از آنجا که در اکثر نقد و بررسی‌ها به بازگویی داستان و تکرار مکررات بسنده می‌شود و همچنین که در تاریخ به اندازه کافی در مورد «شورش شیمابارا» که مضمون فیلم سکوت می‌باشد نگاشته شده؛ بازگویی دوباره آن خارج از حوصله این یادداشت است، تصمیم بر این شد که نگاهی عمیق‌تر و عاقلانه‌تر به بررسی پیام و محتوای این اثر بپردازیم. در ادامه با یادداشتی فلسفی بر فیلم سکوت با گیم‌شات همراه باشید.

همه چیز روان است. همه چیز در گذر، در حرکت است، هیچ چیز ثابت نیست. پس، در یک رود دو بار نمی‌توان پا نهاد. زیرا بار دوم که پا در رود می‌نهم، نه رود همان است که بود نه من. اضداد ویژگی جهان است. اگر هیچ‌گاه بیمار نشویم نمی‌دانیم تندرستی چیست، اگر هیچ‌گاه گرسنه نشویم، از سیر شدن لذت نمی‌بریم. نیکی و بدی هر یک جایگاه ضروری خود را در نظم امور دارند. بدون تأثیر متقابل و مداوم این اضداد جهان نابود می‌شود. خدا همانا روز و شب، زمستان و تابستان، جنگ و صلح، سیری و گرسنگی است.

قطعا مقصود «هراکلیتوس» (Heraclitus) در متن ذکر شده از خدا، خدایان اساطیر نیست. خدا در نظر او چیزی بود که کل جهان را در بر می‌گیرد. در حقیقت، خدا را می‌توان کاملاٌ آشکارا در اضداد و دگرگونی‌های بی‌وقفه طبیعت مشاهده کرد. در نظر او نوعی «عقل کل» وجود دارد که آنچه را در طبیعت روی می‌دهد هدایت می‌کند. فیلم سکوت (Silence) به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» (Martin Scorsese)، با بازی «اندرو گارفیلد» (Andrew Garfield)، «آدام درایور» (Adam Driver) و «لیام نیسون» (Liam Neeson)، از جمله آثاری است که به صورت خردمندانه و زیرکانه به مکاشفه و تحلیل وجود خدا، ادیان و بسیاری از سوالاتی که ممکن است به ذهن هر فردی خطور کند، به تجزیه و تحلیل می‌پردازد.

photo_2017-02-11_23-19-02 (resized)

درک واقعی، تنها از درون آدمی نشأت می‌گیرد و دیگری نمی‌تواند آن را به ما بدهد و فقط درکی که از درون می‌آید، می‌تواند به بصیرت حقیقی انجامد؛ از این رو در این نوشته قصد بر این نیست که با جملات و کلمات پیچیده و تخصصی فلسفی حوصله شما عزیزان را به سر آورده و یا با ضدنقدهای تازه به دوران رسیده، دید نادرستی از فیلم سکوت به مخاطب منتقل کرده و موجب نارضایتی خاطرتان شوم؛ اما به منظور دریافت کامل پیام این مقاله و این فیلم فاخر، نیازمند دقت و توجه کامل شما در مطالعه مباحث پیش رو هستم. اجازه دهید بازگردیم به ابتدای مسیر، در جایی که دینی به عنوان مسیحیت شروع به ابلاغ و تشکیل آیین الهی خود نمود. عیسی (ع) فردی یهودی بود و یهودیان وابسته به فرهنگ سامی‌اند. یونانیان و رومیان وابسته به فرهنگ هند و اروپایی هستند. تمدن اروپایی ریشه در هر دو فرهنگ دارد؛ از این رو باید ابتدا ریشه‌ها را مورد بررسی قرار دهیم.

6

حدود 4000 سال پیش، هند-اروپایی‌های بدوی در نواحی مجاور دریای سیاه و دریای خزر می‌زیستند. از این مکان، جمعیت عظیمی از قبایل هند-اروپایی به راه افتاده و در جنوب شرقی به ایران و هند، در جنوب غربی به یونان و ایتالیا و اسپانیا، در غرب از راه اروپای مرکزی به فرانسه و بریتانیا، در شمال غربی به اسکاندیناوی و در شمال به اروپای شرقی و روسیه مهاجرت کردند. این افراد هرجا که می‌رفتند با فرهنگ محلی آن مکان همگون می‌شدند؛ اما چیزی که بیش از همه تحت تأثیر این قبایل قرار گرفت، اعتقاد آنان به خدایان متعدد بود. نمونه این تأثیر عمیق و مستحکم را می‌توان در وایکینگ‌ها مشاهده نمود که در قدیم به خدایانی معروف به «اسر» (Aser) اعتقاد داشتند که در زبان کلاسیک هند قدیم، خدایان را اسورا و حتی در ایران اهورا می‌نامند. همچنین هندیان قدیم «دیئوس» (Dyaus)، خدای آسمانی را می‌پرستیدند که در «سانسکریت» به معنی آسمان، روز و بهشت است. این خدا در یونایی «زئوس» (Zeus)، در لاتین «ژوپیتر» (Jupiter یا در واقع iov-pater، یا پدر بهشتی) و در اروپای شمالی باستان، «تیر» (Tyr، که در آیین زرتشت هم یکی از ایزدان «تیر» نامیده شده است) خوانده می‌شود. همانطور که مشاهده می‌کنید تمامی نام‌های دیئوس، زئوس، ژو و تیر انواع گویشی واژه واحدی هستند که قبایل هند موجب گسترش و همه گیر شدن آن گشته‌اند.

89

طوماری از این اسامی و خدایان مشترک در جهان وجود دارد که به ذکر همین چند مورد یاد شده کفایت می‌کنیم. همین امر موجب گردید که آیین بزرگ شرقی و فلسفه یونانی، هم کیش هند و هم کیش بودا گردد؛ و چه بسا شباهت‌های آشکاری که بین هندویسم و بودیسم از یک سو و فلسفه یونان از دگر سو می‌توان دید که حتی امروزه به عنوان اندیشه‌های فلسفی به خورد جامعه‌ی جهانی داده می‌شود؛ در صورتی که محتوا همان است که 4000 سال پیش بود. اگر بر حقیقت این موضوع شک دارید، کافیست یادآور شوم که در آیین هندو و بودا اعتقاد بر این است که خدا در همه‌چیز حضور دارد و بشر می‌تواند از راه بینش دینی با خدا یکی گردد. بنابراین، در شرق گوشه‌گیری و بی‌حرکتی جزو مکارم دینی است. در یونان باستان نیز بسیاری عقیده بر این داشتند که برای رستگاری روح باید به حیات زاهدانه، یا انزوای مذهبی، پناه برد؛ حتی موضوع جالب‌تر این است که در دوران پیامبر(ص) نیز این افراد قصد تحمیل عقاید خود را داشتند که بسیاری از افراد مسلمان خانه و خانواده و اجتماع را رها کردند و به منظور عبادت شبانه روز به گوشه مساجد خزیدند که در نتیجه این امر، پیامبر(ص) این افراد را مورد لعن قرار داد.

Liam Neeson plays Father Ferreira in the film SILENCE by Paramount Pictures, SharpSword Films, and AI Films

اما سامی‌ها، فرهنگ و زبان متفاوت داشتند و از شبه جزیره عربستان نشأت می‌گرفتند که با مهاجرت به بخش‌های مختلف جهان عقاید خود را به مناطق مختلف انتقال دادند؛ اما این دین مسیحیت بود که تاریخ و دین سامی را به نقاط دور افتاده منتقل کرد و اسلام هم فرهنگ سامی را گسترش داد. هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام پیش زمینه سامی دارند اما به مسیحیت که می‌رسیم موضوع مقداری پیچیده می‌شود؛ زیرا عهد جدید به زبان یونانی نوشته شد و همین که اصول اعتقادی مسیحیت تدوین می‌یافت، یونانی و لاتین و حتی فلسفه هلنیستی نیز بر آن تأثیر نهاد. هند-اروپاییان به خدایان گوناگونی اعتقاد داشتند اما سامی‌ها از همان ابتدا معتقد به یک خدا بودند. چند سال پس از درگذشت عیسی، «پولس فریسی» به مسیحیت روی آورد و با مسافرت‌های رسالت آمیز خود (!) به گوشه و کنار جهان، مسیحیت را دینی جهانگیر ساخت. مردی یهودی که ناگاه به مسیحیت روی آورده و در میان مردم از رهاننده‌ای سخن می‌گوید که بر صلیب آویخته شد و بعد از گور برخاست. همان فردی که نیچه او را در کتاب دجال خود، بنیان گذار واقعی مسیحیت و در عین حال، بزرگ ترین تحریف کننده آن توصیف کرد. نیچه با قرار دادن عیسی(ع) در مقابل پولس، نقد جدیدی را متوجه پولس ساخت. نیچه درباره عیسی(ع) می‌گوید: «اساسا تنها یک مسیحی وجود داشت و او بر روی صلیب مرد. انجیل بر روی صلیب مرد.» و در مقابل، پولس را به «ضد انجیل بودن» متهم می کند. به لطف پولس در ظرف سیصد الی چهارصد سال، تمامی جهان هلنیستی مسیحی شده بود!

1

اگر به انسان گفته شود که با اعتراف نزد یک کشیش می‌توانی تمامی گناهان خود را پاکسازی و مورد لطف و مرحمت خداوند قرار گیری، چنین فردی حاضر است به تمامی گناهان و اعمال زشت دست بزند؛ چرا که می‌داند کافی است نزد یک کشیش روحانی رفته و گناهان خود را اعتراف نماید و در یک چشم به هم زدن مورد لطف و مغفرت قرار گیرد، به همین سادگی. این چنین بود که تحریف و تحمیل عقاید در دین مسیحیت موجب آلوده شدن این آیین به گناه و خرافات و پرستش همان خدایان 4000 سال پیش قبایل هند گردید؛ چرا که با سست شدن ایمان و عقیده افراد همچون خمیری می‌توان روح آنان را به هر شکلی که مد نظر دارید، تغییر دهید بدون آنکه کوچکترین شکایت و گله‌ای از جانبشان دریافت کنید. همین موضوع در فیلم سکوت به وضوح به چشم می‌خورد که فردی به نام کیچی جیرو به مراتب به خدا و حتی اعتقاد خود به عیسی(ع) خیانت کرده و تنها با رجوع به یک پدر روحانی مورد مغفرت قرار می‌گیرد حتی اگر پدران روحانی با توجه به زبان متفاوت افراد آن کشور متوجه نشوند که آن‌ها به چه چیزی اعتراف می‌کنند! همان طور که در فیلم سکوت مشاهده می‌کنیم، حضور افراد مسیحی در کشوری که پایه و اساس آن دین قبایل هندو است، به شدت خطرناک بوده زیرا تعجب‌آور نیست که پیام‌های انقلابی رهابخش عیسی(ع) چنان منافع و عوامل قدرت را به خطر می‌اندازد که باید از سر راه برداشته شود. آمیخته شدن این دو فرهنگ و عقاید نیاز به زمان دارد، که با مرگ عیسی(ع)، زمینه لازم برای تحریف و تلفیق این ادیان صورت گرفت تا آن گونه که مورد رضایت خویشتن است، دین را بازنویسی کنند تا مبادا به منافع و عوامل قدرت کوچک‌ترین خدشه‌ای وارد گردد.

4

در فیلم سکوت به صورت مکرر این سوال پرسیده می‌شود که: «چرا خداوند باید به وسیله زجر و عذاب انسان‌ها را مورد آزمایش قرار دهد؟ چرا خداوند چنین بار سنگینی را بر دوش بشریت قرار داده است؟ چرا باید امتحان اینقدر هولناک باشد؟»

در ابتدای این مقاله اشاره کردیم که همه چیز در طبیعت یا اندیشه است. وقتی شما دلتان درد می‌گیرد، چیست که درد می‌کشد؟ مسلماٌ شما؛ و وقتی بعدها به یاد می‌آورید که یک وقتی دل‌درد داشتید، چیست که می‌اندیشد؟ مسلماٌ باز هم شما. پس شما فردی هستید که لحظه‌ای دل‌درد دارد و لحظه دیگر در حال اندیشه است. اسپینوزا می‌گفت همه چیزهای مادی و هرآنچه پیرامون ما روی می‌دهد نمایانگر خدا یا طبیعت است. بنابراین هر فکری نیز که به مغز ما می‌رسد از آن خدا یا طبیعت است؛ چون کل هستی، همه یک چیز است. یک خدا، یک طبیعت، یک جوهر وجود دارد و بس. اما شاید با خود بگویید «این منم که فکر می‌کنم، وقتی از جایم بر می‌خیزم؛ این منم که حرکت می‌کنم. پای خدا را برای چه به پیش می‌کشید؟» اما شما چه کسی هستید؟ من محمد فلاح هستم، درست؛ اما تجسم چیزی بی‌نهایت بزرگتر هم هستم؛ یعنی من ممکن است مختار باشم شست دست خود را به هر طرفی که میخواهم نوسان دهم؛ ولی شست من فقط قادر است به اقتضای طبیعتش حرکت کند. نمی‌تواند بر فرض مثال از دست من بیرون آید و قدم بزند! خود شما نیز در ساختار هستی جای خود را دارید. من انگشتی از پیکر خدا نیز می‌باشم یعنی آنچه من می‌کنم به اراده خداست و این خداست که علت درونی هر چیزی است که روی می‌دهد. خداوند علت برونی نیست، زیرا تنها از طریق قوانین طبیعی سخن می‌گوید. خدا خیمه‌شب‌باز نیست که سر همه نخ‌ها را در دست داشته باشد و همه‌ی رویدادها را مهار کند. خیمه‌شب‌باز ورزیده عروسک‌ها را از پشت پرده اداره می‌کند و بنابراین او علت برونی حرکت عروسک‌هاست. اما خداوند ورای این محدودیت است و شیوه جهانداری خداوند این نیست. خداوند از قوانین طبیعی بر جهان فرمان می‌راند؛ پس علت درونی رویدادهاست.

3

به این مثال توجه کنید: دو نهال همسن و سال در باغی کاشته می‌شود. یکی از آن‌ها در خاک خوب و نقطه آفتاب‌گیر است و آب فراوان و دیگری در خاک بد و درگوشه‌ای تنگ و تاریک. کدام بهتر رشد می‌کند؟ قطعاٌ نهال اول. اسپینوزا این نهال را آزاد می‌خواند. این نهال آزادی کامل دارد تا توانی‌های ذاتی خود را بروز دهد. اگر فرضاٌ درخت سیب باشد توانایی هلو دادن ندارد. این امر در مورد بشریت نیز صدق می‌کند. مقتضیات برونی می‌توانند ما را از پیشرفت باز دارند. اسپینوزا می‌گوید: «تنها یک وجود، کاملاٌ و مطلقاٌ علت قائم به ذات است و می‌تواند با آزادی تام عمل کند و آن خداست. انسان می‌تواند برای آزادی و رهایی از قیود برونی بکوشد، اما هیچگاه به اختیار و اراده آزاد دست نمی‌یابد. ما بر آنچه بر بدنمان می‌گذرد که وجهی از حالت مادی است، اختیار نداریم. همچنین اندیشیدن خود را بر نمی‌گزینیم. پس انسان روح آزاد ندارد و کمابیش در پیکری مکانیکی محبوس است».

Silence-05846.tif

در روند داستانی فیلم سکوت با این موضوع برخورد می‌کنیم که یک پدرروحانی با عقاید راسخ در نهایت تسلیم شکنجه و عقاید افرادی می‌گردد که بودا را پرستش می‌کنند و حضور او را در این کشور خطرناک می‌دانند. شاید با خود بگویید که چطور ممکن است که فردی با چنین ایمان مستحکمی، به دین و آیین خود خیانت کند؟ یا آیا درست است برای نجات زندگی افراد دیگری از دین خود دست بکشیم و پا بر روی عقاید و باورهایمان بگذاریم؟ بنده ترجیح می‌دهم در پاسخ به این سوالات و پیام نهایی فیلم سکوت سخنی از پیامبر گرانقدر اسلام نقل کنم که به روشنی پاسخگوی این سوالات می‌باشد: «هرکه به منظور ستایش مردم معصیت خدا کند، همان‌ها که چشم ستایش به او داشتند، نکوهشش کنند. هرکه برای رضای خدا کاری کرد که موجب خشم مردم است، خدا از او راضی گردد و مردم را هم از وی خشنود گرداند و هرکس برای خشنودی مردم خلاف رضای خدا کند، خدا بر او خشم گیرد و مردم را از او ناراضی کند. هرکه در دنیا کیفر گناه بیند در آخرت، کیفر از او برداشته شده و خدا عادل تر از آنست که بنده‌ای را دو بار کیفر دهد. هرکه در دنیا خدا گناهش را عفو کرد و وی را رسوا نساخت، در آخرت هم مورد عفو است و خدا کریم‌تر از آن است که از عفو خود بازگردد.»

گیم شات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *