شد، فهرست‌های بهترین بازی سال نگاه کوته‌بینانه‌ای به این بازی داشتند. درست است که بازی در بسیاری از فهرست‌های آن سال به عنوان بازی سال انتخاب شد، اما تاثیری که این بازی داشت بیشتر از تمجیدهایی بود که از آن شد. استراتژیک، مبارزات مبتنی بر بقا، شخصیت‌های باورپذیر و یک حالت Multiplayer منحصر به فرد درمجموع باعث ستایش اولیه از بازی شد، اما نحوه پایان فراموش نشدنی این بازی، از آن زمان بحث‌ها را درباره خودش داغ نگه داشت. به خاطر آن پایان قوی، خیلی از سایت‌ها و منتقدان پیشنهاد کردند که اصلا بهتر است دنباله‌ای برای The Last of Us ساخته نشود. ناتی‌داگ اما درنهایت پس از گمانه‌زنی‌های مختلف، در رویداد PlayStation Experience سال ۲۰۱۶ بازی The Last Of Us Part II را به شکل رسمی معرفی کرد. این نمایش با بازخوردهای تحسین‌برانگیز و از طرفی تردیدآمیز مواجه شد و در زومجی نیزتئوری‌های مربوط به این نمایش را مطالعه کردید. اما درباره تحسین‌ها و تردیدها، به نظر هر دو طرف در یک مورد استدلال مشترکی دارند و آن هم نحوه پایان بازی اول بود که نگرانی‌هایی را درباره قسمت دوم ایجاد می‌کند. صرف نظر از این موضوع اما باید به The Last of Us Part II اعتماد داشته باشیم چون ناتی‌داگ، درباره اینکه چطور و چه زمانی یک داستان را تعریف کند و اینکه به چه شکلی رقم بخورد تبحر خاصی در کارنامه‌اش داشته است.

در همان زمان، خود ناتی‌داگ ساخت دنباله برای بازی را در برنامه‌هایش باز گذاشته بود. آن‌ها ساخت دنباله را ابتدا محتمل می‌دانستند و در فوریه ۲۰۱۴ نیز اشاره کردند که در مراحلی حتی «تقریبا منصرف شده بودند». اما به هر شکلی که بود استودیو پروژه را جلو برد؛ آن هم به صورت جدی و طوری که داستان آن «واقعا خاص باشد.»

The Last of Us Part II

نیل دراکمن، کارگردان بازی در PSX پنل The Last of Us Part II گفته بود:

فکر خیلی زیادی درباره این شده و می‌دانم که بسیاری از طرفداران، احساسی همراه با بیم و هراس درباره آینده شخصیت‌ها دارند؛ اینکه پایان بازی قبل را مرور می‌کنند و نگران هرچه که نباید اسپویل شود باشند. اما می‌خواهم بدانند که ما هم، همه این نگرانی‌ها را داشته‌ایم. هیچ کسی این شخصیت‌ها را به اندازه خود ما دوست ندارد و ما اگر فکر نمی‌کردیم ساخت دنباله برای بازی فکر درستی است، هیچ وقت این کار را انجام نمی‌دادیم.

حال نگرانی‌ها به کنار، ساخته شدن بازی اول هم از اشیاق مشابهی سود می‌برد و ناتی‌داگ، ساخت چنین بازی را «فکر درستی» می‌دید. بعد از پایان ساخت بازی Uncharted 2: Among Thieves، ناتی‌داگ در فکر زنده کردن عنوان Jak and Daxter بود؛ اما در ادامه از اجرای پروژه منصرف شدند چون از همان ابتدا داشت به سمتی می‌رفت که «برای همه زیان بود». کنسل کردن یک نسخه دیگر تنها به این خاطر که لزوم ساخت «بازی کاملا جدید و از قبل آزموده نشده» حس می‌شد، وزن خاصی را به قسمت دوم صحبت‌های دراکمن درباره The Last of Us Part II می‌دهد؛ ناتی‌داگ آنچه را که می‌خواهد می‌سازد نه آنچه که به خاطر آن تحت فشار قرار گرفته باشند. بله Part II منعکس‌کننده سرنوشت شخصیت‌های قسمت اول است؛ اما از روی اشتیاق و خواست ناتی‌داگ ساخته شده و نه به خاطر تعهدی که داشته‌اند.

بازی Uncharted 4: A Thief’s End نشان داد که برخلاف آنچه پیش‌بینی می‌شد، ناتی‌داگ می‌تواند یک بار دیگر داستان را به خوبی «برگرداند». در Uncharted 3: Drake’s Deception، نیتن دریک خیلی واضح و درحالی که زندگی به عنوان یک دزد را کنار گذاشته بود، حلقه ازدواجش را جایگزین حلقه سر فرانسیس دریک کرده و در ادامه راه افق را در پیش گرفته بود. حال درباره پایان خود آنچارتد ۴ این خیلی خلاقانه‌تر و قطعی‌تر نیز بود. به هر حال آنچارتد ۳ خیلی شسته و رفته می‌توانست پایان‌بخش مجموعه آنچارتد باشد، اما ناتی‌داگ چنان متبحرانه داستان را برگرداند که ما در آنچارتد ۴ با داستانی بسیار دوست‌داشتنی و احساسی‌تر مواجه شدیم. اگر به تکرار تاریخ اعتقاد داشته باشیم، ناتی‌داگ اینک فرصتی دارد که همین کار را با The Last of Us هم انجام دهد.

The Last of Us Part II

فقدان «یک تعریف» در نحوه پایان بازی، شاید دلیل اصلی باشد که بسیاری از طرفداران را درباره دنباله The Last of Us نگران کرده است. به هر شکل ناتی‌داگ اما برای این دنباله شانس‌های زیادی دارد که می‌تواند آن را تکمیل یا کلاً از آن‌ها عبور کند. باید قبول کرد که بعد از آن پایان، چینش درست برای دنباله نیاز به زیرکی خاصی دارد، که ناتی‌داگ ممکن است برای پرش از این موضوع پنج سال در تریلر پیش‌نمایش جلو رفته باشد. رد کردن این چند سال شاید راه خوبی باشد که از ماجراجویی قبلی جوئل و الی فاصله بگیریم؛ این فرصتی به آن‌ها می‌دهد که از آن دوره گذر کنند و آن قداست فرجام بازی اول هم دست نخورده بماند. فایل‌های صوتی و ژورنال‌ها هم می‌تواند اشاره به ارتباط این دو در قبل از The Last of Us باشد. در هرحال اما در این زمان، همه چیز همچنان مبهم و در غبار بلاتکلیفی‌ها است.

داستان شخصیت «Ish» در بازی اول نمونه جالب توجهی است چرا که ما بدون اینکه صریحا بدانیم چه اتفاقی افتاده است تصویر خوبی را در ذهن ترسیم می‌کنیم. Ish شخصیت مرموزی بود که در یادداشت‌ها، محیط و داستان به چشم می‌خورد و تئوری‌های زیادی را بین طرفداران درباره‌ی سرنوشتی که داشته ایجاد کرد. دراکمن حتی به این موضوع اشاره کرد که برخلاف درخواست مکرر طرفداران قصد ساخت DLC برای آن شخصیت مرموز را ندارند. بی‌میلی ناتی‌داگ برای فاش‌سازی بیش از حد درباره شخصیت Ish باعث می‌شود، اطمینان داشته باشیم آن‌ها تغییرات زیادی در نسبت به صحنه‌ی آخر بازی اول در نسخه‌ی دوم ایجاد نمی‌کنند.

همین حالا هم تئوری‌های بسیار زیادی درباره تریلر پیش‌نمایشی که از قسمت دوم نمایش داده شد ایجاد شده؛ که بدون نیاز به وارد کردن بحث داستان بازی اول می‌تواند خودش تا مدت‌ها محل بحث باشد. تئوری‌های طرفداران پیرامون اینکه جوئل به شکل فیزیکی آنجا هست یا نه، خالکوبی الی چه معنی دارد و اینکه لباسش چرا اینقدر شبیه «رایلی» در بسته الحاقی Left Behind و کمیک‌های American Dreams است. همچنین می‌توان آن چنگال‌های بزرگ را نیز نشانه این دانست که بازی مستقل از فرجام بازی اول دنبال می‌شود و نسبت به بنیادهای بازی اول پیشرفته‌تر شده‌اند. جهان عمیق و جذاب شخصیت‌های بازی هنوز می‌توانند تکامل پیدا کنند که به نظر، دلیل و نیروی محرکه‌ای بوده که ناتی داگ بخواهد داستان را برگرداند. اگر تئوری مستقل بودن را جدی بگیریم، Part II می‌تواند زمینه و پایه‌های خودش را داشته باشد، در آن عمیق شود بدون این‌که نیاز باشد آن وقایع را توضیح دهد یا به فرجام بازی قبل دست بزند.

صرف نظر از همه تئوری‌ها، باید به ناتی‌داگ اعتماد داشت؛ آن‌ها بیش از دو دهه کارنامه درخشان را یدک می‌کشند و نباید حالا که به The Last of Us Part II رسیده‌ایم از آن چشم‌پوشی کرد.

Zoomg

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *