بگذارید خیال‌مان را در روزهای منتهی به اکران فیلم Logan راحت کنم: منتقدان واکنش‌های بسیار مثبتی به آخرین فیلم وولورین نشان داده‌اند.

logan

فقط کمی بیشتر از یک ماه تا اکران یکی از سه فیلم ابرقهرمانی موردانتظارِ سال ۲۰۱۷ باقی مانده است. فیلمی که وقتی خبر ساختش اعلام شد، هیچکس این‌قدر که امروز ما هستیم، منتظر آن نبود. همه به آن به عنوان یک فیلم وولورینی دیگر نگاه می‌کردند که خب، هیو جکمن در آن برای آخرین‌بار در قالب یکی از مشهورترین شخصیت‌هایش فرو می‌رفت. منتظر «لوگان» بودیم فقط به خاطر اینکه این هم یک فیلم ابرقهرمانی دیگر است که باید تماشا کنیم. اما بعد از انتشار اولین تریلر فیلم، وارد فاز انتظار دیگری شدیم. بعد از آن تریلر منتظر «لوگان» بودیم، نه به عنوان یک فیلم ابرقهرمانی دیگر، بلکه به عنوان فیلمی که ظاهرا کمر بسته تا به یکی از جدی‌ترین و متفاوت‌ترین و احساسی‌ترین سواری‌های حوزه‌ی فیلم‌های کامیک‌بوکی تبدیل شود. بالاخره کدام فیلم ابرقهرمانی را سراغ دارید که ترانه‌ی سوزناک «درد» با صدای خشن‌دار جانی کش بر روی آن پخش شود؟

استودیوی فاکس اگرچه این اواخر با «مردان ایکس: آپوکالیپس» حسابی خرابکاری کرد، اما با «ددپول» نشان داد که با تمرکز روی ویژگی‌های معرف شخصیت اصلی‌اش چه غوغایی که نمی‌کند و مهم‌ترین چیزی که مردم را این‌قدر برای «لوگان» هیجان‌زده کرده همین است: تمرکز روی خصوصیاتِ معرف وولورین که تاکنون قبل از این در فیلم دیگری از او مورد کندو کاو قرار نگرفته بود. خلاصه فیلم به حدی با طرفداران ارتباط برقرار کرد که در جایگاه ششم موردانتظارترین فیلم‌های زومجی هم قرار گرفت. اما همیشه سوالی که این‌جور مواقع پرسیده می‌شود این است که آیا فیلم در حد انتظارات ظاهر خواهد شد یا یک ضدحال دردناک دیگر در پایان راه انتظارمان را می‌کشد؟ خب، شواهد نشان می‌دهد که ظاهرا محصول نهایی خیلی نزدیک به چیزی است که تریلرها به نمایش گذاشته‌اند. از کجا می‌دانم؟ مدتی پیش فاکس در مراسمی ۴۰ دقیقه‌ی ابتدایی از فیلم را برای برخی از منتقدان به نمایش گذاشته بود و آنها به تازگی نظراتشان درباره‌ی پرده‌ی اول فیلم را منتشر کرده‌اند. نتیجه این است که حتی منتقدانی که علاقه‌ای به ساخت فیلم جدیدی با محوریت وولورین نداشته‌اند هم حالا باور دارند که اشتباه می‌کردند و با استناد به ۴۰ دقیقه‌ی ابتدایی فیلم، فکر می‌کنند که «لوگان» ارزشش را دارد تا باز دوباره با این مرد خسته و خشن همراه شویم. خب، بگذارید برای غیرقابل‌تحمل‌تر شدنِ انتظارمان برای این فیلم از منتقد وبسایت پلی‌لیست شروع کنیم که بررسی طولانی‌اش درباره‌ی این ۴۰ دقیقه را این‌گونه آغاز می‌کند:

سایت پلی‌لیست:

«شاید دست‌کم گرفته‌شده‌ترین عنصر فیلم‌های ابرقهرمانی، آسیب‌پذیری باشد. این مشکل بنیادی همان چیزی است که دانکن جونزِ فیلمساز اخیرا درباره‌ی آن نظر داده بود و شکایت کرده بود که: «مکانیسم‌های داستانگویی و خطرات گرین لنترن همیشه منو اذیت می‌کنه. اصلا مگه میشه شما حلقه‌ای داشته باشین که بشه باهاش هرکاری که دوست داری بکنی، ولی در برنده شدن توی نبردها به مشکل بربخوری؟ بی‌خیال بابا!». منظور جونز خطرات دراماتیک و عدم وجود آنها در فیلمی مثل «گرین لنترن» است. اگر یک ابرقهرمان قدرت بی‌محدودیتی داشته باشد و اگر قادر به انجام هرکاری باشد و هیچ ضربه‌ی واقعی‌ای نبیند، به چه دردی می‌خورد و چگونه می‌توان آن را یک قهرمان خواند؟ در این صورت خطری که قهرمان باید با آن مبارزه کند دقیقا چه چیزی است؟

اکثر فیلم‌های «مردان ایکس» از مشکل یکسان وولورین رنج می‌‌کشند. در کامیک‌ها وولورین از قابلیت بهبودی سریع بهره می‌برد. این یعنی او می‌تواند از شلیک گلوله، ضربات چاقو و زخم‌های جدی جان سالم به درد ببرد، اما همزمان او به‌طور کامل نامیرا نیست و می‌تواند کشته شود. در فیلم‌ها اما با موجود حیرت‌انگیزتری طرفیم. شلیک گلوله به سر، دریافت چندین و چند زخم گلوله، شمشیرهای فرو رفته در بدن و خلاصه هر حمله‌ای که به وولورین می‌شود به سادگی توسط قدرت‌های بهبودی او آن‌قدر سریع به حالت اول برمی‌گردد که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است. وولورین می‌تواند حسابی کتک بخورد. او درد می‌کشد و به خودش می‌لرزد، اما خیلی زود عصبانی‌تر از قبل می‌شود و از شدت خشم به سیم آخر می‌زند. اما در تمام این مدت ما می‌دانیم که هیچ آسیبی به قهرمان‌مان وارد نخواهد شد. در یک کلام وولورین در فیلم‌ها تبدیل به یک کاراکتر کامیک‌بوکی کارتونی تبدیل شده بود، نه انسان (میوتنتی) همیشه خشمگینی با گوشت و خون که در کامیک‌ها دیده بودیم و دوستش داشتیم.

اما خوشبختانه به نظر می‌رسد جیمز منگولد و هیو جکمن با «لوگان» می‌خواهد یکراست با این مشکل روبه‌رو شده و برای درست کردنش تلاش کنند. در سومین فیلم وولورینی که در «آینده‌ای نزدیک» جریان دارد؛ آینده‌ای که به‌طرز مبهمی یک دنیای پسا-آخرالزمانی است، میوتنت‌ها به حاشیه رانده شده‌اند و به نظر همه‌ی آنها منقرض شده‌اند. راستش را بخواهید در «لوگان» با داستانی «فرزندان بشر»وار سروکار داریم: ۱۵ سال است که هیچ میوتنت جدیدی به دنیا نیامده است و باقی مانده‌های این نژاد هم یا مُرد‌ه‌اند یا پخش و مخفی شده‌اند. و بالاخره لوگان (هیو جکمن) هم آن‌قدر پیر شده است که به نظر می‌رسد قدرت‌هایش رو به ضعیف شدن رفته‌اند. او نمی‌تواند تمام بریدگی‌ها، پارگی‌ها و زخم‌هایش را بهبود ببخشد؛ زخم‌های که ظاهرا تعداد زیادی از آنها را دارد. این در حالی است که دردهای لوگان به آسیب‌های فیزیکی خلاصه نمی‌شود و در واقع ما او را در حال بیدار شدن از کابوس‌هایی که ناشی از زخم‌های روانی‌اش است نیز می‌بینیم.

اگر یک ابرقهرمان قدرت بی‌محدودیتی داشته باشد و اگر قادر به انجام هرکاری باشد و هیچ ضربه‌ی واقعی‌ای نبیند، به چه دردی می‌خورد و چگونه می‌توان آن را یک قهرمان خواند؟

این وولورین به خاطر سن خیلی بالایش، در مغزِ استخوان‌هایش احساس درد می‌کند. قدرت‌هایش دیگر شبیه چیزی که بوده‌اند نیستند، زخم‌هایش کاملا بهبود پیدا نمی‌کنند، سوی چشمانش در حال کم شدن است. «لوگان» منگولد، یا حداقل ۴۰ دقیقه‌ی ابتدایی‌اش که اواخر سال پیش برای منتقدان به نمایش درآمد، سردتر و بسیار بسیار تیره و تاریک‌تر از تمام فیلم‌های «مردان ایکس» که قبل از آن آمده‌اند است. و حقیقتش آن ۴۰ دقیقه به تنهایی خیلی بهتر از اکثر فیلم‌های کامل ابرقهرمانی این روزها بود، اما باید صبر کرد و دید که آیا منگولد می‌تواند پایان‌بندی را هم به همین خوبی اجرا کند یا نه.

اینجا با لوگانی طرفیم که سعی می‌کند به میراثش پشت کند و به هرکسی که او را می‌شناسد، تیراندازی می‌کند. او با سایدن دندان‌هایش از عصبانیت بر روی یکدیگر به همه یادآور می‌شود که او دیگر وولورین نیست. منگلود نیز با نماهای خاک‌آلود و زرد کهربایی سوخته‌اش نشان می‌دهد که دقیقا تلاشی برای مخفی کردن منابع الهامش نمی‌کند. «لوگان» لبریز از طعم خاکی وسترن‌هاست و خود فیلم هم که بیشتر به عنوان یک درام شکل گرفته تا یک اکشن ابرقهرمانی، احساسِ نسخه‌ی میوتنتی «نابخشوده‌»‌ی کلینت ایستوود را دارد. «لوگان» شبیه داستان همان هفت‌تیرکش‌های کهنه‌ای که زمانی معروف بوده‌اند و حالا به باد فراموشی سپرده شده‌اند است. داستان مرد تنهایی که از جامعه منزوی شده و فقط می‌خواهد تنها باشد و آخرین روزهایش را در آرامش سپری کند. اما کابوی ما مجبور می‌شود که برای نجات دختر یتیمی که به کمک او احتیاج دارد، یک‌بار دیگر چنگک‌هایش را از قلاف بیرون بکشد. «لوگان» فیلم دیگری است که به تیراندازی در غروب خورشید می‌پردازد و اگر چنین چیزی روی کاغذ کلیشه‌ای به نظر می‌رسد، منگلود تمام تلاشش را می‌کند تا فیلم در نمایش زجر و اندوه، خشن، کثیف و واقعی احساس شود.

فیلم منگلود همچنین به نظر می‌رسد دارد وولورین را از کارتونی‌بودنِ فیلم‌های کامیک‌بوکی نجات می‌دهد؛ فیلم‌هایی که یکی از آنها را خود منگلود هم ساخته است. شاید «لوگان» فیلمی برای معذرت‌خواهی باشد که با توجه به اتفاقات وحشتناک پرده‌ی سوم «وولورین» با کمال میل پذیرفته می‌شود. فیلمساز در اینجا تلاش می‌کند تا وولورین را برای بیرون ریختنِ مهم‌ترین خصوصیات مرکزی‌اش از چیزهای اضافه‌اش خلاص کند. موهای خند‌ه‌دار او و خط ریش احمقانه‌اش رفته‌اند و خبری از مرد مغروری که سیگارش را می‌جوید و نیش و کنایه‌های بی‌مزه می‌انداخت نیست. کسی که باقی مانده مردی با کمی غرور است که دارد سعی می‌کند بقایای روزهای شکوه مردان ایکس را فراموش کند. اگرچه چنین چیزهای این روزها روی بورس است، اما «لوگان» واقعا فیلم وولورینی تاریک و خسته‌ای است که برای بزرگ‌سالان تهیه شده است. و برخلاف مثلا «روگ وان» که یک فیلم جنگ ستارگانی ساخته شده برای بزرگ‌سالان است، «لوگان» در شکل، لحن و حس‌و‌حال، فیلمی است که لیاقت درجه‌بندی سنی R را دارد. فیلم از کیفیت بافتی بهره می‌برد که قابل‌تحسین است. خون واقعا لکه‌ به جا می‌گذارد، باران به‌طرز ناراحت‌کننده‌ای خیس است و گرد و غبار در چشم‌ها وارد می‌شود. منگولد از هر چیزی که دستش آمده برای کثیف‌سازی فیلم استفاده کرده است و با این کارش به مخاطبان می‌فهماند که این قرار است به فیلم وولورینی بسیار متفاوتی تبدیل شود.

logan

در خلاصه‌‌ای که به تازگی از داستان فاش شده می‌خوانیم: در آینده‌ای نزدیک، لوگانی خسته در پناهگاهی در مرز مکزیک از پروفسور ایکسِ بیمار مراقبت می‌کند. اما تلاش‌های لوگان برای مخفی ماندن از دنیا و میراثش، وقتی بی‌نتیجه می‌ماند که سروکله‌ی یک میوتنت جوان پیدا می‌شود که تحت تعقیب نیروهای تاریکی است». و این دقیقا همان اتفاقاتی است که در ۴۵ دقیقه‌ی ابتدایی فیلم به وقوع می‌پیوندد. بدون اینکه چیز زیادی را لو بدهم، باید بگویم معرفی لورا کینی شامل یک حمله‌ی همه‌جانبه به آسیابانی است که لوگان، کالیبان و این دختر جوان باید تهاجم‌های نیروهای پیرس را عقب برانند و به هر ترتیبی که شده از پروفسور ایکس محافظت کنند. و در همین جریان یک‌جور خوی وحشیانه در چهار دست و پا دویدن این دختر میوتنت وجود دارد که تماشاگر را به‌طرز مبهمی یاد پسر وحشی در «مکس دیوانه: جنگجوی جاده» می‌اندازد. بعد از فرار، ماموریتشان آنها را از نیو مکزیکو به سمت داکوتای شمالی راهی می‌کند، اما آدم‌بدها در تعقیبشان خیلی با آنها فاصله ندارند. به نظر می‌رسد منگولد و جکمن دارند تمام تلاششان را می‌کنند تا یک فیلم واقعا بزرگ‌سالانه ارائه کنند. «لوگان» فیلم خون‌آلود، پر از فحش و بد و بیراه، از لحاظ اخلاقی مشکوک و از لحاظ روانی تاریک است. خلاصه احتمال اینکه بچه‌ها با دیدن «لوگان» مورد آسیب روانی قرار بگیرند و برایشان سوال شود که: ‌«این معتادِ عصبانی با موهای خاکستری دیگه کیه و چه بلایی سر ابرقهرمان من اومده» زیاد است؟

فیلم توسط مایکل گرین (نویسنده‌ی «بلید رانر ۲۰۴۹» دنیس ویلنوو و یکی از سازندگان سریال «خدایان امریکایی» نیل گیمن) و اسکات فرانک (نویسنده‌ی «دور از چشم»، «گزارش اقلیت» و «پیاده‌روی میان سنگ‌قبرها») نوشته می‌شود. هر دو نفر اشخاص بسیار بااستعدادی هستند و این کیفیت خوب را می‌توانید در چیزی که ساخته‌اند نیز ببینید. اگر فقط یک نگرانی وجود داشته باشد، آن جیمز منگلود است. این کارگردان دوتا درام محشر («سنگین» و «کاپ‌لند») و یک اکشن وسترن خارق‌العاده (بازسازی دست‌کم‌گرفته‌شده‌ی «قطار ۳:۱۰ به یوما») ساخته است که رزومه‌ی فوق‌العاده‌ای برای فیلمی مثل «لوگان» به نظر می‌رسد. اما منگولد هنوز باید کاری کند که فیلم قبلی «وولورین» را از یادمان پاک کند. فیلمی که با خصوصیات تاریکی که در  تریلرهای «لوگان» می‌بینیم شروع شد، اما در پایان به اثر کارتونی و مسخره‌ای تغییر شکل داد. پس، اگرچه ما به‌طور محتاطانه‌ای خوش‌بین هستیم، اما فراموش نمی‌کنیم که دفعه‌ی قبل چگونه ضربه خوردیم. با تمام اینها «لوگان» که خیلی جاه‌طلبانه به نظر می‌رسد، کماکان به بهترین شکل ممکن فیلم وحشی و عبوسی است».

logan

سایت io9:

«لوگان» در حالی آغاز می‌شود که شخصیت اصلی داستان در ماشینش خواب است. او ناگهان در حالی بیدار می‌شود که عده‌ای سعی در دزدیدنِ لیموزینش دارند و در نتیجه باید با آنها درگیر شود و فراری‌شان بدهد

اگر هنوز متوجه وخامت اوضاع مردان ایکس در این فیلم نشده‌اید، باید بدانید که «لوگان» در حالی آغاز می‌شود که شخصیت اصلی داستان در ماشینش خواب است. او ناگهان در حالی بیدار می‌شود که عده‌ای سعی در دزدیدنِ لیموزینش دارند و در نتیجه باید با آنها درگیر شود و فراری‌شان بدهد. اما این لوگان خشمگینی نیست که قبلا دیده بودیم. او خسته است؛ او اصلا حال و حوصله‌ی جنگیدن ندارد. بلکه فقط مبارزه می‌کند تا ماشینش را که با آن خرج زندگی‌اش را در می‌آورد پس بگیرد. همچنین زخم‌های لوگان طوری که قبلا دیده بودیم بهبود پیدا نمی‌کنند. تیغ‌هایش به آرامی و با درد بیرون می‌آیند.

او بعد از اینکه بازوی یکی از مهاجمانش را قطع می‌کند و تیغ‌هایش را در سر یکی دیگر فرو می‌کند (با توجه به تریلر بین‌المللی فیلم، این آخرین‌باری نخواهد بود که این حرکات را می‌بینیم) از آنجا می‌رود. نماهایی که او را در حال خونریزی در دستشویی نشان می‌دهند اما فاش می‌کنند که او برخلاف همیشه تر و تمیز میدان نبرد را ترک نکرده است. خیلی زود می‌بینیم که چرا لوگان حاضر به مبارزه برای پس گرفتن ماشینش بود. چون این ماشین وسیله‌ی درآوردن یک لقمه نان است. لوگان در آینده راننده‌ی لیموزین است. او به‌طور غیرقانونی در حال خریدن دارو از یک منبع بیمارستانی است که با کسی به اسم دونالد پیرس با بازی بوید هالبروک روبه‌رو می‌شود. (پیرس مثل همتای کامیک‌بوکی‌اش یک دست مکانیکی دارد، اما حداقل با توجه به چیزی که دیده‌ایم به نظر نمی‌رسد گروه «هل‌فایر کلاب»، از دشمنان مردان ایکس که پیرس هم یکی از اعضایش است در این نسخه از فیلم حضور داشته باشد).

پیرس می‌گوید که با استفاده از خشونتی که از نبرد آغازین فیلم به جا مانده بود، فهمیده است که وولورین باید همین دور و اطراف باشد. پیرس از لوگان می‌پرسد که آیا زنی او را پیدا کرده است یا نه. لوگان جواب منفی می‌دهد. اما در حالی که لوگان در مراسم خاکسپاری مشغول کار است با زنی روبه‌رو می‌شود که از او درخواست کمک می‌کند. او ادعا می‌کند که مادر دختری به اسم لورا (دفن کین) است و از لوگان می‌خواهد که به ازای مقدار زیادی پول، آنها را به داکوتای شمالی ببرد؛ جایی که او دوستانی دارد که آنها را به جای امنی می‌برند».

فیلم «لوگان» دوم مارس ۲۰۱۷ (۱۲ اسفند ۹۵) روی پرده‌ی سینماهای دنیا می‌رود.

Zoomg

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *